افغانستان  و قدرت‌های منطقه؛ «انسان گرگ انسان است»

سلطه طالبان تنها متکی بر توان سرکوب بی‌رحمانه آنان است

نیروهای طالبان با سرعتی غیرمترقبه همه نقاط افغانستان را اشغال کردند - AFP

از زمان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان تا به امروز شاهد تحولات گوناگونی در صحنه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و استراتژیک کشور افغانستان بوده‌ایم.

نیروهای طالبان با سرعتی غیرمترقبه همه نقاط کشور را اشغال کردند. آنان پس از پایین کشیدن پرچم تاریخی و ملی افغانستان و برافراشتن تکه پارچه‌های ساده و سفیدی که عبارت ساده «لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ ٱللَّٰهِ‎ »بر آن نقش بسته است، «امارت اسلامی» خود را اعلام کردند.

شکی نیست که سلطه طالبان تنها متکی بر توان سرکوب بی‌رحمانه آنان است که حتی در این مدت کوتاه، علی‌رغم ادعاهایی که در مورد تغییر روش و ماهیت طالبان مطرح بوده، همچنان ادامه داشته است.

بخشی از ترس منتهی به تمکین مردم در برابر حضور طالبان در عرصه داخلی افغانستان به سابقه تاریخی این گروه در سال‌های منتهی به ۲۰۰۰ برمی‌گردد و بخشی دیگر که ممکن است موجب حمایت ضمنی داخلی شده باشد، ناشی از باورهای گروهی از مردم نسبت به اسلام و اسلام گرایی است و اینکه طالبان را نماینده اسلام اوتوپیایی ذهن خود تلقی می کنند.

در عمل، حتی این اسلام‌باوران را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: اول، آنان که از روی جهل چنین باورهایی دارند و دوم آنانی که از روی ترس و جُبن به چنین باورهایی روی آورده‌اند و سوم گروهی که خطرناک‌تر از همه و کسانی هستند که از باب فرصت‌طلبی و طمع به سمت طالبان کشانده شده‌اند و با ادامه سلطه طالبان بر تعداد افراد این گروه افزوده خواهد شد.

برای مردم ایران این گروه آخرین بسیار آشنا است، چرا که خود شاهد ظهور و اوج‌گیری گروه‌های مشابهی در خلال چهل و دو سال حاکمیت جمهوری اسلامی بوده‌اند و دیده‌اند که چگونه چنین گروه‌هایی از حضیض جامعه به اوج امروزی رسیده‌اند.

اما نتیجه‌ای که از این تشابه می‌توان گرفت این است که طالبان نیز آمده است که بماند و الگویش را نه از طالبان سال ۲۰۰۰ بلکه از جمهوری اسلامی سال ۱۹۷۹ می‌گیرد.

اما برای اینکه طالبان بتواند مسیر جمهوری اسلامی ایران را طی کند و چند دهه در قدرت باقی بماند، به چیزهایی بیش از قدرت سرکوب نیاز دارد.

عواملی که می‌توانند موجب تثبیت طالبان شوند، آن‌قدر در هم تنیده هستند که از هر کدام شروع کنیم بار دیگر به همان نقطه برمی‌گردیم و باید به دفعات این درهم تنیدگی را مطالعه کنیم تا شاید به نتیجه‌ای برسیم.

گرچه این یادداشت به سبب محدودیت حجم بیشتر به شرایط داخلی و بین‌المللی می‌پردازد، ولی همین‌جا گفته شود که مطالعه در مورد طالبان فرصت ذیقیمتی ایجاد می‌کند تا بتوان، در هر مرحله، وضع موجود را با شرایط وقت در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی مقایسه و مورد مطالعه تطبیقی قرار داد.

 در تدوین این یادداشت، مطالبی از زبان یکی از دانشجویان افغانی‌ام نقل قول شده که به‌خاطر امنیت او از ذکر نامش خودداری کرده‌ام.

این دانشجوی افغان برخلاف موج افغان‌هایی که در همین چند هفته از کشور خارج شدند، به‌خاطر خانواده‌اش مجبور به ترک یک کشور همسایه شد و درست در آستانه اشغال افغانستان توسط نیروهای طالبان به خانواده خود در افغانستان پیوست.

به اعتقاد او، «افغانستان را «زامبی ها» گرفته‌اند. سفارت‌ها مسدود، دانشگاه‌ها مسدود، کتابخانه‌ها مسدود، کتاب‌ها مسدود است و من احساس می‌کنم در داخل قفس هستم.»

وی که در همین چند هفته اخیر با عبور از هرات به کابل رسید و همچنان امیدوار است روزی بتواند برای ادامه تحصیل باز از کشور خارج شود، می‌گوید: «بدون ادامه تحصیل زندگی برایم دیگر معنی و مفهومی ندارد»، اما متاسفانه بعد از ورود طالبان «حتی آموزشگاه‌های زبان انگلیسی را هم تعطیل کرده‌اند.»

رابطه‌ام را با این دانشجو از طریق رسانه‌های اجتماعی حفظ کرده‌ام.  به دفعات از وضعیت خود و هموطنانش ابراز ناراحتی کرده است. وی بیشتر نگران آینده افغانستان است و هیچ روزنه امیدی نمی‌بیند.

او معتقد است «به صورت کلی فقر اقتصادی در آینده‌ای نزدیک  و در همین زمستان در افغانستان فلاکت  وحشتناکی به بار خواهد آورد.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

وی که خود ناخواسته گرفتار این وضعیت اسفبار شده، در «کوتاه مدت راه برون رفتی از آن برای خود و ملت افغان» نمی بیند و «به شدت نگران» است.

در دو هفته اخیر شاهد سه نشست جداگانه در مورد طالبان و افغانستان در سه نقطه مختلف منطقه بوده‌ایم. اولین نشست، ۲۶ مهر ماه در مسکو و در فاصله زمانی کمتر از ده روز پس از حمله خونین داعش خراسان به دو مسجد شیعیان در قندوز و  قندهار که قریب ۴۰ نفر کشته و ده‌ها زخمی به جا گذاشت، برگزار شد. 

در  آستانه نشست مسکو بود که بار دیگر با این دانشجو گپی داشتم و  سعی کردم با اشاره به آن نشست او را به آینده امیدوار کنم. گفتم شاید این کنفرانس بتواند راهی برای خروج از بن بست باز کند. بلافاصله، و به درستی، حرف مرا قطع کرد و گفت: «این نشست برای حل مشکلات اقتصادی افغانستان نیست و در آن بیشتر نگرانی‌های امنیتی و سیاسی روسیه و آسیای مرکزی از جانب طالبان مورد بحث خواهد بود.»

گفتم: «درست است که تمرکز این نشست بر مسایل امنیتی است، ولی اگر امنیت تامین شود، راه برای تعامل اقتصادی هم باز می‌شود.»

در پاسخ گفت: «ولی ایالات متحده، حضور چین و روسیه به همراه ایران و پاکستان را در افغانستان بر نخواهد تافت. اوضاع مشکل‌تر می‌شود و همین قضیه موجب لاینحل ماندن مشکلات افغانستان خواهد شد.»

او در مجموع و همانند انبوهی از افغان‌ها و شاید مردم دنیا، معتقد است که ایالات متحده، افغانستان را در بدترین شرایط در انزوا قرار داد و همین قضیه باعث شد مجموعه‌ای از بازیگران منطقه‌ای که به‌نظر می‌رسد از طالبان حمایت می‌کنند، یعنی چین، روسیه، ایران و پاکستان در فکر منافع امنیتی خود باشند و سعی کنند ورق بازی را به نفع خود برگردانند.

دوست افغان من با لحنی اسفناک می‌گوید:«وضعیتی که من در همین مدت کوتاه در افغانستان دیده‌ام و می‌بینم یک واقعیت دردناک است. برای من افغانستان تمام شده است. افعانستان در گودالی افتاده که مشکل بتواند از آن خارج شود.»

اما وزیر خارجه روسیه در نشست مسکو بر  این باور بود که «تلاش طالبان برای ثبات اوضاع در افغانستان» ستایش آمیز است. او بر«تشکیل دولت فراگیر» تاکید، ولی آن را «یک راه حل بلند مدت» تلقی کرد؛ در حالی که عبدالسلام حنفی معاون نخست‌وزیر طالبان در همان نشست ادعا کرده بود با بازگشت طالبان « صلح و ثبات به افغانستان برگشته است و حاکمیت ملی دوباره اعاده شده است.»

در پایان نشست مسکو مشخص شد بین جمهوری اسلامی ایران و روسیه توافقی در مورد بیانیه پایانی وجود نداشته است.

رسول موسوی، که از دیپلمات‌های باتجربه در امور آسیای مرکزی و افغانستان به حساب می‌آید و در کنفرانس نیز شرکت داشت اعلام کرد این نشست بدون صدور بیانیه خاتمه یافت. موسوی «ضعف مدیریت» و «عدم تلاش برای رسیدن به اجماع» را از دلایل اصلی عدم صدور بیانیه مشترک معرفی کرد و همین امر نشان می‌دهد تا چه حد نشست بدون بیانیه پایانی در مسکو موفق بوده است.

واقعیت این است که ریسک جامعه بین‌المللی در افغانستان فقط و فقط ماهیت سیاسی و امنیتی دارد، در حالی‌که زندگی روزمره میلیون‌ها زن و مرد افغان بیشتر به اقتصاد  وابسته است.

وقتی به مسایل افغانستان از بُعد اقتصادی نگاه می‌کنیم، باز هم جامعه بین‌المللی نگرشی متفاوت با افغان‌ها پیدا می‌کند.

مشکل افغانستان فقر فوری و غیر قابل علاج است، در حالی‌که مطامع جامعه جهانی در نحوه دستیابی به منابع افغانستان و مشارکت در ساختارهای زیر بنایی آن است که هر دو جنبه دراز مدت دارند و جای پای آنان را در منطقه برای دراز مدت تعیین و تثبیت می کند.

کشورهای همسایه و قدرت‌های اطراف افغانستان نمی‌توانند مسایل حاد، فوری و روزمره جامعه افغانستان را از محاسبات ریسک‌های سیاسی/امنیتی خودشان تفکیک کنند.

به همین دلیل، پیش از اینکه راه برون‌رفتی برای مشکلات فوری افغانستان پیدا شود، مقاصد استراتژیک و دراز مدت قدرت‌های منطقه خودنمایی می‌کند.

در این میان، ملت افغانستان فقط باید به کمک‌های بشر دوستانه‌ای بسنده کند که اگر توسط دلالان تغییر مسیر داده نشوند، ممکن است برای عده معدودی چند وعده غذای بخور و نمیر تامین کند.

چین وقتی مسئله فلاکت ملت افغان مطرح می‌شود، پیشنهاد پنج میلیون دلار کمک بشر دوستانه می‌دهد که در مقابل یک جمعیت ۴۰ میلیونی هیچ است. ولی در مقابل از فرصتی که فراهم آمده برای رسیدن به توافق با تاجیکستان بهره‌برداری می‌کند تا پایگاهی نظامی/امنیتی در ارتفاعات پامیر راه انداخته شود تا با سرمایه چین و احتمالا نیروهای تاجیک در برابر تهدیدات امنیتی جهادی‌های انصارالله و جهادی‌های اویغور مانع ایجاد کند. 

هفته گذشتهُ طی روزهای اول و دوم آبان مقامات طالبان با چینی‌ها در دوحه پایتخت قطر ملاقات و گفتگو کردند.

بعد از ملاقات، چینی‌ها اشاره‌ای به شناسایی رژیم طالبان نکردند، ولی مقامات طالبان در بیانیه‌ای مدعی شدند که چین اذعان داشته که طالبان از نظر «حکمرانی مناسب و تامین امنیت» دستاوردهایی داشته است.

در عین حال، ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، در یک پیام تلویزیونی خبر از توافق با چین داد تا در امور سیاسی و  دیپلماتیک و برای پیگیری و تلاش درخصوص همکاری‌ها و هماهنگی‌های دوجانبه با افغانستان کمیته‌هایی تشکیل بدهند! کمیته دیگری مامور پیگیری مسائل اقتصادی و همکاری چین و افغانستان به ویژه در بخش منابع زیر زمینی مانند مس و نفت افغانستان  و سایر امور زیر بنایی خواهد بود که مدت ها است مورد توجه چینی ها قرار دارد.

لازم به یاد آوری است، پیام‌های ذبیح‌الله مجاهد در شرایطی از تلویزیون ملی و بین‌المللی افغانستان پخش می‌شود که همین طالبان در ابتدای ورود، تلویزیون‌ها را می‌شکستند و در حالی‌که ذبیح‌الله مجاهد خود با زنان بدون حجاب مصاحبه می‌کرد، طالبان به سرعت زنان افغان را مجبور کردند خود را درپشت چین‌های برقع پنهان کنند و زنان سراپا سیاه‌پوش را درخیابان به راهپیمایی وادار کردند.

از دوست دانشجوی افغان در کابل،  در خصوص وضعیت زنان می پرسم. پاسخ او چندان برایم غیر منتظره نیست: «حضور زنان در جامعه افغانستان حتی در پایتخت بسیار کم است و یا اصولاً حضور ندارند.»

ساعت حدود سه نیمه شب به وقت کابل است، به او پیشنهاد می‌کنم برود و بخوابد ولی او اصرار دارد ادامه دهد. می گوید: «با ترس و لرز از اینترنت استفاده می‌کنم. بعد از نیمه شب بهتر است و سرعت آن بیشتر است.»

به او می‌گویم بعید است طالبان بتوانند محتوای اینترنت را به این زودی کنترل کنند و او می‌گوید: «بله همینطور است، ولی گهگاه در خیابان‌ها موبایل‌ها و عکس‌هایی را که مردم در خیابان‌ها از نیروهای طالبان گرفته‌اند، چک می کنند.»

 دو روز بعد از این گفتگویی که با این دوست افغانستانی داشتم، ایران هم کنفرانس نشست همسایگان افغانستان را  به راه انداخت که بعضاً آن‌را اولین نشانه‌های اختلاف با طالبان تلقی می‌کنند.

علی‌رغم مخالفت‌هایی که در بخش‌هایی از جامعه وجود دارد و در مورد «ننگ به رسمیت شناختن طالبان» هشدار می‌دهد، کنفرانس افغانستان با شرکت وزرای خارجه پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، و ترکمنستان بدون دعوت از افغانستان و با شرکت مجازی چین و روسیه تشکیل شد.

نتیجه چندان تفاوتی با نشست های مسکو و دوحه نداشت. همه به دنبال منافع خویشتن هستند و در کوتاه مدت هیچ کشوری نمی‌تواند و یا حاضر نیست به حکومت طالبان فشار بیاورد. طالبان نیز نمی‌خواهد دولت فراگیر تشکیل بدهد چرا که فشاری در این مورد حس نمی‌کند.

دوست من به شدت از وضعیت عصبانی است و می گوید: «ناراحتی و نگرانی عمیقی مردم بیچاره، فقیر، درمانده و افسرده افغانستان را فرا گرفته است. استاد عزیز، بیش از هشتاد درصد مردم افغانستان اصلاً و ابداً طالبان را قبول ندارند. ولی متاسفانه، طالبان با زور تفنگ کشور همسایه و حمایت بین‌المللی آمده‌اند.»

نمی‌دانم چرا به یاد ویدیوهایی می‌افتم که از نیروهای طالبان در حال سوار  شدن بر وسایل تفریحات کودکان در پارک‌ها در فضای مجازی دیده‌ام. بعد به خودم نهیب می‌زنم گرچه اینها کودکانی بیش به‌نظر نمی‌رسند، ولی نظریه «هابز» را نفی نمی‌کنند.  

انسان برای تأمین امنیت و فرار از مشکلات به زندگی اجتماعی روی آورده است. بدون وجود حکومتی که قدرت کنترل جامعه را داشته باشد، امنیتی وجود نخواهد داشت. خواست سیری‌‌ناپذیر و دایمی انسان برای رسیدن به قدرت هرچه بیشتر هیچ‌وقت ارضاء نخواهد شد.  «انسان، گرگِ انسان است».

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه