چهار معضل لاینحل نظام اسلامی: زن، شادی، سگ و اطلاعات

بستن اینترنت، پاکسازی و کشتار جمعی برای احساس اقتدار بلامنازع تمامیت‌خواهان بسیار پرهزینه است

در تابستان ۱۴۰۱ مقام‌های جمهوری اسلامی و بوق‌های تبلیغاتی رژیم عمدتا از چه موضوع‌هایی سخن می‌گویند؟ مقابله با «بدحجابی» و بی‌حجابی، سگ‌های خانگی و ولگرد، ارکسترهای لغوشده، و اطلاعات و سخنان و مواردی که نباید ردوبدل شوند («ول بودن فضای مجازی» به تعبیر علی خامنه‌ای).

دولت رئیسی و نهادهای نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی با یکدستی و همراهی در پی حل یکباره مسائل مربوط به چهار موضوع فوق‌اند که خود نظام با تمامیت‌خواهی ایجاد کرده است. آن‌ها می‌خواهند دسترسی به اینترنت را با پاک کردن صورت مسئله (همانند کتاب‌سوزی و بعد سانسور پیش از انتشار)، وجود سگ در کوچه و خیابان را با کشتار جمعی سگ‌ها، شادی کردن مردم را با لغو و بازداشت و اخراج، و تن ندادن زنان به تمامیت‌خواهی در عرصه عمومی را با ازدواج دختران ۹ تا ۱۵ ساله (با دادن وام ازدواج) حل کنند.

چرا این موضوعات؟

نگاهی به مطالب و محتوای بوق‌های تبلیغاتی رژیم نشان می‌دهد که مقام‌ها چرا بر این موضوع‌ها تمرکز دارند و ابراز نگرانی می‌کنند: رعایت نکردن پوششی که مقام‌ها به‌عنوان پوشش معیار (چادر سیاه) مطرح می‌کنند و خودداری اکثریت زنان از فرزندآوری زیاد، نگه‌داری از سگ و همراه داشتن آن که در سبک زندگی روحانیت وجود نداشته است، شادی در مجامع و عرصه‌های عمومی از کنسرت موسیقی تا رقصیدن که حرام تلقی می‌شود، و دسترسی مردم ایران به هر گونه اطلاعات که سم مهلک برای حکومت‌های دیکتاتوری است.

به همین دلیل، دهها هزار سگ حتی آن‌ها که در پناهگاه‌ها جمع‌آوری شده‌اند، سلاخی می‌شوند (مثل مورد دماوند) و آوردن سگ‌های خانگی به پارک‌ها ممنوع می‌شود؛ زنانی که با امر به معروف و نهی از منکر معطوف به حجاب مخالف می‌کنند بازداشت شده و به‌اجبار از آن‌ها اعتراف تلویزیونی گرفته می‌شود؛ کنسرت‌هایی که حتی مجوز گرفته‌اند لغو می‌شوند و انبوهی از بوق‌های تبلیغاتی رژیم از ده‌ها شبکه رادیویی و تلویزیونی تا صدها سایت اینترنتی تبلیغات رژیم را به جای اطلاعات عرضه می‌کنند. در عین حال، دستگاه‌های امنیتی و نظامی و شبه‌نظامی به پرونده‌سازی و تعقیب و مجازات و ارعاب عرضه‌کنندگان اطلاعات مشغول بوده‌اند.

رژیم اسلامی آن چنان با این موضوع‌ها درگیر است که رقصیدن زنان در خیابان، برداشتن حجاب اجباری، آوردن سگ به پارک و گذاشتن چند جمله در رسانه‌های اجتماعی مجازی نوعی مبارزه با نظام و تهدید برای رژیم تلقی شده است. برای مقابله با این پدیده‌ها نیز، مدام آن‌ها را به غرب و دشمن نسبت می‌دهند تا جنگ علیه آن‌ها و خشونت و قساوتی را که روا داشته می‌شود با استقلال و هویت مذهبی (به جای هویت ملی) توجیه کنند. با هر چهار مقوله با چماق و شلاق و جریمه و زندان برخورد می‌شود. زنان، سگ‌ها، شادی و سخن گفتن و تبادل اطلاعات باید به اندرونی خانه رانده شوند و با برخی سیاست‌ها، حتی در خانه نیز در امان نمانند.

دولتمداری و دولتگرایی با توجیه مذهبی

این چهار قلمرو بهترین مواد و بهانه‌ها را برای کنترل زندگی شخصی افراد فراهم می‌کنند. راندن زنان به اندرونی خانه‌ها و واداشتن آن‌ها به فرزندآوری و خانه‌داری نیمی از جمعیت کشور را از ثروت و منزلت و قدرت عمومی محروم کرده و این امکانات را در اختیار قشر حاکم مردسالار قرار می‌دهد. حیوانات دست‌آموز خانگی به بخشی از زندگی مردم در دنیای مدرن تبدیل شده‌اند و «گیر دادن» به آن‌ها امکان نظارت و کنترل دائمی شهروندان را به حکومت می‌دهد.

تفریح و سرخوشی فعالیتی است که انسان‌ها را در لحظاتی از قید و بندها رها می‌کند و به آن‌ها حس تجدید حیات می‌دهد و تذکر دادن به افراد در این موضوع و محدود کردن آن دست حکومت را برای القای این موضوع که «داریم شما را می‌پاییم» باز می‌کند و سرانجام در عصر اطلاعات، تک‌تک تصمیم‌های افراد و حتی زندگی آن‌ها به اطلاعات روزمره و جزئی وابسته شده است. هر کسی که ورودی و خروجی اطلاعات را در اختیار داشته باشد می‌تواند حیات عمومی و حتی خصوصی افراد را مهندسی کند.

در هر چهار قلمرو، حکومت اِعمال محدودیت‌ها و تعیین اینکه چه کسانی آن‌ها را اعمال کنند، به دین نسبت می‌دهد. دین دولتی و تمامیت‌خواه (در این مورد، ایدئولوژی اسلامگرا) دقیقا برای همین کارکرد ساخته شده است.

چرا معضل لاینحل‌اند؟

انقلابی‌های اسلامگرا بلافاصله بعد از قدرت گرفتن در ایران کتاب‌سوزی راه انداختند و کتابخانه‌ها را از آثاری که گمراه‌کننده می‌دانستند پاک کردند. آن‌ها یک دهه کاست صوتی و تصویری ضبط می‌کردند حتی با وارسی داشبورد خودروها، تا سیل آن‌ها همه کشور را فرا گرفت. دو دهه به فروشگاه‌ها برای جمع‌آوری کفش ورزشی زنان و مانتو با رنگ‌های روشن حمله می‌کردند تا زنان را به کفش و لباس تیره عادت دهند. همچنین به زنانی که دستورهای حاکمان را رعایت نمی‌کردند، فحاشی می‌کردند و مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند؛ سینماها و سالن‌های اجرای موسیقی نیز همیشه هدف حمله واقع شده‌اند.

جمهوری اسلامی با اعدام سه تا پنج هزار زندانی سیاسی یک‌باره خود را از دردسرهای این افراد برای نظام سیاسی و قضایی راحت کرد. حتی قبرستان محل دفن آن‌ها (خاوران) را از میان بردند تا اثری از کشته‌شدگان در حوزه عمومی باقی نماند. رژیم بعد از به دست گرفتن قدرت‌، ده‌ها هزار کارمند دولت را پاکسازی کرد و همه آثار عصر پهلوی (مثل قبر رضا شاه) را تا حدی که می‌توانست از میان برد (از تخریب عمارت شهیاد هراس داشتند؛ اسمش را تغییر دادند و آن را از آن خود کردند). اما ده‌ها میلیون زن با تریلیون‌ها تار مو و چشمان و گونه‌های زیبا، میلیون‌ها سگ، نیاز ۸۵ میلیون نفر به شادی و سرخوشی و ده‌ها میلیون تلفن هوشمند را نمی‌توان از میان برد. به همین دلیل، رژیم اسلامی در جنگ دائمی با مردم بوده است و خواهد بود.

هشدار مقام‌های دولتی مبنی بر فیلم نگرفتن از صحنه سیل‌ها در تابستان ۱۴۰۱ (با توجیه ایمنی) و به‌اشتراک‌گذاشتن آن در رسانه‌های اجتماعی تلاشی بیهوده برای کنترل اطلاعات است. تغییر اسم «فیلترینگ» به «مصونیت‌سازی»، «استبداد دینی» به «ولایت فقیه»، «قطع ارتباط مردم با اینترنت جهانی» به «بی‌نیاز کردن مردم از فیلترینگ»، یا «گشت ارشاد» به «پلیس امنیت اجتماعی» مشکل تمامیت‌خواهی حکومت را حل نخواهد کرد. مقام‌ها بعد از ۴۴ سال هنوز متوجه نشده‌اند که تمامیت‌خواهی و استبداد را نمی‌توان با تغییر اسم عادی‌سازی کرد.

ارتباط ساختاری این چهار معضل رژیم

فردگرایی و امکان انتخاب‌های فردی از ستون‌های استوار مدرنیسم غربی بوده‌اند و اسلامگرایان و فاشیست‌ها و کمونیست‌ها به همین دلیل، از آن متنفرند. مدرنیسم غربی زن را از «ضعیفه» و «منزل» به مقام انسانی ارتقا داد؛ کشتن و رفتار وحشیانه با حیوان‌ها اعم از خانگی یا غیرخانگی بدون توجیه دفاعی یا رفع نیازهای حیاتی را به اموری غیراخلاقی یا غیرقانونی ارتقا داد؛ با فراهم آوردن اوقات فراغت، شادی و سرخوشی را به بخشی لاینفک از زندگی تبدیل کرد؛ و با توسعه زیر‌ساخت‌های ارتباطی مبادله اطلاعات را همگانی کرد.

اسلامگرایان می‌خواهند همه امور فوق را به عقب برگردانند و چون افراد به‌راحتی زیر بار این امر نمی‌روند مدام به زور متوسل می‌شوند یا دروغ می‌گویند. این سخن خامنه‌ای که غربی‌ها از زن ایرانی به‌دلیل حجاب عصبانی‌اند یک دروغ بزرگ است، چون حجاب بخشی از هویت زن ایرانی نیست و در کشورهای غربی آزادی پوشش وجود دارد. نگه‌داری از سگ، آزادی بیان و موسیقی شاد نیز به غرب نسبت داده می‌شوند، گویی پیش از دوران مدرن ایرانیان سگ، ساز و آواز و سخن گفتن را هرگز ندیده بودند. نشان ندادن ساز، سگ و زن بیرون از گونی سیاه رژیم در تلویزیون دقیقا برای القای این موضوع است که ایرانیان این پدیده‌ها را قبلا ندیده‌اند و نباید ببینند.  

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه