تعطیلی شبکه‌های تلویزیونی کم‌مخاطب و بحران مقبولیت صداوسیما

رویکرد سیاسی و امنیتی صداوسیما با تغییر روسا تغییر نکرد و هرگاه حکومت احساس خطر کرد، از شبکه‌های تلویزیونی برای ترور شخصیت مخالفانش بهره برد

رویکرد سیاسی و امنیتی صداوسیما با تغییر روسا هیچ تغییری نکرد- خبرگزاری مهر 

اعلام رسمی تعطیلی دو شبکه تلویزیونی از روز پنجم مرداد و انتقال برنامه‌های آن‌ها به شبکه‌های دیگر اتفاق بی‌سابقه‌ای نیست و با توجه به ریزش مخاطب تلویزیون رسمی ایران و ادامه بحران مالی و اقتصادی حاکم بر سازمان صداوسیما قابل پیش‌بینی بود. شبکه‌های پرشمار کم‌مخاطب میراث دوران مدیریت عزت‌الله ضرغامی است که یک بار محمد سرافراز سعی کرد آن‌ها را منحل کند. اما درگیری او با سازمان اطلاعات سپاه این پروژه را ناکام گذاشت. حالا، پیمان جبلی همان مسیری را برای «چابک‌سازی» می‌رود که سرافراز نتوانست.

شبکه‌های «شما» و «ایران کالا» در حالی تعطیل می‌شوند که به نوشته رسانه‌های داخل ایران سایه تغییرات مشابه بر روی شبکه‌های تلویزیونی دیگر هم افتاده است. ایرنا خبرگزاری رسمی دولت خبر داد که احتمالا شبکه‌های «تماشا» و «آی فیلم» و همچنین «کودک» و «امید» با هم ادغام می‌شوند. مشابه این کار هم در دوران مدیریت سرافراز انجام شد، اما با استعفای او و روی کارآمدن عبدالعلی علی عسگری همه‌چیز به حالت سابق بازگشت.

نکته قابل تامل آن که «ایران کالا» شبکه‌ای تازه تاسیس بود که در سال ۱۳۹۵ جایگزین شبکه تلویزیونی «بازار» شد و مدیران وقت صداوسیما با تغییر نامش گوشه‌چشمی به علایق رهبر جمهوری اسلامی داشتند. در نهایت اما این شبکه هم به‌دلیل بحران مخاطب به پایان راه رسید.

نقش چهره‌های امنیتی‌ها در مدیریت صداوسیما

اما چرا پیمان جبلی، رئیس صداوسیما، در همان مسیری می‌رود که یک بار محمدسرافراز رفت؟ باید به این نکته توجه داشت که رییس فعلی تشکیلات رادیو و تلویزیون حکومتی ایران در دوران سرافراز به سمت معاون سیاسی سازمان صداوسیما منصوب شد، پستی که پیش از آن با عنوان معاونت خبر وجود داشت. در چهار دهه گذشته، افراد درون صداوسیما و کارشناسان مستقل خبر داده‌اند این معاونت که بخش‌های خبری رادیو و تلویزیون را مدیریت می‌کند، عملا زیر نظر بیت رهبری فعالیت دارد و از دستورها و تصمیم‌های رییس صداوسیما تبعیت نمی‌کند.

به هر حال، رئیس فعلی صداوسیما یکی از چهره‌هایی بود که محمد سرافراز به او برای ایجاد تغییرها در صداوسیما اعتماد داشت. جبلی که از ابتدای دهه ۱۳۷۰ مدیریت در بخش‌های خبری صداوسیما را تجربه کرده بود، طی سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۸۹ معاون رسانه‌ای دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، دورانی که سعید جلیلی سمت دبیری این شورا را بر عهده داشت. به همین دلیل است که جبلی طی ماه‌های اخیر، چندین نفر از افراد نزدیک به سعید جلیلی را به مدیریت شبکه‌های تلویزیونی گمارده است.

سوابق جبلی نشان می‌دهد بیش از آن که چهره رسانه‌ای باشد، سوابق امنیتی دارد و حضور طولانی‌مدتش به‌عنوان سردبیر بخش‌های خبری، معاون سیاسی و سپس معاون برون‌مرزی صداوسیما این گمان را تایید می‌کند. به همین دلیل است که باید به یاد بیاوریم کارکرد شبکه‌های تلویزیونی در جمهوری اسلامی علاوه بر پروپاگاندای حکومتی، خدمت به نظام امنیتی و اطلاعاتی است.

پخش اعتراف‌های اجباری، رویه تکراری صداوسیما

این روند در همان سال‌های ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شد. از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ مدیریت صداوسیما چندین سرپرست و شورای سرپرستی داشت تا این که در مرداد ۱۳۶۲ محمد هاشمی ابتدا به حکم روح‌الله خمینی به‌عنوان سرپرست و سپس رئیس صداوسیما منصوب شد. هم‌زمان با این انتصاب، یکی از مهم‌ترین پروژه‌های سرکوب سیاسی جمهوری اسلامی در جریان بود. روسای حزب توده در اردیبهشت همان سال بازداشت شده بودند و چند ماه بعد نورالدین کیانوری در تلویزیون حاضر شد و علیه خود اعتراف کرد.

این در حالی بود که پروژه اعتراف‌گیری و تواب‌سازی را اسدالله لاجوردی در زندان اوین از ابتدای همین دهه آغاز کرده بود. نکته جالب آن است که دو سال قبل از پخش اعتراف‌های تلویزیونی مدیران حزب توده، آن‌ها در تلویزیون حاضر می‌شدند و با چهره‌های مذهبی مانند محمدتقی مصباح یزدی و سیدمحمد بهشتی مناظره می‌کردند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما به محض این که نظام جمهوری اسلامی با سرکوب مخالفان سیاسی خود تثبیت شد و از سوی دیگر، مدیریت صداوسیما از حالت موقت و سرپرستی خارج شد، به‌سرعت به ابزاری برای اجرای پروژه‌های امنیتی تبدیل شد. رهبری حزب توده را سپاه پاسداران بازداشت کرد و در سال ۱۳۶۸ نورالدین کیانوری در نامه‌ای به علی خامنه‌ای از شکنجه شدن خود و خانواده‌اش برای اعتراف‌گیری پرده برداشت.

این روند در دهه ۱۳۷۰ و با تغییر رئیس صداوسیما حتی بیشتر شد. علی لاریجانی با سابقه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جایگزین محمد هاشمی شد و از او به‌عنوان چهره‌ای تحصیل‌کرده و فرهنگی یاد می‌شد. اما برنامه «هویت» که از سال ۱۳۷۵ روی آنتن شبکه یک رفت، آشکارا یک پروژه امنیتی برای تخطئه جریان روشنفکری ایران بود و در آن اعتراف‌های اجباری چهره‌هایی مانند علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، غلامحسین میرزاصالح و عزت‌الله سحابی پخش می‌شد. روزنامه‌های طرفدار جریان اصلاح‌طلب در نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ به دفعات این برنامه را حاصل برنامه‌ریزی وزارت اطلاعات و «باند سعید امامی» و همان رویکردی دانستند که با قتل‌های زنجیره‌ای در همان دهه کامل شد.

حتی برخورد دولت وقت با نیروهای موسوم به «خودسر» وزارت اطلاعات باعث نشد که صداوسیما همکاری خود با دستگاه امنیتی برای پخش اعتراف‌های اجباری را کنار بگذارد. به جز کانال یک و دو تلویزیون، از سال ۱۳۷۲ شبکه‌های دیگری هم تاسیس شدند که نخستین آن‌ها شبکه سه سیما بود. تا پایان دهه ۷۰ تعداد شبکه‌های تلویزیونی داخلی به شش رسید و چندین شبکه برون‌مرزی هم فعالیتشان آغاز شد.

در دهه ۱۳۸۰ این روند سریع‌تر هم شد، اما رویکرد سیاسی و امنیتی صداوسیما با تغییر روسا هیچ تغییری نکرد. هرگاه حکومت احساس خطر کرد، از شبکه‌های تلویزیونی برای ترور شخصیت مخالفانش بهره برد. مهم‌ترین منتقد جریان اصلاح‌طلبی در همه این سال‌ها صداوسیما بود و با توجه به آن که رئیس صداوسیما منصوب مستقیم رهبر جمهوری اسلامی است، مخالفت علی خامنه‌ای با این جریان سیاسی در شیوه خبررسانی شبکه‌های رادیو و تلویزیون و پخش اعتراف‌ها خود را نشان می‌داد.

از سوی دیگر، مهم‌ترین حامی رسانه‌ای محمود احمدی‌نژاد و دولتش خود صداوسیما بود. بعد از اعتراض به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ نه فقط شبکه‌های یک و دو، بلکه همه شبکه‌ها با بخش‌های خبری خود به جنگ مردم معترض رفتند. از سوی دیگر، تعداد زیادی از اعتراف‌های اجباری منتقدان پخش شد. حتی شبکه تازه‌تاسیس پرس تی‌وی که به دو زبان انگلیسی و فرانسوی فعالیت می‌کرد، اعتراف برخی از دستگیرشدگان را روانه آنتن کرد.

صداوسیما در دهه ۱۳۹۰ نه تنها از چنین اقدام‌هایی نکاست، بلکه سازمان عدالت برای ایران و فدراسیون بین‌المللی جوامع حقوق بشر در تحقیق مشترکی که نتایج آن را در سال ۱۳۹۹ منتشر کردند، به پخش اعتراف‌های اجباری حداقل ۳۵۵ نفر طی دهه ۹۰ از شبکه‌های مختلف تلویزیونی اشاره کردند.

کاهش محبوبیت و پروژه تعطیل کردن شبکه‌ها

موازی با این رویه سیاسی-امنیتی، تلویزیون به‌تدریج مخاطبانش را هم از دست داد. رشد استفاده از ماهواره و اینترنت در ایران، خروج برنامه‌سازان و سینماگرانی که برنامه‌ها و سریال‌های سرگرم‌کننده می‌ساختند، فعالیت شبکه نمایش خانگی و البته افزایش هزینه‌های صداوسیما که ناشی از تاسیس ده‌ها شبکه سراسری و استانی بود، بخشی از دلایل بحران تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی بوده است.

رکورد ادامه‌دار اقتصادی هم باعث شد پخش تبلیغات تلویزیونی گران‌قیمت -که منبع درآمد سرشار برای صداوسیما بود- مدام کمتر شود. به‌علاوه، مدیران تندرو و نظرکرده‌ای مانند علی فروغی زمینه‌ساز تعطیلی معدود برنامه‌های محبوب تلویزیون شدند که مهم‌ترینشان برنامه «نود» بود. با حذف عادل فردوسی‌پور و برنامه‌اش بعد از دو دهه مشخص شد اهداف ایدئولوژیک مدیران حتی از حفظ پرمخاطب‌ترین برنامه تلویزیون مهم‌تر است.

اما دیگر برنامه‌های سرگرمی‌ساز تلویزیون که حذف نشدند، به شکل دیگری محبوبیت خود را از دست دادند. رامبد جوان و «خندوانه» به‌دلیل گاف‌های پی‌درپی و همراهی نکردن با مطالبات مردم به‌تدریج منفور شد و مهران مدیری که هم‌زمان با دولت حسن روحانی در برنامه «دورهمی» گاهی انتقادهایی مطرح می‌کرد یا مهمانان مشهوری را مقابل دوربین می‌آورد، به‌تدریج سروشکل برنامه‌اش را تغییر داد و آن را به یک مسابقه تلویزیونی تبدیل کرد.

دورخیز محمد سرافراز برای منحل کردن شبکه‌های تلویزیونی کم‌مخاطب یا ادغام برخی از آن‌ها با یکدیگر در دهه ۱۳۹۰ در حالی شکست خورد که تلویزیون هنوز بحران مخاطب کنونی را تجربه نکرده بود. اما حالا تعداد تماشاگر شبکه‌های فرعی به‌قدری کم و خزانه حکومت چنان خالی شده است که کمتر کسی به طرح پیمان جبلی برای خلاص شدن از این شبکه‌ها اعتراض می‌کند.

البته بعید است مشکلات ماهوی و ریشه‌دار رادیو و تلویزیون حکومتی با چنین اقدام‌هایی حل شود. چهار دهه حرکت در مسیر معکوس مطالبات اکثریت جامعه، سازمان عرض و طویل صداوسیما را در چنان بحران عمیقی فرو برده است که با اقدام‌های شعاری مانند «چابک‌سازی» دستوری دردی از آن دوا نمی‌شود.

بیشتر از فرهنگ و هنر