سنگلج،‌ قربانی بی‌توجهی مدیران تئاتر و شهرداری

۴۰ سال است که زمین خریداری شده کنار سنگلج به آن اضافه نشده

عکس‌ها: مجتبی سالک/مجله بخارا

شب سنگلج که شامگاه پنج‌شنبه ۱۸ مهرماه در این قدیمی‌ترین تالار فعال تئاتر تهران برگزار شد، یک نکته برجسته داشت. طرح توسعه این تالار قدیمی و کهن که یکی دو سال قبل از انقلاب حتی زمین جنب آن خریداری شده بود، با سهل‌انگاری و بی‌اطلاعی مدیران تئاتر و نیز اهمال شهرداری‌های وقت تهران، عملا در بوته‌ای از محاق گرفتار شد و به جای آن شهرداری وقت ساختمانی برای اداره  حقوقی خود بنا کرد.

در این شب که به همت نشریه بخارا و چند نهاد فرهنگی و هنری و با حضور جمعی از قدیمی‌های تئاتر ایران برگزار شد، افرادی حضور داشتند که نخستین تجربه‌های تئاتری خود را در این تالار قدیمی رقم زده بودند. از محمود دولت آبادی که برخی از نمایش های غلامحسین ساعدی و بیضایی را بازی کرده بود، تا اکبر زنجانپور، ایرج راد،عنایت بخشی و بهزاد فراهانی که سالیان سال بر صحنه این تالار نقش ایفا کردند.

در این جمع اسماعیل خلج هم حضور داشت که علاوه بر سابقه اجرا در سال‌های اولیه فعالیت تالار سنگلج، نمایش "جمعه‌کشی" او این روزها در تالار سنگلج بر صحنه بود و مجری برنامه ضمن آرزوی دیدن خلج در ۱۰۶ سالگی، از مهمانان خواست پس از پایان مراسم به اتفاق هم این نمایش را ببینند.

سرگذشت زمینی که ۴۰ سال پیش خریداری شده بود

گزارش اتابک نادری، مدیر سابق تالار سنگلج که به همراه عکس، اطلاعات و اسناد برای جمعی از چهره‌های برجسته تئاتر ایران بازگو می‌شد روایتی تلخ از سهل‌انگاری دو سویه بود.

این گزارش، که در دوره مدیریت او بازسازی این تالار رونقی دوباره یافت، نشان می‌داد چگونه و به رغم تمامی تلاش‌ها هنوز ساختمان جنب تالار سنگلج، که زمین آن عملا متعلق به این تالار است، به این مجموعه ملحق نشده است.

او گفت که سال ۸۶ و هنگام بازسازی تالار متوجه یک گونی از اسنادی می‌شود که در لابه‌لای آنها سندی وجود داشت که نشان می‌داد زمین مجاور تالار خریداری شده و پول آن نیز پرداخت شده و فقط قرارداد آن امضاء نشده است.

به گفته او نامه طرح توسعه تماشاخانه و خرید زمین جنب آن را علی نصیریان، هنرپیشه ‌نامدار تئاتر و سینما، به عنوان مدیر وقت( سال ۱۳۵۶) نوشته و برای خرید آن هم ۳۰۰ هزار تومان پول پرداخت شده بوده.

علی نصیریان سرگرم بازی در سریال میوه ممنوعه بود که اتابک نادری موضوع را با او در میان می‌‌گذارد و آقای نصیریان هم ماجرا را تایید می‌کند، اما مشخص نیست که چرا موضوعی به این اهمیت این همه سال از سوی آقای نصیریان عنوان نشده یا او عنوان کرده و مسئولان بی‌اعتنا بودند؟

به گفته آقای نادری آن زمان روال نبود که برای خرید زمین سندی رد و بدل شود؛ اما پیمانکار که تا مرحله گودبرداری کار هم پیش می‌رود، به دلیل دریافت نکردن هزینه و دستمزد، کار را رها می‌کند. انقلاب کل ماجرا را به محاق برده و بعد از آن هم کسی دنبال ماجرا را نمی‌گیرد و ده سال بعد موضوع به حصر وراثت و فروش زمین به شهرداری منطقه ۱۲ می‌کشد و در نهایت شهرداری این منطقه یک ساختمان بزرگ در همان مکان می‌سازد که از قرار بخش اداری و حقوقی شهرداری این منطقه است.


از اواخر دهه هشتاد پای هنرمندان و نامه‌نگاری‌های آنها به مسئولان شهرداری به میان می‌آید. نامه عزت‌الله انتظامی به عنوان ريیس شورای عالی هنرمندان و ملاقات او با شهردار وقت تهران، و ارائه ادله مبنی بر مالکیت حقیقی اهالی تئاتر  ثمری نمی‌بخشد و در نهایت در سال ۱۳۹۱ پانصد تن از اهالی  تئاتر  به شهردار تهران نامه‌‌ می‌نویسند و تقاضا را تکرار می‌کنند.

قالیباف دستور بازگشت ساختمان را به اهالی تئاتر می‌دهد اما ماجرا به دلیل نبود ساختمان جایگزین برای اداره حقوقی شهرداری معلق می‌ماند. در این میان داود رشیدی هم نامه‌ای به شهردار می‌نویسد تا فشارها و مطالبات افزایش یابد،‌اما انتخابات و تغییر شهرداری تهران و بوروکراسی‌های اداری کار را به تعویق می‌اندازد تا همین اواخر که در شورای شهر تهران به ریاست محسن هاشمی رفسنجانی موضوع دوباره مطرح می‌شود.

به گفته آقای نادری، در صورت اجرایی شدن قرار است با برداشتن دیوار حائل و سقف ساختمان حقوقی سالن انتظار، بلک باکسی به اندازۀ تالار قشقایی با ظرفیت صد نفر ساخته شود و در طبقات ساختمان هم می‌توان پلاتوهای تمرین ایجاد کرد و طبقات فوقانی را به گالری موزه برای نگهداری اسناد معتبر دیگر تغییر کاربری داد.

این اما همه آن چیزی نبود که در شب سنگلج اتفاق افتاد، اگر چه به نظر می‌ٰرسد تمامی اتفاقات دیگرِ شبِ سنگلج برای‌ آن بود که همین نکته به مسئولان شهرداری تفهیم شود که اموال ما تئاتری‌ها را که سال‌ها و دهه‌هاست تصاحب کرده‌اید، به خودمان برگردانید.

آوردن عنایت بخشی به بالای سن و خواندن بخشی از نمایش "پهلوان اکبر می‌میرد" از بهرام بیضایی، که اجرای نخست خود را در همین تالار و نزدیک به ۵۰ سال قبل بر صحنه دید، تاکیدی بر همین نکته بود تا به دست‌اندرکاران شهری نشان دهد که چه کسانی در این تالار نفس کشیدند و بر صحنه‌های آن قدم زدند.

نام بردن از اکبر رادی، یکی دیگر از نمایشنامه‌نویسان نامی که نمایشنامه‌های بسیاری از او با بازی بزرگان تئاتر در این تالار به صحنه رفت، نمونه‌ای دیگر بود. همچنان‌که نام بردن از غلامحسین ساعدی و اشاره به سانسوری که در دوره پهلوی بر نمایش‌هایش انجام می‌شد و ممنوعیت اجرای آثار نمایشی او در این تالار از دیگر یادآوری‌های آن سال‌ها بود.

حتی وقتی اکبر زنجانپور به صحنه آمد و از قصه تلخِ کندن و به سرقت‌بردن درِ قدیمی و ارزشمند تالار در اوایل انقلاب و فروش طلا و جواهرات همسرش برای خرید دری موقت گفت تا حفاظی باشد برای ورود سرما، باز تاکیدی بر بخشی از سرنوشت و سرشت اجراهای این تالار بود.

اعطای جایزه یا نشان تالار سنگلج به عنوان قدیمی‌ترین تالار تئاتر تهران به چند تن از قدیمی‌ها و پیشکسوتان تئاتر و تقدیر از خسرو حکیم‌رابط، از نمایشنامه‌نویسان و استادان پیشکسوت تئاتر، هم یادآوری این نکته به دست‌اندرکاران شهر بود که این تالار روح جاری اهالی تئاتر در نیم قرن اخیر بوده و میراثی فرهنگی که باید از تنگ و ترش‌شدن آن جلوگیری کرد و اجازه نفس‌کشیدن به آن داد.

برخورد ظالمانه با میراث فرهنگی

پیش از اتابک نادری جمشید ملک‌پور، مورخ تاریخ تئاتر،  به سخنرانی پرداخت و گفت: «این تماشاخانه دوران شکوفایی و بعد دوران افول داشت و گاهی به تنگی نفس دچار شده است که  سه عامل سانسور،اجراکنندگان و شهریت در ایجاد چنین شرایطی دخیل بودند.»

ملک‌پور از ممنوع‌الفعالیتی غلامحسین ساعدی به دلیل سانسور نوشته‌هایش در نیمه دوم دهه پنجاه، کنار کشیدن اکبر رادی و نیز رفتن بهرام بیضایی به سمت سینما به عنوان یکی از عوامل اصلی به حاشیه‌ رفتن تالار سنگلج نام برد و گفت: «این صحنه اجراکنندگانی تمام وقت در اختیار داشت که هنوز یک نمایش اجرایش تمام نشده، نمایش بعدی را کار می کردند اما متأسفانه در نیمۀ دوم دهۀ ۵۰ با بازشدن در سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی، اجراکنندگان خوب ما به اجراکنندگان نیمه وقت تبدیل شدند.»

ملک‌پور عامل شهریت و تاثیر آن بر حفظ مواریث فرهنگی را با مثالی از تئاتر  برادوی در نیویورک توضیح داد که بعد از ۱۳۰ سال همچنان مرکزیت تئاتری خود را به رغم افزایش جمعیت از ۲ میلیون به ۱۵ میلیون حفظ کرده است. او گفت: «در ایران اما به طرز ظالمانه‌ای با شهرهای خودمان و مواریث فرهنگی برخورد می‌کنیم. وقتی در نتیجه اتقاقات سال ۳۲ لاله‌زار از هم پاشیده شد،این سالن‌های تئاتر در سرتاسر شهر پخش شدند، سنگلج اینجاست، تئاتر شهر در چهارراه ولیعصر و ... و ما این مرکزیت را از دست داده‌ایم و این امر، تأثیر منفی روی عملکرد تئاتر سنگلج گذاشته است».

 تلنگری به پیمانکاران کنونی

 در بخشی از سخنان مدیر سابق تالار از مهندس باباییان سخن رفت. او از هموطنان اقلیت دینی (ارمنی) بود. پیمانکاری که ساخت  تالار وحدت را عهده‌دار بود و از مازاد مصالح آنجا استفاده کرد تا تالار سنگلج را بسازد و جالب این که در پایان کار هم  تالار سنگلج را به وزارت فرهنگ وهنر وقت هدیه کرد و نه پول زمین گرفت و نه دستمزد. آقای نادری ابراز امیدواری کرد پیمانکاران کنونی که پروژه‌های بزرگی را از دولت یا شهرداری در زمینه‌های ساخت و ساز دریافت می‌کنند، همت داشته باشند و در کنار آن پروژه‌ها، یکی دو پروژه فرهنگی همانند تالار سنگلج مهندس باباییان، برای شهر به یادگار بگذارند.

در بخشی از این برنامه خلیل‌آبادی، عضو شورای شهر تهران، از طرح موضوع در شورای شهر تهران گفت. باید منتظر ماند و دید این شورا و شهرداری حقی را که متعلق به خود اهالی تئاتر است به آنها بازمی‌گردانند یا ماجرا در پیچ اداری دیگری می‌افتد؟

بیشتر از فرهنگ و هنر