بزرگ علوی؛ گرفتارِ برزخِ سیاست

بزرگ علوی را در کنار صادق هدایت و محمدعلی جمال‌زاده، سه چهره برجسته داستان‌نویسی معاصر لقب داده‌اند

بزرگ علوی، در ۱۳ بهمن ۱۲۸۲خورشیدی به دنیا آمد و پس از ۹۳ سال زندگی، در ۲۸ بهمن ماه ۱۳۷۵ درگذشت - ایندیپندنت فارسی 

سیاست در هر نحله و حوزه‌ای که وارد شود، به دلیل ماهیت و هیبتی که دارد، می‌تواند افراد و نحله‌های آن حوزه را درگیر کند و آسیب‌های زیادی به آن‌ها وارد سازد؛ به‌خصوص اگر این عرصه در کشوری چون ایران باشد که حوزه سیاست در آن ناشفاف و کدر، و ورود به آن با خطرات فراوانی همراه است. بزرگ علوی، ادیب وداستان‌نویس نامی ایرانی که ۲۸ بهمن ماه امسال با بیست و پنجمین سال درگذشت او مصادف است، از جمله این افراد بود که سیاست او را در کام خود کشید و بعدها هم که رخت از این عرصه برچید، هیچ‌گاه نتوانست چنان که خود می‌خواست، استعدادهای خود را در عرصه‌های ادبی به منصه ظهور برساند.

تولد در خانواده‌ای که سیاست در‌ آن موج می‌زد

بزرگ علوی که در خانواده، مجتبی صدایش می‌کردند، در ۱۳ بهمن ۱۲۸۲خورشیدی به دنیا آمد و پس از ۹۳ سال زندگی، در ۲۸ بهمن ماه ۱۳۷۵ درگذشت.

او در خانواده‌ای به دنیا آمد که سیاست و فرهنگ در‌ آن حرف روز بود و خود در خاطراتش از عبارت «سیاست موج می‌زد)» خاطرات بزرگ‌علوی-ص ۴۷) برای توصیف آن بهره برده است. پدربزرگش مشروطه‌خواهی شناخته‌شده بود و پدرش (ابوالحسن) نیز از جمله فعالان نهضت مشروطه بود که برای تجارت به آلمان رفت و آنجا به کمیته ملیون، به مدیریت سید حسن تقی‌زاده پیوست. برادر بزرگتر او، ‌مرتضی، همراه با پدرش و تقی ارانی، از پایه‌گذاران فرقه جمهوری انقلابی ایران بودند. اما ابتدا پدرش در سال ۱۳۰۶ در اثر ورشکسته شدن خودکشی کرد، و سپس برادرش، ‌مرتضی، که به نوعی الگوی او در کارهای سیاسی بود، با اعتراض دولت رضاشاه، از آلمان اخراج شد و به نوشته خواهرش (نجمی علوی) در کتاب خاطراتش، «به شوروی پناهنده شد و در بحبوحه تصفیه‌های خونین استالین در ۱۹۳۷(۱۳۱۶)، ابتدا محبوس شد و بعد از چهار سال در زندان ترکستان جان باخت. ( ما هم در این خانه حقی داریم- ص ۱۰)

«بزرگ» که همراه پدر و برادرش مخفیانه به آلمان رفته بود، ابتدا می‌خواست روزنامه‌نگار شود، اما به توصیه پدرش در رشته آموزش و پرورش درس خواند تا معلم شود (همان-ص ۱۰).

چنان که حسن میرعابدینی در مدخل «بزرگ علوی» در جلد چهارم دانشنامه زبان و ادب فارسی آورده است، «مطالعات ایرانِ «بزرگ علوی» از حد خواندن آثاری چون «کنت مونت کریستو»ی الکساندر دوما ‌فراتر نرفته بود،‌ ولی در طی سال‌های تحصیل در آلمان، به مطالعه آثار نویسندگان اروپایی پرداخت و به‌تدریج شخصیت ادبی‌اش تحت تاثیر ادبیات رمانتیک آلمان شکل گرفت، و در عین حال به مطالعه ادبیات کلاسیک ایران علاقه‌مند شد.» (دانشنامه زبان و ادب فارسی- جلد ۴ ص ۶۶۳) 

طبیعی است که آشنایی با چهره‌های برجسته‌ای چون سیدحسن تقی‌زاده،‌ حسین کاظم‌‌زاده ایرانشهر و تقی ارانی،‌ در توجه او به فرهنگ و تاریخ ایران بی‌تاثیر نبودند. به گفته انور خامه‌ای، در آن سال‌ها مرتضی (برادر بزرگ) رهبر کمونیست‌های ایرانی در آلمان بوده است، اما او(بزرگ علوی) چندان تمایلی به فعالیت سیاسی نداشته و بیشتر سرگرم مطالعه در آثار ادبی و هنری اروپا بویژه‌ آلمان بوده است.(خاطرات انور خامه‌ای-ص ۶۶)  به نظر می‌رسد که در همان جا بود که او همراه با تقی ارانی و ایرج اسکندری، صحبت‌های اولیه را درباره یکی از مهم‌ترین نشریات آن‌ سال‌ها به نام «دنیا» طرح و آن را پایه‌گذاری می‌کنند، و در همان آلمان، هسته اولیه گروه موسوم به « ۵۳ نفر» شکل می‌گیرد تا بزرگ علوی که در عرصه نظر علاقه‌ای به ورود به حوزه سیاست نداشت، در مرحله عمل، به یکی از مهم‌ترین احزاب و جریانات سیاسی دهه ۲۰ و ۳۰ ایران بپیوندد.

بزرگ علوی در سال ۱۳۰۷ به ایران بازگشت و به عنوان معلم زبان آلمانی هنرستان صنعتی شیراز شروع به کار کرد و یک سال بعد که به تهران آمد، توانست نخست با نیمایوشیج دوست شود، و سپس به ترجمه برخی از آثار نویسندگان مطرح آلمانی بپردازد تا در نشریات ایرانی منتشر شوند. به نوشته میرعابدینی، «علوی زمانی به طور جدی درگیر کار ادبی شد که به محفل ادبی صادق هدایت راه یافت؛ محفلی که در آن سال‌ها با عنوان «گروه ربعه» معروف شدند» (دانشنامه-ص۶۶۳) که شامل صادق هدایت، بزرگ علوی، مجتبی مینوی، و مسعود فرزاد بود که ناتل خانلری از آن‌ها با عنوان«پیش‌قراولان ادبیات امروز فارسی» یاد کرده  است که «از برخورد آراء و افکار آنان راهی برای فرهنگ امروزی ما پیدا می‌شود». (هفتاد سخن-جلد سوم-ص ۳۸۳) 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

علوی در سال‌های حضور و فعالیتش در آن گروه، همچنان گوشه چشمی هم به فعالیت‌های سیاسی داشت و با محفل تقی ارانی در ارتباط بود، ولی به تاثیر از آثار هدایت، نوشته‌هایی نیز در ستایش ایران باستان می‌نوشت و حتی نمایشنامه‌‌ای را ترجمه کرد که عبدالحسین نوشین آن را به صحنه برد، همچنان که بخش‌هایی از کتاب معروف «تئودور نولدکه» (حماسه ملی ایران) را برگردان فارسی کرد تا در نشریه شرق منتشر شود. اما آنچه او را به شهرت رساند و سرفصل تازه‌ای در زندگی او گشود، نوشتن و انتشار داستان کوتاه «چمدان» بود.

انور خامه‌ای در جایی دیگر (یاد بزرگ علوی- کلک شماره ۸۰-۸۳) در توصیف ابتکارات علوی، او را نخستین کسی ذکر می‌کند که به سبب« توجه روانکاوانه‌اش به سرگشتگی شخصیت‌های داستانی، فرویدیسم را در ایران مطرح و از آن دفاع کرد». (ص-۲۷۶) در مجموعه داستان «چمدان»، جدا از داستان اصلی با همان نام، داستان‌های «قربانی، عروس هزارداماد، تاریخچه اتاق من، سرباز سربی، و شیک‌پوش» آمده است؛ داستان‌هایی که به باور میرعابدینی، جدا از تاثیر از آثار صادق هدایت، از رمانتیسم آلمانی نیز تاثیر گرفته بود. 

رفتن در مسیر سیاست و زندان تا سال‌های شکوفایی 

اما بهار ادبیات و داستان‌نویسی بزرگ علوی دوام چندانی نیاورد و ارتباط با محفل ارانی، او را به سمت خواندن آثار مارکس کشاند و حتی سبب شد تا ارانی به نقد دیدگاه‌های او در گروه ربعه و نگاه باستان‌گرایانه‌ آن‌ها بپردازد. در بهمن سال ۱۳۱۲، آن‌ها مجله «دنیا» را منتشر کردند که علوی در آن با نام مستعار فریدون ناخدا آثاری از اشتفان تسوایک را ترجمه می‌کرد و هم‌زمان، مقالاتی درباره روانکاوی وهنر می‌نوشت که به گفته باقر مومنی در مقاله‌اش با عنوان «بزرگ‌علوی جوان» در نشریه نگاه نو، «تمامی این نوشته‌ها لبریز از شیفتگی عجیب علوی نسبت به فلسفه مادی‌ (ماتریالیسم) و در عین حال، گرایش به فرویدیسم است». (نگاه نو شماره ۲۳-ص ۹۹) همین نگاه و رفت وآمد‌ها به محفل ارانی، سبب می‌شود تا در بهار ۱۳۱۶ علوی به اتهام عضویت در تشکّل کمونیستی بازداشت، و به هفت سال زندان محکوم شود؛ سال‌هایی در زندان قصر که پس از سقوط سلطنت رضاشاه، در شهریور ۱۳۲۰ هسته اولیه حزب توده شکل گرفت. بزرگ علوی پس از آزادی از زندان، خاطرات زندان خود را با عنوان «۵۳ نفر»  می‌نویسد و جدا از تعلقات حزبی، سرفصل تازه‌ای را هم در زندگی ادبی خود آغاز می‌کند که با انتشار رمان «چشم‌هایش» در سال ۱۳۳۱، نام او را به عنوان یکی از قله‌های رمان نویسی معاصر برجسته می‌کند. 

دو اثر معروف؛ ‌یکی در سیاست و دیگری در حوزه رمان و ادبیات 

در میان آثاری که از بزرگ علوی به جای مانده است،‌ دو کتاب بیش از دیگر آثارش مورد توجه قرار گرفت. نخست کتاب «۵۳ نفر» که خاطرات او از زندانی شدن ۵۳ تن از روشنفکران و مارکسیست‌های ایرانی در زندان رضاشاه است (که برخی از آناندر پی تحولاتِ پس از شهریور ۲۰، «حزب توده ایران» را پایه‌گذاری کردند)، و دوم رمان «چشم‌هایش» که به گواه اکثر منتقدان و ادیبان و کارشناسان ادبیات، سرفصلی تازه در رمان معاصر ایرانی است؛ رمانی که علوی دیگر نتوانست توفیق و انسجامی را که در آن وجود داشت، در سایر آثار داستانی خود تکرار کند. 

«۵۳ نفر» زمانی که منتشر شد، دست‌مایه اعتباری برای «حزب توده ایران شد» و به شدت آن را در این سو و آن سو تبلیغ کردند. آن کتاب اما انتقاداتی را نیز به دنبال داشت. از جمله مهترین آن‌ها، انتقاد انور خامه‌‌ای بود. آقای خامه‌ای که خود نیز  در زمره آن ۵۳ نفر زندانی بود و شاید‌ آخرین بازمانده از آن گروه، ضمن احترامی ویژه که برای بزرگ علوی قائل است و از او با عنوان «پروفسور» یاد کرده است، درباره کتاب «۵۳ نفر» می‌نویسد: «کتاب بخشی از واقعیت،‌ به ویژه آنچه مربوط به زندان و دادگاه است را انعکاس داده، اما در مورد پیدایش این گروه، فعالیت ،و سازمان آن و علل دستگیری و متلاشی‌شدنش تقریبا چیزی ننوشته… از آن مهم‌تر، درباره ارزش جمعی و فردی این گروه کاملا یکجانبه قضاوت کرده، را ‌ارزش‌های مثبت به گونه‌ای برجسته و حتی گاهی اغراق‌آمیز نمایان ساخته، ولی ارزش‌های منفی، جنبه‌های ضعف و نواقص اخلاقی را به کلی نادیده گرفته و بر روی آن‌ها سرپوش نهاده است.» (خاطرات انور خامه‌ای-ص ۱۱)

رمان «چشم‌هایش» وقتی منتشر شد که ایران در اوج تب وتاب‌های سیاسی بود. این کتاب یک سال مانده به واقعه ۲۸ مرداد منتشر شد؛ دوره‌ای که به نوشته بزرگ علوی،« نزدیک بود سری توی سرها در بیاورم و خود را نویسنده بدانم که... بلیه ۲۸ مرداد کمر مرا شکاند». (به نقل از مدخل دانشنامه- ص ۶۶۵) انتشار آن رمان بازتاب‌های فراوانی یافت و چه در جوزه ادبیات و چه در حوزه سیاسی (از جمله از سوی کسانی از حزب توده ایران) ‌به آن انتقاداتی وارد شد. جلال آل‌احمد و پرویز ناتل‌خانلری آن را مشابه مقالات حزبی دانستند، و از سوی رفیقان حزبی‌اش نیز شدید‌ترین حملات به آن صورت گرفت.  اما جدا از این جدل‌ها، این رمان بی‌تردید یکی از ده رمان برجسته زبان فارسی است. در این رمان او ماجرای عاشقانه هنرمندی مبارز و دختری اشرافی را بر زمینه‌ای تاریخی- سیاسی می‌گستراند و موفق به ارائه تصویری مقبول از دوره‌ای می‌شود که داستان در آن می‌گذرد. شاید نادر نادرپور تصویری دقیق‌تر از این رمان ارائه کرده باشد. او در مقاله‌ای با عنوان «سه روح در یک بدن» که به کوشش علی دهباشی، در کتاب «یاد بزرگ علوی» از سوی نشر ثالث منتشر شد، می‌نویسد: «چشم‌هایش،‌از نظر تعدد شخصیت‌ها و گستردگی ماجراها محدود است، اما ساختمانی سنجیده دارد و گفتار و اعمال شخصیت‌ها مبتنی بر خاستگاه اجتماعی و خصوصیات روحی آن‌ها است. دو شخصیت اصلی رمان هم تشخص‌های فردی خود را دارند و نمونه‌های نوعی‌اند، به طوری که بعضی استاد ماکان را ترکیبی از کمال‌الملک، صادق هدایت، و تقی ارانی دانسته‌اند». (یاد بزرگ علوی-ص ۹۹)

پس از «چشم‌هایش»، بزرگ علوی رمان‌های دیگری هم نوشت، از جمله سالاری‌ها و رمان «روایت» که دو سال پس از مرگش متشر شد، اما هیچ‌یک نتوانستند توفیقی را که «چشم‌هایش» برای او به ارمغان آورد، تکرار کنند.

بزرگ علوی در سال‌های اولیه بعد از انقلاب به ایران برگشت، اما چندان دوامی نیاورد و به آلمان بازگشت و در نهایت در ۲۸ بهمن ۱۳۷۵ در برلین در گذشت و در همان‌ جا دفن شد. در حالی که خود در گفت‌و‌گویی که با روزنامه «رستاخیر» قبل از انقلاب داشت، گفته بود: «می‌خواهم در ایران زندگی کنم و در ایران بمیرم»، اما تقدیر چنین خواست که او بیشترین سال‌های عمرش را در خارج از ایران بگذراند. 

در زمستان ۱۳۹۵، بیست سال بعد از تدفین او، بنا بر قانونی که در آلمان اجرا می‌شد، می‌بایست قبر او واگذار می‌شد، اما با تلاش انجمن ایرانیان مقیم منطقه، سنگ قبر او برای ۲۰ سال دیگر تمدید شد؛ سنگ قبری که «به شکل حکاکی‌شده کتابی باز شده است، و در سمت چپ کتاب، پر نی‌مانندی همچون قلم داخل دوات، به چشم می‌خورد.»

بیشتر از فرهنگ و هنر