آیا مردم ایران قدیس بودن یک سرکرده‌ مافیا را هضم خواهند کرد؟

با تبلیغات در دنیای امروز می‌توان هر کالایی را فروخت

در عکس‌های سفارشی از قاسم سلیمانی در میدان‌های جنگ او را به‌صورت مسیح که حواریونش به گرد او جمع شده‌اند، ترسیم می‌کنند - Aamir QURESHI / AFP

از چند هفته مانده به سالگرد مرگ قاسم سلیمانی همه‌ بوق‌های دولتی و شبه‌دولتی به بزرگداشت او در چهره‌ یک مکتب‌ساز، دیپلمات، فرمانده شکست‌ناپذیر، اسطوره‌ مهربانی، قهرمان ملی، زاهد و عارف پرداخته‌اند. همانند اولین سالروز مرگ او روزانه هزاران مواد تبلیغاتی برای این اسطوره‌سازی تولید و توزیع شد: از خاطرات رفقا و محافظان رئیس باند جرم و جنایت سپاه قدس تا خاطره کاپیتان‌ها و عوامل رده پایین این مافیا، از برنامه‌های ویژه‌ تلویزیونی تا مصاحبه‌های فرمایشی با هنرمندان و ورزشکاران دولتی. آیا می‌توان فرمانده سپاه قدس را که سازمان دخالت نظامی در دیگر کشورها و یکی از مافیاهای مواد مخدر در دنیا بود، این‌گونه به مردم فروخت؟

آیا اصولا می‌توان بخش‌هایی از مردم و حتی چهره‌های مشهور را مجبور کرد که یک لات بی‌سروپا را قهرمان ملی بدانند؟ آیا فرمانده یک سازمان تروریستی را می‌توان زاهد، پارسا و عارف به مردم معرفی کرد؟ آیا می‌توان روی پرونده‌ کسی که یک مافیای چند ده میلیارد دلاری مواد مخدر و قاچاق را اداره می‌کند، ماله‌ کشید؟ پاسخ همه‌ این سوال‌ها مثبت است. حتی در تاریخ معاصر که رویدادها گزارش و ثبت می‌شوند نیز چنین اتفاقاتی افتاده است. چه‌گوارا قاتلی بی‌رحم بود که مخالفانش را در دسته‌های چند صدنفری به رگبار می‌بست، اما عکس او روی پیراهن شاهزادگان (پرنس هری) و اتاق برخی دانشجویان دانشگاه‌های غربی با نام یک رهبر مردمی و انقلابی دیده شده است. به دستور خمینی هزاران زندانی را در ایران در دوره‌ای که احکام زندان خود را می‌گذراندند، اعدام کردند و هزارن برگ شهادت و سند رسمی در این مورد وجود دارد، اما خمینی هنوز برای پیروانش عارف پیراسته‌ای به شمار می‌رود.

اخیرترین مورد قاسم سلیمانی است که به‌تدریج دارد از پله‌های ترقی قداست با تبلیغات سیاسی، ماله‌کشی و قدرت فراموشی انسان‌ها بالا می‌رود درحالی‌که تنها در مداخلات نظامی او و ارتش‌های سوریه و روسیه بیش از ۴۰۰‌هزار غیرنظامی (۷۰ هزار زن و کودک) کشته شدند.

نقاشی‌های جادویی

در عکس‌های سفارشی از قاسم سلیمانی در میدان‌های جنگ او را به‌صورت مسیح که حواریونش به گرد او جمع شده‌اند و گردوخاک و سلاح و تانک در پس‌زمینه دیده می‌شود، ترسیم می‌کنند (شبیه کربلا در محرم ۶۱ قمری)‌، اما طرف دیگر داستان که کوهی از کشته‌های غیرنظامی ناشی از حمله‌های شیمیایی و بمب‌های بشکه‌ای در شهرهای سوریه است یا محموله‌های مواد مخدری که سپاه قدس به اروپا و هند و شرق آسیا ارسال می‌کند یا ترور مخالفان شیعیان اسلام‌گرا در عراق با میلیشیای تحت فرماندهی سلیمانی و سپاه قدس دیده نمی‌شود. بوق‌های تبلیغاتی فراموش کرده‌اند که «مرد میدان» آن‌ها یک آب‌نبات را از دست یک دختربچه نگرفت، اما مجسمه‌ خضوع و مردمی بودن است.

در همان عکس‌ها یا بنرهای خیابانی می‌توانید چهره‌ پابلو اسکوبار یا آل چاپو را با ریش سفید بگذارید، خواهید دید که اسکوبار و آل چاپو هم در هاله‌ای از نور قرار دارند. در مجموعه‌های مستندی نیز که سپاه می‌سازد و از تلویزیون دولتی پخش می‌کند، همین کار قابل انجام است. اسکوبار و آل چاپو به‌دلیل کمک به برخی خانواده‌ها در شهر خود به‌اندازه‌ سلیمانی در میان حزب‌اللهی‌ها محبوب بودند.

معرفی قاسم سلیمانی به‌ فردی مظلوم یا سرباز وطن از طنزهای روزگار ما است. کسی که ده‌ها میلیارد دلار و صدها هزار نیروی نظامی و شبه‌نظامی در اختیار او بوده است و همه‌ مقام‌ها دستورهایش را موبه‌مو اجرا می‌کردند در جمهوری ترور و سرکوب مظلوم و مادر ستار بهشتی با قدرت و ثروت صفر، ظالم معرفی می‌شود. سلیمانی سرباز خامنه‌ای برای گسترش‌طلبی و دست‌بوس او بود و نه مدافع ایران. ماموریت سپاه قدس، دفاع از ایران نیست.

سردار دل‌ها

نظرسنجی‌هایی که در آشپزخانه‌ سپاه تهیه‌شده است و برای انتشار به دانشگاه مریلند فرستاده می‌شود، سلیمانی را محبوب اکثریت مردم معرفی می‌کنند. مردمی که از کارهای این رهبر مافیایی خبر ندارند چگونه می‌توانند در مورد او داوری کنند؟ مقدمه هرگونه نظرسنجی در ایران به‌علت نبود آزادی رسانه‌ فراهم نیست و حتی اگر نظرسنجی‌ها با معیارهای علمی و در موسسات مستقل انجام شوند در ارزش آن‌ها تردیدهای جدی وجود دارد. به علت امنیتی شدن موضوع نظرسنجی‌، نتایج هرگونه نظرسنجی که بااطلاع دستگاه‌های امنیتی انجام می‌شود نیز بی‌اعتبار است. جمهوری اسلامی ید طولایی در دست‌کاری آمارها و ارقام دارد، مثل آمار تصادف‌های جاده‌ای: «با دست بردن در آمار تلفات رانندگی بازهم تلفات بالا است.» (سید هادی هاشمی، رئیس اسبق پلیس‌راه راهور، جامعه ۲۴، ۷ دی ۱۴۰۰)

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

مهربانی اشغالگران

نیروهای حزب‌اللهی و هادیان روحانی آن‌ها ۴۳ سال است که ایران را اشغال کرده‌اند. کاری نیست که اشغالگران در دنیا انجام داده باشند و رژیم جمهوری اسلامی از آن خودداری کرده باشد. جمهوری اسلامی حتی از اشغالگران نیز فراتر رفته است. کدام نیروی اشغالگر برای رعایت حجاب روی زنان اسید می‌پاشد؟ کدام نیروی اشغالگر، مجسمه‌های میدان‌ها را شبانه جمع می‌کند؟ کدام نیروی اشغالگر، بساط قطع دست‌وپا و انگشتان پهن می‌کند؟ این اشغالگران را دستگاه تبلیغاتی به‌ نام منجی و نمایندگان خدا بر روی زمین معرفی می‌کند. مدیران این رژیم اشغالگر بدون هیچ شرم و حیایی مظهر مهربانی معرفی می‌شوند.

مکتب حاج قاسم

مشاطه‌گران حکومتی در بوق‌های تبلیغاتی از کارهای قاسم سلیمانی که همانا تعلیم شیعیان برای کشتن اسلام‌گرایان سنی، کشتن معترضان به حکومت دیکتاتوری بشار اسد، کشتن آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها در منطقه‌ و‌ کشتن هزاران افغانی و پاکستانی بوده است، یک مکتب ساخته‌اند. کشتن دیگران با سازمان‌دهی و تعلیم نیرو و کسب منابع از هر طریق را می‌توان در میان اقوام وحشی، مغول‌های حمله‌کننده به ایران و هون‌هایی که سراسر اروپا را درنوردیدند نیز مشاهده کرد. آن‌ها که از این اعمال سلیمانی مکتب می‌سازند باید به ابتکارهای جدید سلیمانی در آدم‌کشی و جنگ اشاره کنند که نمی‌کنند. سازمان‌دهی هیئتی و دخمه‌ای اگر یک ابتکار جدید در جنگ‌های پارتیزانی است، باید این فصل را به آثار راهبردی در مورد روش‌های مافیایی سلطه‌جویی، ارعاب و تروریسم افزود.

کارخانه‌ اسطوره‌سازی

کار سپاه قدس کسب درآمد از قاچاق مواد مخدر، ترانزیت انواع کالای قاچاق، راهزنی دریایی، گروگان‌گیری، ترورهای سفارش‌‌شده و شستن و هزینه کردن این منابع در آتش‌افروزی و کشتن است. سپاه قدس امروز شبکه‌ای از انواع فعالیت‌های جنایتکارانه را در آسیا، شمال آفریقا و آمریکای لاتین اداره می‌کند. فرماندهی چنین مافیای گسترده‌ای می‌تواند یک اسطوره باشد اگر این اسطوره به همه‌ منابع کشور دسترسی داشته باشد و این کار دستگاه تبلیغاتی است که چنین محصولی را ارائه کند. همه‌ رانت‌خواران حکومت ازجمله چهره‌های ورزشی و سینمایی برای مداحی او صف می‌کشند، چون شهرت و معیشت آن‌ها وابسته به این مداحی‌ها است؛ اما حتی یکی از آن‌ها نمی‌تواند از یک خدمت این «قهرمان ملی» به مردم ایران سخن بگوید. کسی در این میان جرئت ندارد یک کلمه در مورد اشتباهات و جنایت‌های سپاه قدس و قاسم سلیمانی حرفی بزند.

شاهدت کیه؟ دمم

برای ارتقای سلیمانی به یک چهره‌ فرهمند از سخنان رهبران دیگر کشورها نیز استفاده می‌شود. این رهبران همه یا از جنس رهبران جمهوری اسلامی‌اند مثل مادورو که خون هزاران ونزوئلایی را با میلیشیایی شبیه به بسیج ریخته است یا از چپ‌های اروپایی که شیفته‌ فرماندهان نظامی ضدآمریکایی‌اند (برخی اعضای مجالس اروپا یا اتحادیه‌ اروپا). برخی دیگر از ستایش‌کنندگان سلیمانی خبرنگاران لبنانی‌اند که برای بوق‌های تبلیغاتی حزب‌الله (مثل المیادین) کار می‌کنند.

افول اقتدار آمریکا

در بوق‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی، مرگ قاسم سلیمانی نماد افول اقتدار آمریکا است. بدین‌ترتیب اگر آمریکا اجازه می‌داد که سلیمانی و حشد‌الشعبی به سفارتش در بغداد حمله کنند و ده‌ها آمریکایی را بکشند یا گروگان بگیرند، اقتدار آن افول نمی‌کرد. در تبلیغات اسلام‌گرایان مرزی میان شکست و پیروزی وجود ندارد و اصولا هر اتفاقی در عالم بیفتد آن‌ها پیروزند و دشمن توهمی آن‌ها شکست‌خورده است. با چنین منطقی سخن گفتن از افول یا برآمدن و شکست یا پیروزی بی‌معنا است.

نقش مخرب رسانه‌های غربی

بوق‌های تبلیغاتی چپ در آمریکا برای مخالفت با سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ نه‌تنها یک شاگرد بنا با درجات کیلویی را به مقام مهم‌ترین ژنرال خاورمیانه ارتقا دادند، بلکه مراسم تشییع او را مستقیم گزارش کردند (درست مانند صداوسیمای جمهوری اسلامی). آن‌ها در حالی چنین کردند که خون صدها آمریکایی علاوه بر صدها هزار سوری، یمنی و عراقی به دست سپاه قدس ریخته شده بود. ادعاهای بی‌پایه و اساسی مثل‌اینکه ایران بعد از کشته شدن سلیمانی قوی‌تر شده است هم در این رسانه‌ها مطرح شد. مشخص نیست چگونه با کشتن فرمانده یک نیروی نظامی مافیایی آن نیرو قوی‌تر می‌شود. جمهوری اسلامی کدام سیاست دفاعی خود را بعد از مرگ سلیمانی تغییر داده که قوی‌تر شده است؟ اگر منظور از قوی‌تر شدن کشور ایران است و نه گروه‌های تروریستی؛ معیار قوی و ضعیف شدن در این ادعا چیست؟ اگر با کشتن فرماندهان نظامی یک کشور قوی‌تر می‌شود، چرا این کار را ایالات‌متحده با هم‌پیمانان خود انجام نمی‌دهد؟

 
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه