بی کتاب‌ها، در جهانی پر از کتاب

به بهانه روز جهانی کتاب - نمایشگاه کتاب کابل

عکس از باشگاه خبرنگاران جوان 

خدابیامرزد پدرم را. در دوران کودکی وقتی با ما قهر می‌کرد، فریاد می‌زد (بی‌کتاب). ما هم سرافکنده ولی لبخند بر لب از معرکه دور می‌شدیم و در دل می‌گفتیم : چه بابای خوبی داریم که مثل باباهای دیگر نمی‌گوید (پدر... مادر ...) و فحش‌های بی شمار دیگر. بی‌کتاب بودن که عیب نیست و مشکلی ندارد. اما زمانی که بزرگ شدیم، دانستیم که بابای ما بدترین حرف را به ما می‌زده و ما نمی‌دانستیم.

افغانستان کشوری است با سطح پایینی از کتاب‌خوانی. سالیان دراز در این جغرافیا جز جنگ چیزی نبوده و اگر کتابی چاپ شده یا کتابی فروخته شده، در مورد همان حوزه جنگ و ایدئولوژی زدگی و تک ساحتی بوده و نه بیشتر. در دوران حکومت‌های نزدیک به شوروی سابق، نهادی دولتی در افغانستان بود بنام (انتشارات بیهقی). در این انتشارات کمترین کاری که صورت می‌گرفت، انتشار کتاب بود. فعالیت عمده این نهاد، واردات بی‌حساب – کتاب‌های منتشر شده در روسیه بود که به زبان فارسی و دَری چاپ می‌شد. این که می‌گویم فارسی و دَری (در حالی که این دو یکی‌اند)، به این دلیل است که روس‌ها یک کتاب را دوبار چاپ می‌کردند. یکبار با گویش فارسی تهرانی، که به آن فارسی می‌گفتند و بار دیگر با گویش فارسی کابلی که به آن دَری می‌گفتند. البته در توزیع این کتاب‌ها دیگر تفاوت گویش‌ها مطرح نبود و تعداد زیادی از کتاب‌هایی که برای ایران منتشر می‌شد، به افغانستان می‌آمد و ما از سال‌های دوران نوجوانی با گویش فارسی ایرانی آشنا بودیم. می‌دانستیم که سیب زمینی همان «کچالو»ی ما است و موز همان «کیله»‌ای است که ما می‌شناسیم.

کتاب‌هایی که کتاب فروشی‌های بیهقی از انتشارات روسی (پراودا و پروگرس) وارد می‌کردند، بسیار ارزان بود، تا حدی که در کابل می‌گفتند کتاب‌های بیهقی به (نرخ شلغم) است. با این حال قفسه‌های کتاب فروشی‌های بیهقی همیشه پر از کتاب بود. نه به این دلیل که کتاب زیاد وارد می‌شد، بلکه به این دلیل که علاقه به خرید کتاب وجود نداشت. مردم حتی حاضر نبودند که همان (چندرغاز) پول را هم برای خرید این کتاب‌ها مصرف کنند. در وانفسای بحران سیاسی – امنیتی موجود در افغانستان، به جز آنهایی که ایدئولوژیک فکر می‌کردند و ایدئولوژیک عمل می‌کردند، دیگر کسی علاقه به کتاب خواندن نداشت.

با پیروزی مجاهدین و آغاز جنگ‌های میان گروهی، همان چهار تا کتاب فروشی موجود هم یا به تاراج رفت یا آتش گرفت و نابود شد. کتاب خانه‌های بزرگی چون کتابخانه عمومی و کتابخانه دانشگاه کابل کاملاً به یغما رفت. کتاب نقش خود را به عنوان عنصر آگاهی دهی از دست داد و تبدیل به یک کالای تجملاتی شد. یکبار در دوران حکمروایی مجاهدین، با دوستی به دیدار یک فرمانده جهادی رفتیم که به داشتن یکی از بزرگترین کتابخانه‌ها در کابل مشهور بود. در آن دیدار از نزدیک با یک کتابخانه بزرگ که حتی تعدادی کتاب قدیمی و نسخه‌های خطی هم در میان آن ها بود روبرو شدم. جالب‌ترین مساله این بود که آن فرمانده جهادی اصلا سواد نداشت و این همه کتاب را بیشتر تاراج کرده بود تا خریده باشد. و نگاهش بیشتر به این کتابخانه نفیس، تجملی بود تا راه گشا. با حضور مجاهدین در رأس قدرت، افغانستان تبدیل به کشوری بی در و پیکر شد و این بی در و پیکر بودن تنها یک مزیت داشت و آن ورود کتاب‌های چاپ ایران به افغانستان بود. تا پیش از آن آنچه در بازارهای کتاب افغانستان پیدا می‌شد. کتاب‌های ایرانی پیش از انقلاب این کشور بود. ما در آن زمان بیشتر با امیرعشیری، پرویز قاضی سعید، ارونقی کرمانی و نویسندگانی از این دست آشنا بودیم و کمی هم، فروغ فرخزاد و شاملو و نیما و نادر نادر پور را می‌شناختیم. اما با حضور کتاب‌های چاپ ایران، ما با داریوش شایگان، مصطفی ملکیان، بابک احمدی، داریوش آشوری، محمود دولت آبادی و بزرگانی از این دست هم آشنا شدیم و از طریق ترجمه با نویسندگان بزرگ امروز جهان هم رابطه پیدا کردیم.

هرچند دوره سیاه طالبان این در را برای زمانی کوتاه بست، اما با سقوط طالبان، واردات کتاب و به دنبال آن روند چاپ و نشر کتاب در داخل افغانستان افزایش قابل توجهی پیدا کرد. با تمام این احوال هنوز وضعیت کتاب‌خوانی و کتابداری در افغانستان نگران کننده است. میل به کتاب خواندن در این کشوراز سوی هیچ کس تحریک نشده است. دولت هیچگونه هدف و برنامه‌ای برای تقویت چاپ و نشر کتاب ندارد. با اینکه نهادهای انتشاراتی خصوصی زیادی در افغانستان ایجاد شده است، اما بخش قابل توجهی از کتاب‌های نوشته شده توسط نویسندگان افغان، با هزینه خودشان منتشر می‌شود. تنها برخی از کتاب‌های نویسندگان مشهور یا کتاب‌هایی که در مورد افغانستان پس از یازدهم سپتامبر نوشته شده و یا توسط افغان‌ها ترجمه شده، در این بنگاه‌های انتشاراتی به هزینه ناشران چاپ می‌شود و سهمی تا ۳۰ درصد به مترجم‌ها داده می‌شود.

در طول هجده سال گذشته، ده‌ها نمایشگاه کتاب در افغانستان برگزار شده است. هم دولت ایران و هم بنگاه‌های انتشاراتی مستقل در ایران، نمایشگاه‌های کتاب را در شهرهای مختلف افغانستان برگزار کرده‌اند. دولت افغانستان در حد کم و نهاد‌های مستقل افغانستانی بیشتر، از این گونه نمایشگاه‌ها برگزار کرده‌اند. با این حال فرهنگ کتاب‌خوانی نتوانسته گستره‌ای قابل توجه در افغانستان پیدا کند. غرفه داران در نمایشگاه‌ها، یا مشغول خاک روبی از روی کتاب‌هایشان هستندند، و یا با حسرت به سوی مردمی می‌نگرند که کتاب‌ها را تماشا می‌کنند اما نمی‌خرند. و اینگونه است که ما ملتی (بی کتاب) در دنیای پر از کتاب شده‌ایم.

بیشتر از کتاب