سفر بشار اسد به تهران و محاسبات سیاسی ایران

تهران در تلاش است تا نقشه منافع راهبردی خود را مجددا ترسیم کند

سفر کوتاه و چهار ساعته بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه، به تهران که در آن با مقام‌های ارشد حکومت ایران ملاقات کرد، بازتاب سیاسی و رسانه‌ای گسترده‌ای داشت و طی آن، دو طرف یکدیگر را به‌شدت ستایش و تحسین کردند.

صرف‌نظر از ترکیب هیئت همراه بشار اسد، مدت زمان دیدار آن‌ها، پنهان‌کاری و رعایت نشدن پروتکل‌های رسمی مرسوم نشان می‌دهد که این سفر عمدتا حاوی معانی مهم و پیام‌های سیاسی متعدد بشار اسد و میزبان‌های او در تهران بود. اظهارنظرهای صورت‌گرفته در این مورد که رهبر جمهوری اسلامی ایران و سایر مقام‌های ارشد دولتی و وزارت امور خارجه این کشور بیان کردند، کشورهای عربی را چندان متعجب و شگفت‌زده نکرد.

بیشترین اهمیت این سخنان نه در محتوا که در زمان‌بندی آن در بحبوحه تحولات لحظه‌به‌لحظه و سریع در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای نهفته است. بخش مهم دیگر مضامین تلویحی و پیامی است که این سخنان در پرتو تحولات موجود در تعاملات روسیه و ایران که به تشدید اخیر جنگ روسیه با اوکراین در بیش از دو ماه گذشته مرتبط است، القا می‌کنند.

عامل مهم دیگر سطح مناسبات دوجانبه بین این متحدان، یعنی سوریه و ایران، و همچنین سطح بالای دیدارها بین بشار اسد و همتای ایرانی‌ او ابراهیم رئیسی و همچنین علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، است. ملاقات‌های اسد با بالاترین سطح رهبران ایران معمولا برای بحث و مذاکره در خصوص تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی خاص‌اند. این امر نشان می‌دهد که از منظر ایران، این دیدار با هدف تسریع مناسبات دوجانبه بین این دو کشور و حتی ارتقای این مناسبات به سطحی بالاتر از هماهنگی و کارآمدی صورت گرفت.

با توجه به تحولات صورت‌گرفته در عرصه رخدادهای سوریه، می‌توان تصور کرد که اسد در سفر خود به تهران هدف اقتصادی مهمی را دنبال می‌کرد. حکومت او با بحران‌های مالی، سقوط اقتصادی و همچنین کمبود فزاینده انرژی و سوخت مواجه است. در عین حال، رژیم سوریه دریافته است که حکومت او از کمک‌های کشورهای غربی و تسهیلات بین‌المللی برخوردار نخواهد شد؛ زیرا غرب هرگونه کمک به بازسازی سوریه را به گذر از وضعیت سیاسی کنونی در سوریه منوط کرده است.

انگیزه دیگر سفر اسد به تهران کاهش حمایت روسیه از رژیم بشار اسد به‌ویژه در تامین نفت و حمایت مالی برای تامین هزینه واردات کالاهای اساسی به سوریه است؛ زیرا مسکو درگیر جنگی تمام‌عیار در اوکراین است.

 در حالی‌ که این سفر بی هیچ تردیدی برای رژیم اسد حائز اهمیت است، برای تهران نیز فرصتی به وجود می‌آورد تا همه اهرم‌های منطقه‌ای خود را به کار گیرد و مواضع خود را در جهت پرداختن به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی پیش‌بینی‌شده هماهنگ کند و همچنین سیاست‌های خود را، هر جا که مصلحت باشد، در جهت تامین منافعش تغییر دهد و موانع پیش روی خود را خواه آنچه به مذاکرات احیای برجام مربوط است، خواه پیامدهای بحران اوکراین برای موضوع سوریه، کاهش دهد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در این زمینه تهران می‌کوشد تا ضمن تقویت ائتلاف‌ خود، مناسبات راهبردی‌اش را با دمشق تحکیم کند. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، این امر مقارن با درگیری روسیه در جنگ با اوکراین است که این روزها در حال تبدیل شدن به جنگی فرسایشی است. این امر فرصتی را برای تهران فراهم می‌کند تا در صحنه سوریه، جانی تازه بگیرد. احتمالا سفر اسد به تهران یا به دلیل توافقی بوده که بین دو طرف صورت گرفته، یا اینکه به‌منظور پر کردن خلا موجود است تا از ورود بازیگران جدید به صحنه سوریه جلوگیری شود و به بازیگران کنونی هم اجازه داده نشود توان خود در این کشور را تقویت کنند.

با این همه، ممکن است هدف این سفر ایجاد توافقی جدید بین تهران و مسکو برای کنترل مناطق تحت نفوذ باشد تا به این ترتیب، به روسیه در درگیری‌ فزاینده‌اش در اوکراین کمک شده باشد. شاید ایران این اقدام را به این دلیل انجام داد که با توجه به بالا گرفتن تنش‌ها بین روسیه از یک سو و اروپا و ایالات متحده از سوی دیگر، این امکان وجود دارد که سوریه به یکی از اهرم‌های فشاری تبدیل شود که طرف‌های درگیر علیه یکدیگر استفاده کنند.

به عبارت دقیق‌تر، می‌توان گفت که تهران در تلاش است تا با ملاقات رودررو با رهبر سوریه در تهران، نقشه منافع راهبردی خود را مجددا ترسیم کند؛ زیرا پیش‌بینی می‌کند که روسیه ممکن است به‌عنوان بخشی از تلاش‌هایش در حل‌وفصل بحران اوکراین، از منافع ایران در سوریه به‌عنوان اهرم فشاری برای چانه‌زنی و مذاکره با قدرت‌های جهانی استفاده کند.

در عین حال، کشورهای عربی و سایر کشورهای منطقه تلاش می‌کنند با اتخاذ سیاست‌های نوین، به تفاهم‌های جدیدی دست یابند؛ این موضوع را می‌توان به‌ویژه در مذاکرات اخیر بین ایران و عربستان سعودی و همچنین اقدام‌های برخی کشورهای عربی در جهت بازگرداندن مجدد سوریه به جهان عرب از طریق توافق‌های همکاری اقتصادی در حوزه انرژی، برق و غیره مشاهده کرد. این اقدام‌ها بخشی از تلاش‌ها در جهت کمک به سوریه‌اند تا بتواند ضمن کاهش وابستگی شدید خود به ایران، تا حدودی از مناسباتش با تهران رها شود.

این تلاش‌ها به‌نوبه خود موجب می‌شوند تا ایران هرگونه تغییر موضع احتمالی سوریه را منحرف و به این ترتیب اطمینان حاصل کند که این امر با منافعش که گستره آن از عراق تا سوریه و لبنان و یمن را در برمی‌گیرد، در تضاد قرار نخواهد گرفت؛ ایران نگران است که سوریه ممکن است مناسبات خود را با کشورها عربی تقویت کند و به همین دلیل، به طرف‌های منطقه‌ای درگیر که از نفوذ ایران نگران‌اند این پیام ضمنی را می‌دهد که تهران اجازه نخواهد داد هیچ‌گونه تغییری که بر قدرت «محور مقاومت»-که اسما تحت رهبر جمهوری اسلامی ایران است- تاثیر منفی داشته باشد یا موجب کاهش آن شود، رخ دهد. همچنین ایران می‌خواهد به‌وضوح تاکید کند که در مناطق تحت نفوذ با قدرت‌های منطقه‌ای عمده و رقیب اختلاف نظر دارد و به‌هیچ‌وجه قصد ندارد تسلیم شود یا توافق کند.

قصد تهران ارسال این پیام خصمانه است؛ هرچند مسیر دیپلماتیک محتاطانه‌ای بین رژیم ایران و شماری از کشورهای عرب ایجاد شده که هدف آن رسیدن به توافق‌های نسبی در خصوص برخی از موضوع‌های مورد مناقشه است.

در موضوع‌های مذاکره‌شده بین اسد و رهبران رژیم ایران، موضوع بازسازی سوریه نیز گنجانده شده بود. اسد می‌کوشد تا ضمن پایان دادن به انزوای تحمیل‌شده بر رژیم خود، راه‌حل سیاسی مطابق با اولویت‌های شخصی خود بیابد که دربرگیرنده همه موضوع‌های مرتبط با بازسازی باشد. به این ترتیب، هدف از دو سفر دیپلماتیک عمده اسد در سال جاری نخست به امارات متحده عربی سپس به ایران، ایجاد فضای مانور بین این دو کشور بود. در عمل، همان‌گونه که در بالا اشاره کردم، تهران با این تلاش‌ها مخالفتی ندارد.

موضوعی که تهران بر آن پافشاری می‌کند، مقاومت در برابر هر تلاشی است که منافع راهبردی این کشور در سوریه را تحت‌الشعاع قرار دهد؛ اظهارنظرهای بشار اسد، ابراهیم رئیسی، حسین امیرعبداللهیان طی دیدار آخر، همگی بازتاب‌دهنده همین موضوع‌اند. این امر در سخنان کنایه‌آمیز اخیر رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز تکرار شد: «دشمنان دیروز نمی‌توانند دوستان امروز باشند.»

در نتیجه، واضح است که سفر اسد به تهران را می‌توان در این چارچوب دید که تهران به دنبال تعمیق بیشتر مناسبات خود و تحکیم مواضع خود به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای درجه اول است؛ در صورتی که این آرمان‌ها را بتواند در سوریه محقق کند. در واقع، این هدف را می‌توان با وضوح بیشتری در سفرهای سیاسی و اقتصادی متعدد مقام‌های دولتی ایران به سوریه طی دو سال گذشته مشاهده کرد؛ از جمله سفر محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، و سپس رضا فاطمی، وزیر صنعت، معدن و تجارت، و رستم قاسمی، وزیر راه و شهرسازی. علاوه بر این موارد، می‌توان به سفرهای متوالی وزیر امور خارجه ایران به دمشق و سفرهای متعدد هیئت‌های اقتصادی گوناگون به سوریه در دوره مذکور اشاره کرد.

نکته تعجب‌آور دیگری که طی سفر اخیر اسد به تهران، در کلام طرفین به چشم می‌خورد، تمرکز آن‌ها بر اخراج «نیروهای مسلح خارجی» و حمایت از «محور مقاومت» بود. در این چارچوب، نیروهای خارجی در سوریه که اسد و رژیم ایران به باد انتقاد می‌گیرند، قطعا نیروهای ایران و شبه‌نظامیان نیابتی آن را شامل نمی‌شود، زیرا از دیدگاه اسد و رژیم ایران، این نیروها در حال حاضر از نیروهای عادی اسد متمایز نیستند.

مقام‌های دولتی ایران و سوریه در جریان سفر بشار اسد به تهران، در اظهارات خود از حضور نیروهای ترکیه و آمریکا در خاک سوریه انتقاد کردند؛ این موضوع به طور ضمنی به افزایش تنش‌ها بین تهران و آنکارا در عراق و سوریه و همچنین به تصمیم پایدار ترکیه در خصوص تغییر توازن قدرت در منطقه به نفع خود اشاره دارد. ترکیه این امر را با آغاز عملیات نظامی علیه نیروهای پ.‌ک.‌ک در مثلث ترکیه-عراق-سوریه، همکاری با دولت اقلیم کردستان در اربیل یا گسترش خطوط گاز به ترکیه آغاز کرد. تهران این اقدام را تهدیدی علیه موقعیت خود در بازارهای سوخت می‌داند.

ایران همچنین ممکن است از سرعت گرفتن اقدام‌های ترکیه در تکمیل پروژه دیوار حائل در مرز سوریه و عراق هم نگران باشد. نگرانی ایران در این خصوص از آنجا ناشی می‌شود که این ساختار جدید ایران و نیروهای شبه‌نظامی نیابتی آن را به میزان قابل‌ملاحظه‌ای از توان سابقشان محروم خواهد کرد و علاوه بر مبارزان پ.‌ک.‌ک، نیروهای شبه‌نظامی همسو با ایران هم دیگر نخواهند توانست به‌آسانی و بدون کنترل‌ ترددشان از طریق مرز عراق و سوریه به ترکیه نفوذ کنند.

طی سفر بشار اسد، لفاظی‌های تهران عمدتا بر افزایش تهدیدهای مرسوم و توخالی و اغراق‌آمیز علیه اسرائیل متمرکز بود و به این تصور دامن می‌زد که ایران به‌عنوان نماینده مقاومت، تنها مدافع آرمان فلسطین است و بین حماس و حزب‌الله روابط حسنه‌ای ایجاد کرده و تمرکز حزب‌الله هم آغاز فصلی جدید در رویارویی با اسرائیل است. این امر در عمل، صرفا تشدید نمادین و پر از لفاظی تنش‌‌ها و تلاشی در جهت تشدید تبلیغات هماهنگ‌شده تهران است که مخاطبش عامه مردم‌اند.

این تلاش‌ها عمدتا در پیوند با اهداف سیاسی است که با بن‌بست کنونی در مذاکرات هسته‌ای در وین مرتبط‌ند و به‌هیچ‌وجه نمی‌توان آن را پیروزی برای آرمان فلسطین به شمار آورد. در عمل، نه ایران و نه حزب‌الله، جرات ندارند به اسرائیل حمله کنند و هر دو به‌شدت از هرگونه پاسخ نظامی به حملات اسرائیل که سال‌ها است ادامه دارد،‌ خودداری کرده‌اند. افزون بر این، حملات واقعی نیروهای شبه‌نظامی نیابتی رژیم ایران علیه نقاطی در قلمرو جهان عرب چه در سوریه و چه در عراق بوده است.

همچنین شایان ذکر است که هیچ‌کس نمی‌تواند با قاطعیت بگوید که تهران قادر است به سوریه در بازسازی و نجات اقتصاد این کشور کمک کند. به هر حال، با ادامه تلاش نمی‌توان از آب کره گرفت یا از کشورهای ورشکسته بودجه هنگفتی برای بازسازی دریافت کرد. به‌رغم همه این لفاظی‌ها، شرایط اقتصادی سوریه و ایران به‌شدت مشابه‌اند و هر دو به دلیل تحریم‌های اقتصادی و هزینه‌های نظامی هنگفت به زوال اقتصادی فاجعه‌آمیزی دچار شده‌اند. با توجه به میزان پایین معاملات تجاری و اقتصادی بین دو کشور، در حال حاضر تحقق چشم‌انداز بازسازی سوریه به دست ایران، رویایی غیرعملی، بسیار پرهزینه و غیرمعقول است.

با توجه به همه جوانب اشاره‌شده در بالا، آنچه برای گفتن باقی می‌ماند این است که در عمل، اهمیت سفر اخیر اسد به تهران فقط در چارچوب پیام تکراری ایران است و هدف آن تکرار این موضوع است که ایران همچنان در جهت پروژه استعماری خود در منطقه و بسط و گسترش نفوذش در سوریه گام برخواهد داشت. پیامی که با توجه به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی کنونی، مصرانه‌تر و قاطعانه‌تر عنوان می‌شود. این امر نشانه آن است که برای جدا کردن حکومت‌های ایران و سوریه در آینده نزدیک، دشواری‌های جدی وجود دارد. این امکان وجود دارد که تهران به افزایش احتمالی تنش در یکی از نقاط تحت اشغال در منطقه، به‌ویژه در سوریه، اشاره داشته باشد.

ایران همچنان از هرگونه تغییر یا تغییرهای احتمالی در الگوی تعامل‌ها و ساختارهای قدرت در نظم جهانی کنونی که به‌سرعت در حال تغییرند، بهره خواهد برد و از یک سو، از جنگ روسیه و اوکراین و از سوی دیگر، از تعاملات قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای بازگشت به توافق هسته‌ای منتفع خواهد شد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه