عامل اصلی بحران‌های عراق سیطره جمهوری اسلامی ایران است

نخستین مشکل عراق، تسلط جمهوری اسلامی ایران است که این کشور را در چنگال خود گرفته و بر پایه منطق حاکمیت الهی با احزاب و شبه‌نظامیان وابسته‌اش آن را مدیریت می‌کند

دیدار مصطفی الکاظمی نخست‌وزیر عراق و ابراهیم رئیسی در ایران - Iranian Presidency / AFP

آیا عامل اصلی بحران عراق نظام پارلمانی آن است؟ نظامی که کارشناسان آمریکایی پس از سرنگون کردن نظام ریاستی نیرومند، در این کشور ایجاد کردند؟ آیا راه‌حل بحران عراق بازگشت به نظام ریاستی است؟ همان‌گونه که اخیرا در تونس اتفاق افتاد؟ در تونس پس از استقلال، نظام ریاستی اقتدارگرا به رهبری حبیب بورقیبه حاکم شد و تا آخر دوره زین‌العابدین بن علی ادامه یافت. تونس پس از سرنگونی بن علی یک دهه تجربه ناکام نظام پارلمانی را از سر گذراند و سرانجام به نظام ریاستی بازگشت.

حقیقت این است که بحران عراق عمیق‌تر از چگونگی نظام سیاسی آن است. نخستین مشکل عراق، تسلط جمهوری اسلامی ایران است که این کشور را در چنگال خود گرفته و بر پایه منطق حاکمیت الهی، با احزاب و شبه‌نظامیان وابسته‌اش آن را مدیریت می‌کند. از این‌رو فرقی ندارد که نظام سیاسی در بغداد پارلمانی باشد یا ریاستی.

مشکل دوم عراق، انحصار بازی قدرت در جامعه اهل تشیع است. صرف‌نظر از سمت‌های شکلی که به اهل سنت و کردها داده می‌شود، قدرت واقعی در انحصار شیعیان است، هم حکومت عملا در دست اهل تشیع است و هم مخالفانی که از فساد و پارتی‌بازی زمامداران یا از اشغال آمریکایی‌ها و ایرانی‌ها به تنگ آمده‌اند و دست به اعتراض‌ می‌زنند، بقیه شهروندان عراقی تماشاچی‌اند.

در اتحاد جماهیر شوروی نیز بازی قدرت در انحصار حزب کمونیست قرار گرفته بود و از کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب خارج نمی‌شد. اگرچه استالین از گرجستان و خروشچف از اوکراین بود و در درون اتحاد شوروی ملت‌های گوناگون و جمهوری‌های متعدد، وجود داشتند، اما اگر اراده جدایی در روسیه به رهبری یلتسین به وجود نمی‌آمد، اتحاد جماهیر شوروی فرو نمی‌پاشید و جمهوری‌های زیر چتر آن آزاد نمی‌شدند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

انقلاب جوانان شیعه در عراق، با وجود خشونت، کشتار و سرکوب، ماه‌ها ادامه یافت، اما نتوانست یک تغییر ریشه‌ای و اساسی ایجاد کند. در انتخابات اخیر، جریان مقتدی صدر از میان احزاب اهل تشیع اکثریت کرسی‌های پارلمان را به‌دست‌ آورد و مقتدی صدر می‌خواست با ائتلاف با اهل سنت و کردها یک حکومت اکثریت تشکیل دهد، اما گروه‌ها و سازمان‌های وابسته به ایران، با این‌که در انتخابات باخته بودند، بر سهم داشتن در حکومت اصرار کردند و نگذاشتند که صدر خواسته‌اش را عملی کند.

این در حالی است که تاکنون نه مذاکرات چندین ماهه نتیجه‌ای داده است، نه تظاهرات خیابانی جریان صدر و تحصن در پارلمان ثمری بخشیده و نه تظاهرات متقابل وابستگان جمهوری اسلامی ایران که در زیر چتر «چارچوب هماهنگی» انجام می‌دهند، ره به جایی خواهد برد. البته دعوت‌هایی برای ازسرگیری گفت‌و‌گوها وجود دارد، اما اگر هدف از گفت‌و‌گو مانند گذشته تقسیم قدرت باشد، حتی اگر مقتدی صدر هم آن بپذیرد، پیش از پیش محکوم به شکست است. ادامه تظاهرات‌ و تحصن‌ها هم بدون دستیابی به یک راه‌حل، کار دشواری است. از سوی دیگر هیچ‌گونه شواهد و نشانه‌ایی در دست نیست که مسئله تغییر قانون اساسی و نوع نظام سیاسی، رهایی از فساد و اجتناب از سهمیه‌بندی قدرت، بر سر میز گفت‌وگو حل‌و‌فصل شود، حتی این ترس وجود دارد که آتش یک جنگ داخلی در میان گروه‌های شیعه مشتعل شود و کسی نتواند جلوی آن را بگیرد. افزون بر آن، انتظار این‌که جمهوری اسلامی ایران از تسلط بر عراق بر مبنای حاکمیت الهی خود، دست بردارد، توهمی بیش نیست. همچنان‌ که پافشاری چارچوب هماهنگی در تشکیل حکومتی به نخست‌وزیری محمد شیاع‌السودانی، دور از واقعیت‌های جامعه عراق است.

از این جهت تنها راه برون‌رفت از بن‌بست فعلی، این است که بقیه نمایندگان مانند نمایندگان جریان صدر استعفا دهند و با برگزاری انتخابات زودهنگام، اراده مردم به داوری گرفته شود؛ یعنی طرف پیروز، حکومت تشکیل دهد و طرف ناکام خود را در چارچوب حزب مخالف تنظیم کند، ورنه بحران موجود پایان نخواهد یافت.

در واقع کلید حل بحران عراق این است که همه اقشار و گروه‌های جامعه در بازی قدرت به‌طور برابر سهم داشته باشند و دیگر سنی‌ها و کردها، مهمان اهل تشیع نباشند، بلکه مهم‌تر از آن، عراق باید از زیر سلطه جمهوری اسلامی رها شود و دیگر وابسته به حکومت الهی ولایت‌ فقیه نباشد.

البته طبیعی است که صداهایی از داخل و خارج بلند شود و همگان به میز گفت‌وگو فراخوانده شوند، اما باید پذیرفت که گفت‌و‌گو میان طرف‌های متخاصم و دارای ایدئولوژی‌های متناقض، نمی‌تواند معجزه کند. یک مثال زنده در این مورد، اختلاف ایدئولوژیک موجود میان فلسطینیان است؛ سال‌ها گفت‌و‌گو و امضای توافق‌نامه‌های کتبی، با میانجی‌گری جامعه‌ جهانی و کشورهای عربی، نتوانست به دوپارگی میان غزه به رهبری «حماس» و کرانه غربی به رهبری «فتح» پایان دهد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه