مرزهای قدرت و دیپلماسی در تحولات خاورمیانه

منابع مالی که برجام برای ایران فراهم کند می‌تواند در تقویت گروه‌های مسلح وفادار به تهران و برنامه هسته‌ای مورد استفاده قرار گیرد

رزمایش اخیر ارتش جمهوری اسلامی ایران در نزدیکی مرز آذربایجان. عكس از:  AFP

فضای ژئوپلیتیک در خاورمیانه دچار انسداد شده است؛ از این جهت رویدادها گاهی نتیجه‌های متضاد بار می‌آورد. چنان‌چه در «بهار عربی» دیده شد، در برخی از کشورهای عربی به دلیل بهره‌برداری نادرست از آن به وسیله قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، نتایج منفی به‌جا گذاشت، اما در برخی کشورهای دیگر مانند تونس و سودان که نتیجه مثبت داشت و منتهی به انتقال دموکراتیک قدرت شد، اکنون در حالت عقب‌گرد قرار گرفته است.

تونس به دلیل جنجال‌ها و اختلافات سیاسی و به دلیل فردگرایی و سرکشی راشد الغنوشی راه را گم کرده بود، اکنون قیس سعید رئیس جمهوری، این کشور را وارد تونلی کرده که یا مطابق به ادعای وی و طرفدارانش به تقویت دموکراسی می‌انجامد و یا به گفته احزاب و شخصیت‌های سیاسی و حتی «اتحادیه عمومی کار» که در آغاز پشتیبان تصمیم‌های قیس سعید بود، به دیکتاتوری و حاکمیت فردی منتهی می‌شود.

در سودان ارتش به انقلاب مردمی پیوست و حکومت عمر البشیر و اخوان‌المسلمین سرنگون شد و حکومتی بر اساس معیارهای دموکراتیک شکل گرفت، اما حالا اختلاف میان نظامیان و نیروهای مدنی، سودان را وارد یک تجربه جدید کرده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این در حالی است که چشم انداز عمومی در منطقه حیرت آور به نظر می‌آید؛ عقب نشینی آمریکا از خاورمیانه، پیشروی روسیه، تحرکات چین، گسترش نفوذ ایران و ترکیه و عادی شدن روابط اسرائیل با شماری از کشورهای عربی دورتر، بدون هیچ گونه پیشرفتی در حل و فصل منازعه اعراب و اسرائیل، این‌ها همه در حالی رخ می‌دهد که تغییری در عمق مسائل به چشم نمی‌خورد؛ بلکه هر چه می‌بینیم تحرکات و اقدامات دیپلماتیک محدود، مقطعی و موقتی است که برای تغییر عمیق واقعیت‌های موجود در صحنه سیاسی، باید منتظر معجزه و یا دگرگونی‌های ناگهانی و دراماتیک بود.

هر چند واشنگتن از خاورمیانه در حال عقب نشینی است، اما نه به‌گونه کامل و نه این که از تقابل با روسیه دست بر دارد، بلکه این کار را از طریق «ناتو» در اروپا انجام خواهد داد. منظور واشنگتن از عقب نشینی نسبی از خاورمیانه، رویارویی با چین در خاور دور و تمرکز در اقیانوس هند و اقیانوس آرام است. واشنگتن در این راستا پیمان چهار جانبه «کواد» را با ژاپن، هند و استرالیا و بعد از آن پیمان سه جانبه «اوکوس» را با بریتانیا و استرالیا تشکیل داد. هم‌چنان توافق‌نامه پنج جانبه‌ای را با کشورهای کانادا، بریتانیا، استرالیا و زلاند نو به امضا رساند که به نام «توافق‌نامه پنج چشم» شهرت یافته است.

البته آمریکا به خوبی می‌داند که خاورمیانه «پاشنه آشیل» یا نقطه ضعف آن است. از این جهت این پرسش مطرح می‌شود که چگونه آمریکا در خاور دور با روسیه و چین به مواجهه می‌پردازد، در حالی‌که خاورمیانه را برای آن‌ها وا گذار می‌کند؟ آیا با قدرت‌های منطقه‌ای که در خاور میانه در حال تحرک است، چه خواهد کرد؟ آیا نظام امنیتی جدیدی پی خواهد ریخت؟

روشن است که نه تکیه به نقش ترکیه و اسرائیل بسنده است و نه اعتماد بر این که اعراب خودشان مشکلات شان را حل خواهند کرد. بازگشت به سیاست باراک اوباما مبنی بر معامله با ایران و ایجاد توازن سنی– شیعه هم محکوم به شکست است؛  به دو دلیل؛ دلیل اول این‌که ایران به این نظر است که آن‌چه می‌خواسته در چهار کشور عربی به دست آورده و دیگر نیازی ندارد که امتیازی از آمریکا در کشورهای عربی بگیرد. دلیل دوم این‌که بازگشت به توافق هسته‌ای (برجام)، به یک مسئله اختلافی در سطح راهبردی تبدیل شده است. محمد آیت ‌اللهی تبار، پروفسور روابط بین‌الملل در نشریه «فارن افرز» می‌نویسد: «پس از رسیدن ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری ایران و تسلط سپاه بر همه چیز در زیر عبای رهبر، اختلاف میان نهادهای دولت موازی که توسط سید علی خامنه‌ای مدیریت می‌شود و میان دولت منتخب پایان یافته و در نتیجه پنجره‌ای که برای انجام یک معامله بزرگ میان آمریکا و ایران باز شده بود، اکنون بسته شده است. این در حالی است که در داخل ایران تعدادی هراس از این دارند که بازگشت به برجام، دست آمریکا را در تضعیف نفوذ منطقه‌ای ایران باز خواهد گذاشت، هم‌چنان در بیرون دشمنان ایران نگران هستند که منابع مالی که برجام، برای ایران فراهم خواهد کرد، تهران از آن در تقویت گروه‌های وابسته به خود در منطقه و در برنامه هسته‌ای‌اش استفاده خواهد کرد».

در اخیر می‌خواهم به این واقعیت اشاره کنم که بازی دو جانبه نیست و به دولت جوبایدن و جمهوری اسلامی ایران محدود نمی‌شود، بلکه بازی بزرگی است که تمام قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در آن دارای منافع و نقش هستند. آن‌چه هم که در دوران اوباما اتفاق افتاد تکرار شدنش دشوار است؛ زیرا شرایط و محاسبات تغییر کرده و خاورمیانه‌ای که نقطه قوت آمریکا بود، اکنون به نقطه ضعفش مبدل شده است. از این جهت هزینه عقب نشینی نیروهای نظامی واشنگتن از خاورمیانه بیشتر از هزینه بقای آن نخواهد بود.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه