توماس پیکتی؛ راه برابری از کیسه ثروتمندان می‌گذرد

نگاهی به کتاب «تاریخ مختصر برابری» از توماس پیکتی

توماس پیکتی، نویسنده کتاب تاریخ مختصر برابری- REUTERS/ Charles Platiau 

توماس پیکتی جز معدود اقتصاددانانی مثل کارل مارکس و جان مینارد کینز است که یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایش جزو آثار پرفروش تاریخ اقتصاد شده است. کتاب «سرمایه در قرن ۲۱» پس از انتشار در ۲۰۱۴، بیش از دو میلیون نسخه به فروش رفته است. در فضای پس از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ و جنبش «اشغال وال‌استریت»، استقبال از این کتاب پیکتی که به موضوع نابرابری و انباشت سرمایه می‌پرداخت، دور از انتظار نبود.

پیکتی در کتاب‌های بعدی خود، ازجمله «سرمایه و ایدئولوژی»، موضوع نابرابری اقتصادی را دنبال کرد. کتاب تازه او خلاصه دو کتاب «سرمایه در قرن ۲۱» و «سرمایه و ایدئولوژی» است که به گفته نویسنده، برای خوانندگانی نوشته شده است که حوصله خواندن آن دو کتاب قطور را ندارند.

کتاب «تاریخ مختصر برابری» عمدتا به سیر کلی دستیابی به برابری اقتصادی در غرب می‌پردازد که چطور دولت‌ها و جنبش‌های کارگری و اجتماعی، به کاهش نابرابری از طریق توزیع رادیکال سرمایه کمک کردند. حامیان پرشور سرمایه‌داری، به ویژه «ریگانیست»‌های جناح راست در آمریکا، باور دارند که کاهش فقر و نابرابری محصول تولید ثروت، ایجاد اشتغال، و قوانین درست اقتصادی، ازجمله آزادی کسب‌وکار، است. 

برخلاف این نگرش، پیکتی در این کتاب استدلال می‌کند که انباشت و انحصار ثروت و فرصت‌های اقتصادی، بخشی از طبیعت سرمایه‌داری است و کشورهای غربی تنها با مالیات تصاعدی و مداخله دولت در چارچوب طرح‌های رفاهی، مسیر نزدیک‌شدن به برابری را پیموده‌اند. قشرهای  فقیر و متوسط جامعه با کمک دولت، به خدماتی اساسی چون آموزش، بهداشت عمومی، مزایای بازنشستگی، و دیگر حمایت‌های عمومی برای کاهش فقر و فلاکت دست یافته‌اند و به این ترتیب، گام‌های بیشتری در مسیر رفاه و برابری پیموده‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

همچنین، به نوشته او تمام تحقیقات نشان می‌دهند که از نظر تاریخی، توسعه سرمایه‌داری صنعتی در غرب رابطه نزدیک با پدیده‌هایی چون استعمار، لشکرکشی نظامی، بهره‌کشی، و غارت منابع طبیعی و انسانی دارد. 

این نکته برای پیکتی مهم است که کاهش نابرابری، محصول مبارزات جنبش‌های کارگری و اجتماعی است. به اعتقاد او، حرکت به‌سوی برابری هرگز حرکتی خطی، آرام و اصلاح‌طلبانه نبوده، بلکه «سرشار از رخدادهای انقلابی است که نهادهای سیاسی را بازتعریف کرده است تا شرایط تحول اجتماعی و تغییر ساختارهای اقتصادی فراهم شود».

با این حال، پیکتی در این کتاب اقتصاددانی نوستالوژیک و نمونه «چپ فرانسوی» است که رویای دولت بزرگ رفاه، مالیات بسیار زیاد، اشتغال کامل، تعیین حداقل دستمزد همگانی، و توزیع رادیکال ثروت را در سر دارد. او حتی فکر می‌کند که وضع مالیات سنگین ۹۰ درصدی بر ثروتمندانی چون جف بیزوس و ایلان ماسک موجه است و پیامدی برای رشد اقتصاد دولت‌های سرمایه‌داری ندارد؛ زیرا از نظر او، بدون کنترل سنگین عمومی بر ابزار تولید و سرمایه، دستیابی به برابری ممکن نیست.

پیکتی متوجه است که در اینجا دچار خیال‌پردازی سوسیالیستی شده است که با شرایط سیاسی و اجتماعی معاصر همخوانی ندارد. اما استدلال او این است که باید همیشه از این ایده‌ها دفاع کرد و راهی برای عملی‌شدنش جست. به‌هرحال، برای مبارزه با فقر و کاهش نابرابری، در برخی کشورهای اروپایی و ایالت‌های لیبرال در آمریکا به برنامه تعیین حقوق ماهانه پایه که دو دهه پیش ایده‌ای رادیکال بود، روی خوش نشان داده می‌شود.

البته، پیکتی به این پرسش پاسخ نمی‌دهد که حکومت‌ها چگونه از ایده افزایش مالیات سنگین صرفا برای کاهش نابرابری حمایت ‌کنند، آن هم در حالی که برای رشد اقتصادی، روی سرمایه‌گذاری خارجی حساب می‌کنند؟ حکومت‌ها بیش از هر چیزی، ازجمله کاهش نابرابری، به رشد اقتصادی و نرخ پایین بیکاری اهمیت می‌دهند و قرار نیست که همواره با کسری سرسام‌آور بودجه، معضل نابرابری را حل کنند. بدتر از آن، احزاب چپ در انتخابات‌های پارلمانی و ریاست جمهوری به احزاب میانه‌رو می‌بازند که از طرح ایده‌ها و تغییرات رادیکال پرهیز می‌کنند.

ظاهرا پیکتی در این کتاب از نظر تحلیلی، به شکست احزاب چپ و به حاشیه رفتن مجدد بحث توزیع ثروت از طریق مداخله دولت و افزایش مالیات بی‌توجه است. از این رو، این کتاب نکته مهمی به مباحث موجود حول نابرابری و سرمایه‌داری نمی‌افزاید.

با این حال، این نکته را نمی‌توان نادیده گرفت که پس از افزایش تورم بالا و کسری سرسام‌آور بودجه به‌علت هزینه‌های سنگین مبارزه با کرونا، حکومت‌ها به‌دنبال راهی برای افزایش مالیات و تداوم برنامه‌های رفاهی و مشوق اقتصادی‌اند. همان‌طور که پیکتی پیشنهاد می‌کند، باید چاره‌ای اساسی برای مالیات‌گریزی ثروتمندان و استفاده آنان از خلاءهای قانونی سنجیده شود. برخی اقدام‌ها، مانند اعمال فشار سنگین بانک‌های سوئیسی برای افشای اطلاعات مشتریان مالیات‌گریز، کافی نیست و نیاز بیشتری به اقدام‌های رادیکال و هماهنگ احساس می‌شود. 

پیکتی پیش‌تر در کتاب «سرمایه در قرن ۲۱» توضیح داده بود که نرخ بازدهی سرمایه سریع‌تر از نرخ رشد اقتصادی است. این به معنای آن است که شمار میلیونرها و میلیادرها به مدد سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی و ثروت موروثی در حال افزایش است، بی‌آنکه قشرهای دیگر جامعه از نظر اقتصادی رشد کنند. او در این کتاب این نکته را می‌افزاید که به‌رغم پیشرفت‌ها و دستاوردهای یک سده گذشته، نابرابری روندی رو به پس را از سر می‌گذراند. او اشاره می‌کند که به‌ویژه در آمریکا (در قیاس با اروپا) این روند بدتر شده است؛ چنانچه سهم ۱۰ درصد ثروتمندان آمریکا از کل دارایی‌های خصوصی ۷۲ درصد است که این رقم در اروپا به ۵۵ درصد می‌رسد.

با این حال، پیکتی در نهایت یک منتقد اصلاح‌طلب سرمایه‌داری است که میانه چندانی با نظام‌های سوسیالیستی چینی و روسی ندارد. او مانند «برنی سندرز»، سناتور مستقل آمریکایی، خود را طرفدار «سوسیالیسم دموکراتیک» می‌داند.

پیکتی در مصاحبه‌ای با روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگماینه» گفته بود:

«من هم سرمایه‌داری را تحسین می‌کنم، هم مالکیت خصوصی، و هم اقتصاد بازار را. من رشد اقتصادی را بیش از همه در نظام سرمایه‌داری ممکن می‌دانم و به مالکیت خصوصی هم اعتقاد دارم، زیرا یکی از مبانی آزادی ما است.»

مشخصات کتاب:

توماس پیکتی/ تاریخ مختصر برابری/انتشارات بلکنپ پرس/۲۸۸ ص/۲۰۲۲

بیشتر از کتاب