جنگ اوکراین؛ جنگ حیثیتی روسیه و آمریکا 

ادامه جنگ قربانیان بیشتری از مردمی خواهد گرفت که با جان و مال خود تاوان برتری‌جویی دو قدرت بزرگ در شرق و غرب را می‌پردازند

در مقابل چشمان بهت‌زده مردم جهان، ابعاد فاجعه جنگ در اوکراین هر روز وسیعتر می‌شود. از تخریب شهرها گرفته تا آواره شدن یک میلیون نفر در کمتر از دو هفته و کشته شدن هزاران نفر، آنچه مردم اوکراین را در این تراژدی بزرگ انسانی تحت شعاع قرارداده است، حضور پررنگ دو ابرقدرت در این قائله، یعنی روسیه و ایالات متحده آمریکا است.

امروز جنگ اوکراین برای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، ابعادی بزرگتر از مهار ناتو در مرزهایش یافته است. برای پوتین، این جنگ حفظ ابهت، قدرت، و اعتباری است که در ۲۰ سال گذشته کسب کرده است و برای نگاه داشتن این اعتبار که اینک حیثیتی شده، در این جنگ از هیچ تلاشی مضایقه نخواهد کرد. 

و اما برای ایالات متحده آمریکا نیز در سوی دیگر میدان، فرصتی پیش آمده است تا نقش رنگ‌پریده رهبری خود را که در سال‌های گذشته با چالش‌های بی‌شمار روبه‌رو شده بود، بازسازی کند و برای این کشور اعاده حیثیت کند. 

ناکامی‌های پی‌در‌پی ایالات متحده آمریکا در ۲۰ سال گذشته، لطمه‌های جبران‌ناپذیری به اعتبار آن وارد کرده است. آمریکا در جنگ علیه تروریسم ناکام ماند. چین به دنبال اشغال تایوان است. کره شمالی و آزمایش‌های موشک‌های بالستیک با قابلیت حمل کلاهک های هسته ای و برنامه سلاح‌های هسته‌ای‌ این کشور، هرگز مهار نشد و رهبران کره شمالی با وجود تمامی تحریم‌ها، برنامه نظامی هسته‌ای خود را رها نکرده‌اند.

جمهوری اسلامی ایران و برنامه هسته‌ای آن و تجهیز شبه‌نظامیان تروریست در منطقه و تهدیدی که متوجه همسایگان خود کرده است، هر یک کافی بود که نشان دهد ایالات متحده آمریکا، توان بازدارندگی پیشین را ندارد و از توان مواجهه با قدرت‌های نوظهوری مانند روسیه و چین برخوردار نیست.   

ایالات متحده آمریکا جنگ در افغانستان را با هدف شکست دادن تروریسم آغاز کرد، اما پس از ۲۰ سال با تروریست‌ها وارد مذاکره شد و با خروج نابهنگام، آن کشور را در حالی به طالبان تسلیم کرد که تروریسم  نه تنها در افغانستان، بلکه در جهان بزرگترین تهدید امنیتی به شمار می‌رفت.

آمریکا در مبارزه با دیکتاتورها، از عراق گرفته تا سوریه و لیبی، ناکام ماند. اقدامات نظامی‌اش در یمن علیه شبه نظامیان حوثی بی‌نتیجه بود و شرکای استراتژیک خود را در منطقه کاملا ناامید کرد. 

با تمام شکست‌ها و ناکامی‌هایی که قدرت سیاسی و راهبردی ایالات متحده را به چالش کشیده بود، به نظر می‌رسد که بحران اوکراین، فرصتی برای دولت بایدن فراهم کرده باشد که ضعف‌های پیشین را جبران، و برای خود اعاده حیثیت کند. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

دیپلماسی فعالی که آمریکایی‌ها در رابطه با بحران اوکراین در پیش گرفته‌اند، خبر از تغییر راهبردی در استراتژی آنان می‌دهد. 

بایدن مشغول فرستادن وزیر خارجه خود، آنتونی بلینکن، از این سو به آن سوی جهان است تا نشان دهد که دیپلماسی فعال آمریکا برای به چالش کشیدن پوتین، یک لاف و ادعای توخالی نیست.

روز شنبه، پنجم مارس، آنتونی بلینکن وارد اوکراین شد و با وزیر خارجه آن کشور دیدار کرد تا دیپلماسی فعال ایالات متحده آمریکا را به رخ پوتین بکشد و در صحنه بین‌الملل نیز نقش رهبری خود را در کنترل بحران خاطرنشان کند. 

درخواست بودجه اضطراری از کنگره برای مردم اوکراین نیز هدفمند بود و با همین رویکرد انجام گرفت؛ درست مانند کمک‌های سخاوتمندانه‌ای که در سال ۲۰۰۱ برای افغانستان ترتیب داده شد. 

دفتر مدیریت و بودجه کاخ سفید از کنگره آن کشور درخواست کرد که به صورت فوری ۱۰ میلیارد دلار کمک جدید بشردوستانه، امنیتی، و اقتصادی به اوکراین و شرکای اروپای مرکزی تصویب کنند تا بایدن بتواند رهبری این جنگ را به دست بگیرد.

این جنگ منجر به ورود بازیگران جدیدی خواهد شد، اما چگونه ختم خواهد شد؟

به دلیل آن که اینک روسیه و آمریکا، وارد یک جنگ حیثیتی شده‌اند و در جهت به چالش کشیدن توان دفاعی و نظامی یکدیگر، در اوکراین به مصاف یکدیگر رفته‌اند، دلیلی وجود ندارد که بگوییم خطر یک جنگ تمام‌عیار جهانی دیگر وجود ندارد. بیم یک تقابل هسته‌ای، نه تنها اوکراین، روسیه، و ایالات متحده آمریکا، بلکه تمام جهان را ناامن، و زندگی ساکنان کره زمین را تحت تاثیر مستقیم خود قرار داده است.

بالا رفتن بهای نفت در سراسر جهان یکی از تاثیرات مالی این تقابل است، اما گسترده‌تر شدن جنگ، می‌تواند تهدیدات امنیتی جدیدی متوجه کشورهای هم‌پیمان با روسیه یا ایالات متحده آمریکا کند.

در حالی که شاهد ازهم‌پاشیدن و ویرانی یک کشور هستیم، و مردمان اوکراین درگیر مرگ و جنگی ویرانگر هستند، نمی‌دانم خوشباوری به شعارهای غربی‌ها را در دلسوزی‌شان برای حفظ دموکراسی و ترویج آن و دفاع از حقوق بشر، چه اندازه باید جدی گرفت.

اگر دموکراسی‌ای که غرب برای اوکراین تجویز می‌کند و به دنبال عملی کردن آن است، همان الگوی به‌کار گرفته شده در افغانستان، عراق، سوریه و یا لیبی باشد، نتیجه‌اش ویرانی، بدبختی، جنگ داخلی، و تروریسم است.

جهان غرب برای شکست صدام حسین بسیج شد و دموکراسی‌ای که برای عراقی‌ها به ارمغان آورده شد، جنگ داخلی بود و پاگرفتن گروه‌های تروریستی، و در نهایت واگذار کردن آن کشور به جمهوری اسلامی ایران. 

الگوی دموکراسی برای مردم سوریه نیز ابقای دیکتاتور پیشین، بشار اسد، متحد روسیه و ایران بود.

لیبی نیز وضع و حال بهتری ندارد و تا چشم می‌بیند، گروه‌های نظامی تروریستی و خطرناک جان و مال مردم را تهدید می‌کنند که آنان هزار بار رهبر دیکتاتور پیشین، معمر قذافی، را آرزو می‌کنند.

آیا جهان غرب به دنبال دفاع از ارزش‌های انسانی و دموکراسی در اوکراین است؟ زمان به این پرسش پاسخ خواهد داد؛ اما ادامه جنگ قربانیان بیشتری از مردمی خواهد گرفت که با جان و مال خود تاوان این برتری‌جویی دو قدرت بزرگ در شرق و غرب را می‌پردازند. 

مردم روسیه نیز قربانی دیگر این منازعه هستند. خانواده سربازانی که در این جنگ جان باخته‌اند، از این تهاجم و اقدام نظامی پوتین حمایت نمی‌کنند و هزینه حفظ حیثیت پوتین و اعتبار وی را با جان فرزندانشان و فشارهای بین‌المللی از همه سو باید بپردازند. 

پوتین باید برای حفظ آنچه به آن‌ها شهرت دارد؛ قدرت، شکست‌ناپذیر بودن، رویای احیای قدرت و توانایی اتحاد جماهیر شوروی سابق، و اعتبار خویش، با تمام توان به این جنگ حیثیتی ادامه دهد. 

بایدن نیز باید نه تنها ناکامی‌های آمریکا در جنگ‌های منطقه‌ای و مبارزه با تروریسم را جبران کند و اعتبار و حیثیت پیشین را به آمریکا بازگرداند، بلکه می‌بایست برای خود نیز محبوبیت کسب کند. 

رئیس جمهوری که بین مردم خود محبوب نیست و ضعف جسمانی و کهولت سن او و برخی از رفتارهای اجتماعی‌اش باعث ایجاد موج بزرگی از تمسخر در داخل و خارج آمریکا شده است، فرصتی بزرگ برای جبران ضعف‌هایش به دست آورده است. مقابله با روسیه همواره خوشایند مردم آمریکا بوده است و اقدامات بایدن، می‌تواند او و حزب دمکرات را بر این موج سوار کند.

البته شاید این بار وضع اوکراین با سوریه، افغانستان، لیبی، و حتی یمن و عراق متفاوت باشد و همان گونه که کلی کوبلا، خبرنگار ام‌اس‌ان‌بی‌سی، گفت، «این جنگ با جنگ‌های دیگر متفاوت است، چون مردمی متفاوت درگیر آن هستند». 

خانم کوبلا، گفت که مردم اوکراین با آوارگان سوریه‌ای متفاوتند. خبرنگار سی‌بی‌اس نیز گفت، «اینجا (اوکراین) عراق و افغانستان نیست. اینجا یکی از شهرهای نسبتا متمدن و اروپایی است». او مردم اوکراین را مردمی با پوست سفید و چشمان آبی و مسیحی خواند؛ به این معنا که لایق داشتن سرنوشت مردم افغانستان، عراق، لیبی، و سوریه نیستند. 

این سخنان، حاوی نظری است که می‌تواند بیان‌کننده نظر حاکمان غربی نیز باشد، و باید دید که این جنگ متفاوت اروپایی را آمریکایی‌ها چگونه اداره می‌کنند، و سرنوشت اوکراین و مردم اوکراین در مقایسه با خاورمیانه‌ای‌های مسلمان و غیراروپایی، چه تفاوتی خواهد داشت. 

بیشتر از سردبیری