آن روزها وقتی که من بچه بودم...

درباره روز جهانی کودک و آموزش کودکان در ایران

عکس از خبرگزاری ایرنا

همه ما در از دست دادن یک چیز اشتراک داریم؛ کودکی. احتمالا همین هم هست که در خلوت و یا به وقت خاطره‌بازی با اهل خانواده، یادآوری روزهای خوش کودکی مایه سرخوشی‌مان می‌شود. اما یادآوری روزهای خوش کودکی و احساسات حاصل از این یادآوری تنها برای کسانی معنا دارد که روزگار کودکی‌‌شان نه با مصائب تلخی چون فقر، کمبود امکانات اولیه زندگی و خشونت و محرومیت از «کودکانه» زندگی کردن همراه بوده است. بی‌شک برای آنهایی که دوران کودکی‌شان جز با تلخی و محرومیت و فقر همراه نبوده، نه تنها یادآوری کودکی‌شان لبخندی بر لب‌هایشان نمی‌نشاند که شاید مولد خشمی شود که جز تلخی چیزی به دنبال ندارد. 

بخش مهمی از کودکی انسان‌ها در دوران مدرسه ساخته می‌شود. دورانی که همه کودکان وارد یک فعالیت جمعی و مشترک می‌شوند و به همراه یکدیگر آموزش می‌بینند تا برای زندگی بعد از «کودکی» سرمایه‌ای به نام «دانش» داشته باشند. 

اساسا توسعه‌یافتگی در حوزه آموزش کودکان یکی از دغدغه‌های همیشگی و اصلی کشورها‌ست. به‌وجود آوردن شرایط یکسان و عادلانه دسترسی به امکانات آموزشی و رفع تبعیض‌های آموزشی میان کودکان اولویت تمامی کشورهایی‌ست که ادعای گام برداشتن در مسیر توسعه فرهنگی را دارند. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سپتامبر سال ۲۰۱۵ میلادی، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قطعنامه‌ای را تصویب کرد که از آن به عنوان سند آموزشی ۲۰۳۰ یاد می‌شود. هرچند که تمامی بخش‌های این سند اشاره مستقیم به آموزش ندارد و محور آن «توسعه پایدار» در کشورهای عضو سازمان ملل است اما آموزش یکی از بخش‌های مهم هفده‌گانه برنامه توسعه پایدار سازمان ملل است. در این برنامه آمده است که تا سال ۲۰۳۰ میلادی همه ۱۹۲ کشور عضو سازمان ملل متحد «امکانات مساوی، با کیفیت بالا و مادام العمر تحصیل» فراگیر را برای همه ساکنان کشور، فارغ از جنسیت، قوم و قبیله و سن و سال فراهم کنند. در این سند ذکر شده که اعضا مجبور به اجرای این سند نیستند و می‌توانند انتخاب کنند، یا آن را با شرایط خود تطبیق دهند.

موارد تاکیدی سند ۲۰۳۰ درباره آموزش کودکان به‌طور مشخص به مسایلی اشاره می‌کند که در سال‌های گذشته جزو مهم‌ترین موانع آموزشی در ایران بوده‌اند. مقامات آموزش و پرورش دولت حسن روحانی در سال‌های پایانی دولت اول روحانی رای به اجرای این سند در ایران دادند. توافقی که به زعم علی خامنه‌ای «بی‌سروصدا» صورت گرفت و همین شد که خشم هواداران و مقامات نزدیک به رهبر ایران از قبول اجرای این سند بین‌المللی فوران کند. 

عکس از خبرگزاری تسنیم

علی خامنه‌ای صراحتا با اجرای این سند مخالفت کرد و هواداران او سند آموزشی ۲۰۳۰ را مصادق نفوذ فرهنگی غرب و هم‌چنین مروج «هم‌جنس‌گرایی» در دانش‌آموزان ایرانی دانستند. فشارها بر امضاکنندگان این سند تا جایی بالاگرفت که حسن روحانی در سخنرانی‌های انتخاباتی خود به این ماجرا واکنش شدیدی نشان دهد و مدعی شد که دولت او این سند آموزشی را اجرا خواهد کرد. اتفاقی که البته هیچ‌گاه به ثمر نرسید و حکم قاطع علی خامنه‌ای در عدم اجرای این سند آب پاکی را روی دست طرفداران اجرای این سند ریخت. 

اصلی‌ترین مخالفت گروه‌های تندرو و نزدیک به رهبر ایران با سند ۲۰۳۰ یونسکو مربوط به بخش‌هایی از این سند جهانی‌ست که مشخصا به برابری جنسیتی و عدم تفکیک جنسی کودکان در آموزش اشاره می‌کند. شاید بهترین مثال برای رویکرد مخالفان اجرای این طرح بیانیه گروهی از بانوان ساکن شهر مشهد بود که معتقد بودند «تفکیک جنسیتی در محیط آموزشی، تغییر کتب درسی با حذف نقش‌های مادری و همسری و مشابه نشان دادن زن و مرد در تمام عرصه‌ها افزایش بحران در خانواده و ایجاد تخاصم میان زن و مرد و کاهش کارآمدی خانواده، بالا رفتن سن ازدواج و شکل گیری اشکال دیگر همزیستی، کاهش جمعیت و تقویت شبهه ناکارآمدی دین و از طرفی به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهائیت و سایر فرقه‌های انحرافی  و در نتیجه غفلت از آموزه‌های متعالی اسلام است». 

از سوی دیگر توهم «نفوذ» در بین سیاسیون تندروی ایرانی باعث شد تا دیگر بخش‌های این سند آموزشی نیز از تیغ تیز تندروها در امان نباشد. روزنامه کیهان کمی پس از رونمایی از سند ۲۰۳۰ در یادداشتی نوشت: «مهم‌ترین دستاورد آن نفوذ جریان‌ها و منابع روشنفکری و سکولار در فضای آموزشی و تربیتی کشور بر مبنای آموزه‌های غربی است. این هدف آشکارا در کتابچه‌های راهنمای یونسکو با عنوان آموزش همگانی جهانی به چشم می‌خورد».

15 آذر ۱۳۹۱، یک کلاس درس مدرسه ابتدایی روستای شین‌آباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر دچار آتش‌سوزی شد و از ۳۷ نفر دانش‌آموز ۲۸ نفر دچار سوختگی شدند که از این تعداد ۲ نفر بر اثر شدت جراحت جان خود را از دست دادند.

برخورد تند مقامات جمهوری اسلامی با اجرای سندی که مشخصا برای فراهم آوردن امکانات و زیرساخت‌های آموزش کودکان تنظیم شده بود، نشان می‌دهد که مقامات جمهوری اسلامی بیش از اینکه به فکر فراهم آوردن شرایط مناسب آموزش و پرورش کودکان سرزمین باشد در فکر حفظ قدرت است. گویی آمارهای نگران کننده وضعیت آموزشی و هم‌چنین فرسودگی زیرساخت‌ها در کشور هیچ اهمیتی ندارد و هیچ‌کس را چنان برآشفته نمی‌کند که «بیانیه»‌های آتشین بنویسند و یا در صفحات اول روزنامه‌هایشان زبان پردرد کودکانی باشند که آرزو دارند تا روزهای کودکی‌ هرچه زودتر تمام شود. هنوز از یادمان نرفته است که چه‌طور دختران «شین‌آبادی» در آتش کلاس درس‌شان سوختند و آنها که جان سالم به دربردند هنوز با کابوس سوختن صورت‌های معصوم‌شان شب را به صبح می‌رسانند. هنوز از یاد نبردیم که هرسال وقت آغاز مدارس چه تعداد دختربچه فقط به دلیل «دختر» بودن باید با خیال نشستن پشت نیمکت‌های کلاس پاییز را شروع کنند. از یادمان نرفته است تصویر کودکانی که در سخت‌ترین شرایط ممکن و در کلاس‌هایی که به مخروبه می‌ماند، دفترهای مشق‌ کهنه‌شان را روی میز‌های شکسته می‌گذارند و در دل نگران‌اند که زیر آوار فرسودگی کلاس‌هایشان گرفتار نمانند. 

مشکلات و مصائب آموزش کودکان در ایران نه تنها در استان‌ها و شهرهای محروم که در بسیاری از شهرهای به ظاهر توسعه‌یافته کشور نیز بیداد می‌کند. میزان بالای مدارسی که کاملا فرسوده شدند، کمبود معلم و از همه مهم‌تر سخت‌تر شدن دسترسی به امکانات آموزشی برای همه طبقات شهری از جدی‌ترین مسایل امروز آموزش و پرورش در ایران امروز است. بحران‌های روزافزونی که گویی هیچ برنامه مشخصی برای مقابله با آن وجود ندارد. 

شاید کمی اغراق شده به‌نظر بیاید اما می‌توان روزگاری را تصور کرد که دوران کودکی که باید روزگار خوشی هر انسانی باشد، به دورانی بدل شود که هیچ‌کس میلی به یادآوری آن ایام نداشته باشد. 

بیشتر از