تخریب سالن‌های سینمای قدیمی و مرگ هویت تاریخی هنر هفتم در ایران

بعد از سال ۱۳۲۰ و آغاز سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، صنعت سینما به‌تدریج در ایران شکل گرفت و به همین دلیل به ساخت سالن‌ سینما نیاز بیشتری احساس می‌شد

در دهه‌های ۸۰ و ۹۰، برخی از این سینماها با تغییر نما و بازسازی داخلی به کار خود ادامه دادند اما این کار فقط مرگ آن‌ها را به تاخیر انداخت-دیدنو

در پی تعطیلی پی‌درپی سینماهای قدیمی ایران طی دو دهه گذشته، اعلام خبر موافقت انجمن سینماداران با انحلال و تخریب ۲۰ سالن سینمای دیگر در هفته گذشته به نوعی تکمیل‌کننده این روند بود. هرچند یک مقام سازمان سینمایی وزارت ارشاد از بین رفتن این تعداد سینما را تکذیب کرد و گفت فقط با انحلال سه سینمای تهران موافقت شده است، در اصل ماجرا تفاوتی نمی‌کند. بخشی از مهم‌ترین خاطرات فرهنگی چند نسل از ایرانیان و البته تعدادی از مهم‌ترین نمادهای ورود مدرنیته به پایتخت ایران طی دو دهه گذشته از صحنه روزگار محو شده‌اند و ظاهرا این ویرانی تدریجی ادامه خواهد داشت.

بر اساس خبری که خبرگزاری ایسنا منتشر کرد، سینماهای صحرا، پایتخت، کیان، ماندانا، ایران، عصر جدید، پارس، حافظ، میلاد و کارون در تهران و سینما دریا در آستارا، مهتاب در قزوین، عصر جدید در اراک، مصلی‌نژاد در جهرم، کیهان در درود، ساویز در کرج، گل سرخ در بندرانزلی، پرشین مهرشهر در کرج و طلوع در فومن برای انحلال یا تغییر کاربری درخواست داده‌اند.

در حالی که سینما رفتن دیگر دغدغه مردم نیست، این خبر به‌شدت واکنش‌برانگیز شد. از یک‌سو به‌عنوان نشانه‌ای دیگر از شکست سینما و ریزش مخاطب در ایران، چون برخی از این سالن‌های سینما از معدود مکان‌های فیلم دیدن در شهرهایی غیر از تهران بودند و برخی دیگر مدت زیادی از تاسیسشان نمی‌گذشت. از سوی دیگر قطعی شدن پایان کار سینماهایی مانند عصر جدید معنای نمادین و عمیق‌تری داشت؛ چون آن‌ها زمانی پاتوق فرهنگی و محل دیدار عاشقان سینما با فیلم‌های متفاوت و رویارویی با تجربه‌هایی منحصربه‌فرد بودند.

از بین رفتن چنین اماکنی فقط فروریختن سنگ و چوب و فلز نیست؛ هریک از آن‌ها خشتی در بنای کلی‌تر میراثی‌اند که فرهنگ معاصر ایران را تشکیل داده است؛ حتی اگر ویژگی‌های لازم تعبیر امروزی «میراث فرهنگی» را نداشته باشند و سازمان‌های متصدی برای حفظ این بناها و خاطراتی که بر هر خشت این ساختمان‌ها حک شده‌اند، تلاشی نکنند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سینماهای قدیمی به‌عمد فرسوده و بی‌مشتری تصور می‌شوند و در سازوکار اقتصادی سینما محکوم‌ به فروریختن‌اند؛ غافل از آنکه چنین مکان‌هایی فقط محل عرضه کالایی به نام فیلم نیستند، بلکه معناها و خاطرات و نمادهای مهم‌تر و ماندگارتری را با خود حمل می‌کنند.

به‌عنوان یک نمونه می‌توان به سالن سینمای اجیپشن در شهر سالت لیک سیتی آمریکا اشاره کرد که سال‌ها است محل برگزاری جشنواره فیلم ساندنس است. این سینمای قدیمی چند بار بازسازی شد، اما هرگز محو نشد. خود این سالن میراث‌دار سالن اپرایی در همان محل بود که در قرن نوزدهم فعالیت می‌کرد. جشنواره ساندنس مهم‌ترین رویداد سینمای مستقل آمریکا است و قطعا می‌توانست در محلی جدیدتر و پرزرق‌وبرق‌تری میزبان فیلم‌ها باشد؛ اما سینما اجیپشن بخشی از هویت این جشنواره است و باقی مانده است.

سالن‌های سینما از میراث فرهنگی تا یادگارهای معماری

هرچند سینما در دوران قاجار وارد ایران شد و نخستین مکان‌های نمایش فیلم را ابراهیم خان صحاف‌باشی و اردشیر خان ارمنی در سال‌های ۱۲۸۳ و ۱۲۹۱ شکل دادند، نخستین سالن سینمای به معنای متداول «گراند سینما» در خیابان لاله‌زار بود که در سال ۱۳۰۵ و در دوران پهلوی اول آغاز به کار کرد. راه‌اندازی سینماها در آن دوران بخشی از پروژه مدرن سازی رضا شاه بود و هم‌زمان با ایجاد زیرساخت‌هایی مانند ارتش، پلیس، راه‌آهن و دانشگاه و بانک و بیمه و رادیو، ساخت سالن‌ سینما هم از دهه اول قرن شمسی پیش آغاز شد.

در آن زمان هنوز فیلمسازی در ایران شکل نگرفته بود و بیشتر سینماها در آن دوران فیلم خارجی پخش می‌کردند. بعد از سال ۱۳۲۰ و آغاز سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، صنعت سینما به‌تدریج در ایران شکل گرفت و به همین دلیل به ساخت سالن‌ سینما نیاز بیشتری احساس می‌شد. از طرفی، سینما دیگر داشت به سرگرمی متداول مردم پایتخت تبدیل می‌شد و به همین دلیل تعدادی از مهم‌ترین سینماهای تهران در دهه ۱۳۲۰ و در محدوده لاله‌زار که قطب فرهنگی و سرگرمی شهر بود، متولد می‌شدند.

رونق سینماسازی ادامه داشت و علاوه بر کارکرد اصلی یعنی ایجاد محلی برای نمایش فیلم، به‌تدریج جنبه‌های دیگری هم یافت. به‌عنوان مثال، چهره‌های مشهور در طراحی و ساخت این سینماها مشارکت کردند. یکی از مهم‌ترین آن‌ها وارطان هوانسیان، از مهم‌ترین معماران ایرانی سبک مدرن، بود که در دهه ۱۳۲۰ در تهران دو سینما را طراحی کرد؛ ابتدا سینما دیانا (سپیده فعلی) که در سال ۱۳۲۲ افتتاح شد و هنوز در خیابان انقلاب موجود و فعال است و سپس سینما متروپل که در سال ۱۳۲۵ در لاله‌زار آغاز به کار کرد و بعد از انقلاب به سینما رودکی تغییر نام داد که البته سرنوشت غمباری داشت. این سینما در نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ تعطیل شد؛ مانند بسیاری از سینماهای منطقه لاله‌زار.

مسعود کیمیایی در فیلم «متروپل» به این سالن سینما ادای دین کرد و بیشتر صحنه‌های فیلمش در همین سالن فیلمبرداری شد؛ مکانی که در فیلم او به انبار تبدیل شده بود و شخصیت‌های اصلی آنجا با ماجراهای متفاوتی درگیر می‌شدند. آنچه از فیلم به یاد می‌ماند، آن است که این مکان پناهگاهی برای زنی تنها و زخم‌خورده می‌شود و دو شخصیت اصلی نه‌تنها از این زن در برابر دسیسه همسرش دفاع می‌کنند، که گویی حریم سینما به قلعه‌ای محکم در برابر متجاوزان تبدیل می‌شود.

دیگر معمار مشهوری که در طراحی و ساخت سینما فعالیت داشت، هوشنگ سیحون بود و سینما آسیا در تهران حاصل کار او است. سیحون که بناهای مشهوری مانند آرامگاه‌های خیام، ابن سینا و فردوسی را طراحی کرده بود، سینما آسیا را در دهه ۱۳۳۰ طراحی کرد. در دهه ۱۳۸۰، این میراث یکی از مشهورترین معماران ایران تعطیل و متروکه شد و از ابتدای دهه ۹۰ قرار بود به مرکز خرید تبدیل شود؛ اما این اتفاق هم رخ نداد و از این سینما که بیش از نیم قرن فعالیت می‌کرد، ساختمانی نیمه مخروبه در خیابان جمهوری باقی مانده که دستفروشان مقابل آن بساط کرده‌اند.

در همین دهه، دو سینمای دیگر تهران هم با طرح‌هایی از حیدر قلی‌خان غیایی شاملو، معمار برجسته ایرانی، ساخته شد؛ سینما مولن روژ که بعد از انقلاب با نام سینما سروش به فعالیتش ادامه داد و سینما رادیو سیتی که در سال ۱۳۳۷ افتتاح شد و یکی از مدرن‌ترین سینماهای ایران بود. این سینما بعد از انقلاب مصادره شد و متروکه ماند و هرچند به‌دفعات خبرهایی درباره بازسازی و راه‌اندازی آن شنیده شد، هرگز به چرخه سینماهای فعال تهران بازنگشت.

مرگ تدریجی آخرین بازماندگان سینمای یک دوران

سینما عصر جدید که قرار است به تاریخ بپیوندد، میراث‌دار یکی از قدیمی‌ترین مراکز سینمایی پایتخت است. این سینما در ابتدای دهه ۱۳۲۰ با نام سینما تخت جمشید افتتاح شد. این سینما را بعد از انقلاب تخریب کردند و بنای دیگری به جای آن ساختند که با نام عصر جدید فعال بود.

این سینما در دهه ۱۳۶۰ با مدیریت هوشنگ کاوه، خیلی زود به محلی مهم برای نمایش آثار متفاوت سینمای ایران و جهان تبدیل شد. چند نسل از ایرانیان آثار آندری تارکوفسکی و سرگئی پاراجانف را در همین سینما تماشا کردند و در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر، سالن شماره ۲ عصر جدید محل نمایش فیلم‌های کلاسیک سینمای جهان بود که در بخش‌های غیررقابتی روی پرده می‌رفتند. در سال‌های دهه ۱۳۷۰، علاوه بر نسل پیشین، جوانانی که بعد از انقلاب عاشق سینما شده بودند هم در روزهای سرد بهمن‌ماه مقابل آن صف می‌بستند تا فیلم‌های کلاسیک خارجی را در همین سینما روی پرده ببینند.

با این حال، عصر جدید که تا ابتدای دهه ۸۰ یکی از پرفروش‌ترین سینماهای پایتخت بود، بعد از هوشنگ کاوه، ستاره اقبالش رو به افول نهاد. حسین فرح‌بخش و عبدالله علیخانی، تهیه‌کنندگان سینمای بعد از انقلاب، این سینما را از بازماندگان کاوه خریدند و در انتهای دهه ۹۰ آن را تعطیل کردند. حالا هم که قرار است تخریب شود.

سینما اروپا در خیابان جمهوری و سینمای پارس در منطقه جوادیه دو سینمای دیگری‌اند که برای همیشه از بین می‌روند و مجوز تعطیلی و تخریب آن‌ها صادر شده است. هرچند خبر تخریب سینماهای دیگر تکذیب شده است، تردیدی نیست که با روند فعلی ریزش مخاطبان سینمای ایران، سایر سینماهای متقاضی هم به سرنوشتی مشابه دچار خواهند شد.

 

نکته قابل تامل آن است که طی یک دهه اخیر، تعدادی پردیس سینمایی در تهران و شهرستان‌ها تاسیس شده‌اند و ظاهرا همان رویه جهانی در ایران هم دنبال می‌شود؛ اما تفاوت بزرگی وجود دارد: در اغلب کشورهای دنیا تاسیس سینماهای مدرن در مراکز خرید و سایر اماکن تجاری به معنای ویرانی سینماهای قدیمی نیست، بلکه سالن‌های قدیمی به اشکال گوناگون به حیات خود ادامه می‌دهند. مثلا از طریق بازسازی و عرضه فیلم‌های کلاسیک یا مرور آثار فیلمسازان مهم تاریخ سینما؛ اما به نظر می‌رسد در ایران برای محو کردن این سینماها و تصویرشان از سطح شهرها- به‌خصوص پایتخت- اراده خاصی وجود دارد. زیرا این سالن‌ها یادگارهای فرهنگی و معنوی و ظاهری دوران دیگری‌اند. دورانی که طی ۴۴ سال گذشته به شکل عمدی در حال تخریب بوده است؛ ابتدا با تغییر نام اغلب این سینماها و سپس تعطیلی و متروک شدن و در نهایت تغییر کاربری و تخریب. برای جمهوری اسلامی اهمیتی ندارد که این بناها حاصل خلاقیت و طراحی تعدادی از مهم‌ترین معماران معاصر ایران‌اند و ارزش تاریخی و فرهنگی دارند.

در دهه‌های ۸۰ و ۹۰، برخی از این سینماها با تغییر نما و بازسازی داخلی به کار خود ادامه دادند اما این کار فقط مرگ آن‌ها را به تاخیر انداخت. جلوگیری از نمایش فیلم خارجی و سانسور تولیدات داخلی به‌تدریج مردم را با سینما رفتن بیگانه کرد. در واقع نگاه ایدئولوژیک و یک‌سویه به نمادهای حکومت سابق، پرهیز از ثبت سینماهای قدیمی به‌عنوان میراث فرهنگی و سیاست‌گذاری اشتباه و انحصاری در عرضه فیلم سه راس مثلثی شدند که سینما را از شیوه تولید تا محل عرضه از هویت تاریخی تهی کردند و از سینماهای خاطره‌انگیز به‌تدریج ویرانه‌هایی باقی ماند و سالن‌های ظاهرا مدرن که در مراکز خرید و اماکن تجاری ساخته شدند هم در ابتدای قرن جدید خالی ماندند. عجیب نیست که حالا صدای ناقوس هشدار مرگ سینما در ایران بلند و بلندتر شده است.

بیشتر از فرهنگ و هنر