افغانستان،‌ کشوری که کودکی جوانانش‌ در جنگ تباه شد

حداقل دو نسل در افغانستان قربانی جنگ شده‌اند

defense.gov

یک نهاد بین‌المللی حمایت از کودکان گفته است که هجده ساله‌های افغانستان تمام عمر خود را در جنگ سپری کرده‌اند. موسسه حمایت از کودکان گفته است که جنگ در افغانستان باعث شده، نزدیک به چهار میلیون کودک از رفتن به مدرسه باز بمانند. همچنین این موسسه گفته که ۸۴ درصد قربانی‌های حوادث مربوط به جنگ کودکان زیر ۱۸ سال هستند.

واقعیت این است که جنگ در افغانستان بیش از دو نسل را قربانی کرده است. از اواخر دهه ۵۰ شمسی افغانستان وارد عرصه جنگ و نبرد داخلی شد و تا امروز که بیش از چهل سال می‌گذرد، جنگ در افغانستان خاموش نشده و هیزم این آتش هم بیشتر نسل جوان افغانستان است.

با ظهور حکومت مارکسیستی در افغانستان مقاومت در برابر تفکر کمونیستی که به‌شکل بسیار ناشیانه و بدون آنکه بستر اجتماعی افغانستان بررسی شود، در پی اعمال جهان‌بینی خود بود، در میان قشر سنتی افغانستان شکل گرفت. روحانیون و ملاهای افغانستان نقش اساسی را در بسیج و جذب مردم به سوی جبهه‌های مقاومت در مقابل حکومت وقت، به‌ویژه حضور فیزیکی نیروهای روسی در افغانستان داشتند. روحانیون برای این که پیشینه تقدس به این جنگ بدهند و حضور بیشتر مردم را به سمت جبهه‌های جنگ سامان دهی کنند، نبرد علیه دولت و نیروهای روسی را جهاد نامیدند و همین مساله باعث هجوم مردم به سمت جنگ شد. در این میان نسل جوان افغانستان، که به صورت انبوه بی‌سواد بودند، یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت به مدرسه‌های دینی می‌رفتند، زودتر از هر قشر سنی دیگر به سمت جبهه‌ها جذب شدند.

جاذبه جنگ و مساله شهادت و رفتن به بهشت و این مسایل، هیجان خارق العاده‌ای را در جبهه‌های مقاومت در مقابل حکومت وقت ایجاد کرده بود. در این سوی جبهه نیز جوان‌ها ماده سوخت اساسی آتش جنگ بودند. دولت وقت که علاقه‌مندی کمتری را در میان جوانان برای سرباز شدن آنان دید، قانون نظام وظیفه را با شدت بیشتر اعمال کرد. پیش از آن هم قانون خدمت اجباری در افغانستان اجرا می‌شد، اما دولت وقت افغانستان در قدم اول خدمت را از دو سال به سه و بعد سه ونیم سال افزایش داد و به‌دنبال آن قانون سربازی احتیاط را نیز اجرایی کرد. قانون احتیاط به‌شکلی بود که اگر سربازی سه و نیم سال خدمت را تمام می‌کرد، برای سه سال آزاد بود. بعد باید دوباره وارد نظام سربازی می‌شد و سه سال دیگر نیز خدمت می‌کرد. جبهه‌های جنگ در آن زمان به شدت ملتهب بود.

گاه می‌شد که در یک عملیات نظامی از لشگری که به جنگ می‌رفت، فقط یک گردان و در خوش‌بینانه‌ترین حالت یک گروهان زنده برمی‌گشت. به همین دلیل دولت افغانستان که به‌طور مستمر زیر حملات مجاهدین قرار داشت، با کمبود سرباز رو به رو بود. به‌همین خاطر سن رفتن به سربازی را از ۲۰ به ۱۸ سال کاهش داد. حتی هفده ساله‌هایی که از لحاظ بدنی بزرگ‌تر بودند، بدون توجه به اعتراض‌شان به سوی جبهه‌های جنگ فرستاده می‌شدند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کم کم جوان‌ها از گشت و گذار در داخل شهرها خودداری کردند، زیرابه چنگ گشت‌های سربازگیری که در افغانستان به جلب و جذب مشهور بودند، می‌افتادند و قبل از این که خانواده آنان خبر شود سر از جبهه‌های جنگ در می‌آوردند. حتی گاه جوان‌های زیادی بودند که توسط این گشت‌ها دستگیر شده و به جبهه فرستاده شدند که حتی قبلاً یک تیرهم شلیک نکرده بودند و بعد اجساد آن‌ها به خانواده‌های‌شان تحویل داده شد. به‌همین دلیل مهاجرت مردم به سمت کشورهای همسایه برای زنده نگاه داشتن جوانان خانواده‌ها افزایش یافت. حتی آنانی که توان رفتن به کشور‌هایی چون ایران و پاکستان را نداشتند، تلاش کردند تا جوانان خود را از مهلکه حتمی مرگ نجات دهند. به‌همین دلیل در آغاز دهه شصت شمسی مهاجرت افغان‌ها گسترش فوق‌العاده‌ای یافت.

با این حال جنگ چهارده ساله از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ حدود ۲ میلیون کشته در افغانستان به جا گذاشت که درصد بالای آن را مردم عادی تشکیل می‌دادند. حدود ۳ میلیون زخمی، از جمله بیش از ۱ میلیون معلول جنگی نیز از دیگر نتایج جنگ در افغانستان بود. بیشترین تعداد کشته و زخمی‌های این جنگ را باز هم جوانان و کودکان تشکیل می‌داد. پس از سقوط حکومت دکتر نجیب‌الله، به نظر می‌رسید جنگ در افغانستان پایان یافته است، اما متاسفانه جنگ همچنان ادامه یافت. جنگ‌های میان گروهی این بار نیز جان مردم را می‌گرفت، اما این بار در کنار جوانان، کودکان نیز وارد عرصه جنگ شدند.

پس از سقوط طالبان، امیدواری برای خاتمه جنگ در افغانستان بار دیگر افزایش یافت. اما افسوس که این امیدواری نیز(دولت مستعجل) بود و پس از دو سه سال طالبان دوباره طبل جنگ را در افغانستان نواختند. حالا با گذشت بیش از چهل سال از زمانی که شعله‌های جنگ در افغانستان زبانه کشید، با یک حساب سرانگشتی به‌خوبی می‌توان دریافت که جوانان و کودکان در این کشور خونین، هیزم اصلی تمامی جنگ‌ها بوده‌اند.

بیشتر از