ویل اسمیت؛ از وست فیلی تا سیلی‌ که به کریس راک زد

نگاهی به کتاب زندگی‌نامه ویل اسمیت، ستاره مشهور هالیوود

ویل اسمیت، برنده بهترین هنرپیشه نقش اول- Patrick T. FALLON / AFP

نام ویل اسمیت پیش از آنکه برای سیلی زدن به کریس راک، مجری مراسم اسکار ۲۰۲۲، زبان‌ها بیفتد، با فیلم‌های پرفروشی چون «روز استقلال»، «بچه‌های بد»، «مردان سیاهپوش» و.... برای علاقه‌مندان سینمای هالیوود آشنا بود. او وقتی در دهه ۹۰ از دنیای موسیقی رپ پا به پرده نقره‌ای گذاشت، در هالیوود کمتر تصور می‌شد که یک بازیگر سیاهپوست پیشرفت چندانی کند و شرکت‌های فیلم‌سازی بودجه‌های کلانی برای ساخت فیلم‌هایش صرف کنند.

ویل در کتابش می نویسد: «استودیوهای فیلم‌سازی گفتند که نمی‌توانند به من نقش [اصلی] بدهند، چون یک بازیگر آمریکایی-آفریقایی در میان مخاطبان بین‌المللی پولساز نیست.» اما ویل به موفقیت خیره‌کننده‌ای دست یافت. هشت فیلم او بین ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ در صدر فیلم‌های پرفروش قرار گرفت، و پس از آن سال‌ها اکنون با افتخار می‌گوید که فیلم‌های او بیش از هشت میلیارد دلار برای این استودیوها درآمد داشته است.

ویل اسمیت در ۱۹۶۸ در غرب شهر فلادلفیا در یک خانواده و محله متوسط متولد شد. نخست در مدرسه سفیدپوست‌ها درس می‌خواند، ولی به دلیل رفتارهای تبعیض‌آمیز آنجا را ترک گفت و وارد مدرسه سیاهان شد. او در مقطعی از زندگی احساس می‌کرد که به اندازه کافی سیاهپوست نیست، چون در میان بچه‌های سیاه فقیر، به‌خصوص آنانی که رپ می‌خواندند، او بچه مرفه معمولی‌ای شبیه بچه‌های سفیدپوست بود و کسی جدی‌اش نمی‌گرفت.

 پدرش، ویلارد اسمیت بزرگ، که مردی خشن و الکلی بود، در خانه انضباطی نظامی داشت و ویل را با کمربند مجازات می‌کرد و همسرش را در حین دعوا با مشت به زمین می‌انداخت. اسمیت زمانی که ۱۳ ساله بود، پس از مضروب شدن شدید مادرش به دست پدر، به فکر خودکشی افتاد. مادرش دست‌کم دو بار خانه را ترک کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

تجربه خشونت خانوادگی و جدایی والدین بر شخصیت ویل اسمیت، به خصوص رابطه‌اش با زنان زندگی‌اش، تاثیرگذاشت. ویل با ترسیم چهره پدر وفادار و عاشق خانواده از خود، با ویژگی‌های بد پدرش و تجربه تلخ دوستانی که پدر‌ در زندگی‌شان حضور نداشت، فاصله گرفت.

با این حال، ویلارد اسمیت بزرگ چهره مهمی در زندگی ویل اسمیت بود و در تمام کتاب با احترام از او یاد می‌کند. ویل در مورد این حس متناقض به پدرش می‌نویسد: «پدرم مرا خیلی عذاب داد، اما بزرگ‌ترین مردی بود که در زندگی خود می‌شناختم. پدرم خشن بود، اما همراه و همبازی ما بود. بسیاری از دوستانی که با آنان بزرگ شدم، پدر خود را نمی‌شناختند یا در کنارشان نبودند. اما پدر من همیشه پشتم ایستاده بود و هرگز آن جا را خالی نکرد.»

ویل در نوجوانی با موسیقی رپ آشنا شد که در آن زمان موسیقی زیرزمینی محدود به محله‌های سیاهپوست به شمار می‌آمد که مرکز آن شهر نیویورک بود. ترانه‌های رپ در رادیو و تلویزیون پخش نمی‌شد و اسمیت کاست‌های ضبط شده آوازخوانان رپ را از آشنایان و دوستانش به دست می‌آورد.

برای ویل اسمیت رپ و هیپ‌‌پاپ «تنها موسیقی نبود، رقص و مد نیز بود؛ هنر خیابانی، سیاست و عدالت اجتماعی هم بود». ویل اسمیت توانست که از جشنواره‌های مختلف موسیقی برای ترانه‌‌هایش جایزه بگیرد. او برنده ۴ جایزه «گرمی» و ۵ جایزه «ام‌تی‌وی» شد. 

ویل اسمیت خود را جزو نسلی می‌داند که هیپ‌پاپ را به پدیده‌ای جهانی تبدیل کرد. اما پس از شکست تجاری آلبوم سومش، به‌ ویژه هنگامی که دارایی‌اش را به اداره مالیات باخت، از دنیای موسیقی دلزده شد. او در جایی از کتاب موفقیت در دنیای موسیقی را در مقایسه با دنیای سینما و تلویزیون، «خیلی سریع، شدید و زودگذر» توصیف می‌کند که حفظ آن بسیار دشوار است. به باور او، سریال‌های تلویزیونی بیشتر از فیلم و موسیقی، بخشی از زندگی عادی مخاطبان است و در یاد و حافظه‌شان می‌ماند.

با آغاز سریال بسیار موفق «شهزاده نوین بل‌ایر» (The Fresh Prince of Bell-Air) در ۱۹۹۰، ویل اسمیت وارد دنیای بازیگری شد. با اینکه این سریال یکی از بهترین کارهای کمدی در تلویزیون معرفی شده است، اما شهرت اسمیت، به‌ ویژه در دنیای فارسی‌زبان، به علت بازی‌ او در فیلم‌های عامه‌پسند پرفروش است. موفقیت تجاری فیلم‌های «روز استقلال» و «بچه‌های بد»، موقعیت ویل را در جایگاه بازیگری پولساز در هالیوود محکم کرد.

این باعث ‌شد که کارگردانان و تولیدکنندگان جدی نیز با او کار کنند. استیون اسپیلبرگ، از غول‌های هالیوود، در جایگاه تهیه‌کننده فیلم «مردان سیاهپوش»، مایل بود که اسمیت در این فیلم نقش بازی کند. اسمیت در آغاز این درخواست را رد کرد، ولی پس از صحبت و اصرار اسپیلبرگ بازی در این فیلم علمی-تخیلی را در کنار «تامی لی جونز» پذیرفت و یکی از فیلم‌های به یادماندنی کارنامه سینمایی‌اش شد. 

ویل اسمیت در این کتاب تا حدی کوشیده است که برخوردی صادقانه در مورد خود و زندگی‌اش ارائه دهد. او اعتراف می‌کند که در زندگی کارها و رفتارهای زیادی را برای جلب نظر و تایید دیگران کرده است و بارها به آسیب‌پذیری‌‌های خود اشاره می‌کند. در جایی از کتاب از این که در برابر خشونت پدر، از مادرش دفاع نکرده است، خود را «بزدل» توصیف می‌کند. اما زمانی هم که خواست خودی نشان دهد، با سیلی‌ای که به کریس راک در مراسم اسکار زد، نگاه‌های منفی و ترحم‌آمیز زیادی را به خود جلب کرد.

نگاه ویل اسمیت به موفقیتش در هالیوود جالب است. او خود را «استعدادی متوسط» توصیف می‌کند که دستاوردهایش را مدیون «انضباط، سختکوشی، و اخلاق کاری خدشه‌ناپذیر» می‌داند. او بنا به عرف معمول آمریکایی، سختکوشی را دلیل کلید موفقیت خود به حساب می‌آورد.

برخلاف آنچه در آغاز، به ویژه با توجه به وقایع اسکار، انتظار داشتم، بخش کوچکی از کتاب به جیدا پینک اسمیت، همسر ویل، اختصاص یافته است. با اینکه اسمیت بر وفاداری و خانواده دوستی‌اش تاکید دارد، در مقطعی او و جیدا تصمیم گرفتند بدون طلاق رسمی، جدا از هم و مستقل به زندگی‌شان ادامه دهند. به همین دلیل، یکی از شایعات داغ این است که اسمیت و جیدا به صورت «ازدواج باز» زندگی می‌کنند؛ موضوعی که اسمیت از کنار آن می‌گذرد.

مشخصات کتاب:

ویل اسمیت  و مارک منسون/ویل/انتشارات پنگوئن/۴۳۲ص/۲۰۲۱

بیشتر از کتاب