اختلال دو قطبی، غم و شادی اغراق شده و آنی

خواهر دختر آبی در گفتگو با رسانه‌ها به اختلال دوقطبی او اشاره کرده بود

Honarehzendegi.com

در میان واکنش‌های بسیاری که درگذشت اسفناک سحر خدایاری، معروف به دختر آبی برانگیخت، خبری هم به نقل از خواهر او منتشر شد که در لابلای اصل خبر فراموش یا گم شد. خبری که حتی دادگاه هم به آن توجه نکرد و آن این که خواهر سحر به رسانه‌ها گفت سحر از بیماری دوقطبی رنج می‌برد و قرص هم مصرف می‌کرد. اگر دادگاه به چنین عاملی در انشای رای توجه می‌کرد با توجه به شرایطی که این اختلال برای فرد ایجاد می‌کند، احتمالا رایی صادر نمی‌شد که چنین واکنشی را به دنبال داشته باشد که به خودسوزی و این مرگ تراژیک بینجامد.

اگر چه این در حد خبری است که خواهر سحر به رسانه گفته و به طور رسمی تایید نشده است، اما اختلال دو قطبی (bipolar disorder) یا بیماری شیدایی- افسردگی، چیست؟

شاید در اطرافتان افرادی را دیده باشید که از دید شما رفتارها و هیجانات نامتعادلی داشته باشند. به‌عنوان مثال لحظه‌ای غمگین، لحظه‌ای شاد و حتی لحظاتی به طور همزمان غمگین و شاد باشند. معمولا این افراد در ارتباط و تعامل با اطرافیانشان مشکلاتی دارند و یا اطرافیانشان به‌دلیل نوسانات خلقی و هیجانی و یا به اصطلاح عام «رفتارها و احساسات غیرقابل پیش‌بینی» نمی‌دانند چطور می‌توانند با فرد مقابل برخورد کنند.

از این نمونه می‌توان به تعریفی از اختلال دو قطبی رسید. اختلالی که در آن تغییرات چشمگیری در بروز خلق و خوی، احساسات، عواطف،‌ هیجانات فرد به همراه نوسانات ایجاد می‌شود. این اختلال به دو صورت نوع اول و نوع دوم طبقه‌بندی می‌شود که تشخیص این دو نوع و تفکیک آنها، حتی برای متخصص روانپزشک و دکتر روانشناس بالینی نیز گاهی دشوار است.

نوع اول اختلال دوقطبی:  فرد نوسانات و شادی و سطح انرژی شدیدی را تجربه می‌کند که البته با میزانی از افسردگی نیز همراه است، اما شدت نوسانات خلقی فرد به حدی بالا است که فرد نیاز به مراقبت و درمان دارو و در بسیاری از موارد نیاز به بستری شدن در بیمارستان دارد.

نوع دوم اختلال دوقطبی: فرد علایم نوع اول را دارد اما میزان شادی و نوسانات خُلقی به حدی نیست که قادر به کنترل نباشد و فرد نیازی نداری که در بیمارستان بستری شود.

اما معمولا افسردگی شدیدتری را تجربه می‌کنند که برای کاهش آن نیاز به دارو درمانی است. این نوع از اختلال به زندگی روزمره فرد آسیب زیادی وارد نمی‌کند. به‌عنوان مثال می‌توان به برخی از هنرمندان و نویسندگانی اشاره کرد که مبتلا به این اختلال بوده‌ و یا هستند اما در کارهایشان موفق و بسیار خلاقند. نمونه تاریخی آن ونسان ونگوگ نقاش نامدار هلندی است و نمونه ایرانی آن دکتر بهاءالدین خرمشاهی که سال ۱۳۸۶ به عنوان مقدمه کتاب افسردگی(انتشارات قطره) مقاله‌ای بلند نوشت با عنوان «نگاهی از درون» و به مورد پژوهی خود پرداخته و ضمن اشاره به بیماری افسردگی نوشته است: من در حدود ده سال است که به بیمارى خود پى برده‌ام. یا درست‌تر بگویم  یک روز که بیش از حد شادی‌زدگى داشتم و مدام به طنز مى‌پرداختم و براى اطرافیان یا دوستان یا مهمانان لطیفه‌هاى پشت سرهم تعریف مى‌کردم و بسیار مى‌خندیدم و مى‌خنداندم و حتى در یک شب که سه مهمان عزیز داشتیم و برایشان صد و پنجاه جوک تعریف کرده بودم، همسرم در من نشانه‌هایى از رفتار یا خلق و خو یا احوال غیرعادى تشخیص داد و گفت بدون هیچ چون و چرا باید به روانپزشک مراجعه کنى.

آقای خرمشاهی در ادامه همین مقاله می‌‌نویسد که بعد از مراجعه به نورولوژیست و روانپزشک آنها درمی‌یابند که من به بیماری اختلال دو قطبی و به قول خودش قبض و بسطی دچارم.

در هر دو نوع اختلال افسردگی دو قطبی، فرد مبتلا، علایمی چون سطح انرژی بالا، تحریک‌پذیری، بی‌قراری، عدم تمرکز و حواس پرتی، بدخوابی و کاهش میزان خواب کمتر از ۳ ساعت، پرحرفی، ولخرجی‌های نامتعارف، کارها و رفتارهای غیرعادی و عجیب و غریب و در مواردی نیز استعمال مواد مخدر نیز تجربه می‌کند.

میزان شیوع اختلال افسردگی دو قطبی

بر اساس منبع تشخیص اختلالات روانی(ویرایش پنجم) میزان شیوع این اختلال در نوجوانان ۹/۲درصد است که از این میزان ۶/۲ درصد آنها دچار اختلال شدیدند. همچنین با استناد بر همین منبع میزان این اختلال در دختران (۳/۳ درصد) بیشتر از پسران ( ۶/۲ درصد) است.

بر اساس آمار موسسه ملی سلامت روانی که از جمله نهادهای معتبر و علمی جهان است که بر تحقیقات در زمینه پیشگیری از اختلالات روانی و ارتقا سلامت روانی متمرکز است، ۲/۱ درصد جمعیت (۳/۲ میلیون نفر) در آمریکا اختلال دو قطبی دارند.

خودکشی در اختلال  افسردگی دو قطبی

در این اختلال ترکیبی از علایم وراثتی و ژنتیک و شرایط خانوادگی نقش دارند. بر اساس منبع اختلالات تشخیص روانپزشکی (ویرایش پنجم) میزان ریسک خودکشی در اختلال افسردگی دو‌قطبی بالا است. در واقع عواملی چون استرس بالای فرد، تجربه‌های تلخی که برای فرد شوک‌آور است و فرد توان تحمل آن را ندارد، و در برخی موارد استعمال مواد مخدر می‌تواند فرد را به سمت افکار خودکشی و در نهایت اقدام به خودکشی هدایت کند.

بر اساس گزارش «موسسه ملی سلامت روان» افراد مبتلا به اختلال افسردگی دو قطبی افکار خودکشی دارند و ریسک خودکشی در آنها بالاست به ویژه زمانی که افسردگی آنها درمان نشده باشد. همچنین زمانی که فرد، همزمان نوسانات خُلقی شادی و افسردگی(قبض و بسطی) و انرژی بالا را تجربه کند، میزان اضطراب، خشم، بیقراری، شک و بدبینی و ترس در او افزایش یافته که خود زمینه را برای اقدام به خودکشی مستعدتر می‌کند.

بر اساس گزارش «راهنمای زندگی دوقطبی» (۱۳۹۷) ۸۸ درصد افرادی که اختلال دوقطبی با نوسانات شدید دارند علایم اختلال بر زندگی روزانه‌شان تاثیر منفی گذاشته است و و حتی ۵۸ درصد افراد مبتلا، در انجام کارهای خارج از خانه ناتوان هستند.

چرا تشخیص بیماری روانی کار ساده‌ای نیست؟ 

تشخیص اختلالات روحی و روانی کار دشواری است. حتی گاهی اوقات روانشناس بالینی و روانپزشک با وجود تجارب و اطلاعات حرفه‌ای که حاصل سال‌ها تجارب کار بالینی با بیماران است در تشخیص راه دشواری را پیش رو دارد. در مقاله آقای خرمشاهی اشاره شده که چند ماه به مشورت با روانپزشک و  گذشت تا بیماری‌اش تشخیص داده شود.

در اخلاق حرفه‌ای روانپزشکی و روانشناسی، متخصص علاوه بر داشتن تجربه و اطلاعات لازم، باید صلاحیت کافی برای تشخیص اختلالات روانی را داشته باشد. این صلاحیت شامل تجارب متعدد، به ویژه در حیطه تشخیص است که معمولا با انجام تست‌های روانشناختی منسجم،ارزیابی دقیق گزارش بیمار، توجه به تست‌ها و تاریخچه بیماری فرد در خانواده و یا سابقه اختلال روانی در خانواده، مشکلات فرد در کودکی و یا در زندگی کنونی و مطابقت با علایم تشخیص اختلالات روانی انجام پذیر است.

در بسیاری از موارد علاوه بر مصاحبه جامع بالینی از بیمار که گاهی بین ۲ تا ۳ ساعت طول می‌کشد، با توجه به فرهنگ و اعتقادات فرد و سبک زندگی، تشخیص اختلال، بعد از چند جلسه درمان فردی امکان‌پذیر است چرا که متخصص نباید شتابزده عمل کند.

یکی از دلایل اصلی پرهیز از شتابزدگی بازمی‌گردد به آموزه‌های اخلاق حرفه‌ای روانپزشکی و روانشناسی که تشخیص باید دقیق باشد تا به بیمار برچسب زده نشود و در این زمینه در آمریکا انجمن ای پی ای روانشناسی و روانپزشکی نظارت بسیار زیادی بر این موضوع دارد و رعایت حقوق بیمار برای‌ آنها بسیار حائز اهمیت است.

در مورد برخی از اختلالات به خصوص اختلالاتی چون اختلال دو قطبی و اسکیزوفرنیا و.. به دلیل همپوشانی علایم، تشخیص کار ساده‌ای نیست. بنابر این تشخیص نادرست و قضاوت بر اساس شنیده‌ها و داشتن این حس که علایم مشاهده شده شبیه علایم یکی از افراد و آشنایان است، نمی‌تواند دلیلی بر این باشد که فرد مقابل شما همان اختلال را داشته باشد.

از آنجایی که اختلالات روانی به ویژه در کشورهای جهان سوم و خاورمیانه، به خصوص برای جنس دختر آسیب‌های اجتماعی بالایی را به دنبال دارد، شاید در این مورد خاص نیز خانواده پرهیز داشتند که آن را علنی کنند و بنا بر این باید به جز گفته‌های خواهر این دختر مظلوم، باید منتظر ماند و نظرات روانشناس بالینی و یا پرونده کامل دادگاه را مشاهده کرد.

بیشتر از زندگی