رئیسی در سازمان ملل؛ آیا جمهوری اسلامی دنبال «تعامل با جهان و همسایه‌ها» است؟

تزویر، دروغ‌ و تناقض در سخنرانی رئیس‌ جمهوری اسلامی در صحن سازمان ملل

نماینده جمهوری اسلامی گفته بود سخنرانی رئیسی «به‌دلیل همه‌گیری کرونا» به صورت ویدیویی انجام می‌شود-POOL/ Getty Images via AFP

وقتی فردی مثل ابراهیم رئیسی قرار است در مجمع سازمانی بین‌المللی سخنرانی کند از همان ابتدا باید انتظار تزویر را داشته باشیم. اگر همه چیز سر جای خودش بود حضور رئیسی در سازمانی بین‌المللی می‌بایست نه در نیویورک که در دیوان بین‌المللی کیفری در لاهه باشد تا بخاطر نقشش به عنوان یکی از جانیان مستقیم کشتار ۶۷ و بسیاری سایر جنایات طولانی قوه قضائیه جمهوری اسلامی جواب پس دهد. داستان تلخ روزگار ما ایرانیان اما این است که امروز او از طرف ملت‌مان در مجمع عمومی سازمان ملل سخن می‌گوید؛ طرفه تلخ روزگار است که فردی که خودش نماد پایان همان جمهوریت نیم‌بند جمهوری اسلامی است، فردی که در روندی رئیس‌جمهور شده که با هیچ شوخی‌ای شبیه انتخابات آزاد نیست، دم از آزادی و پیشرو بودن نظام انتخاباتی می‌زند.

به سخنرانی رئیسی از چند منظر می‌توان نگاه کرد. یکی این‌که به موارد آشکار دروغ‌ و تزویر در آن اشاره کنیم و دیگری این‌که به تناقض‌های آن تا ببینیم از لا به لای این تناقض‌ها آیا نکته‌ای در مورد سیاست‌های جمهوری اسلامی در دوره آتی (که رئیسی البته نه طراح آن‌ها است و نه حتی مجری بیشترشان) در می‌یابیم؟

رئیسی صحبت‌های خود را با صحبت از ایران به عنوان سرزمین «فرهنگ و تمدن»، «دانش و معنویت» و «استقامت و استقلال» آغاز کرد؛ با صحبت از ایرانیان به عنوان ملتی «خداپرست و میهن‌دوست، هویت‌گرا و جهان‌نگر.»

برای ایرانیان یادآوری این‌که اگر به جای جمهوری اسلامی حکومتی ملی و برخاسته از مردم سر کار بود چگونه می‌توانست همان فرهنگ و تمدن و دانش و معنویت ایرانی را به عنوان قدرتی نرم مورد استفاده قرار دهد یادآوری دردناکی است. کافی است لحظه‌ای تصور کنیم که ایران چطور می‌توانست به عنوان پیشروترین کشور منطقه قطب گردشگری باشد، کلاس‌های آموزش زبان فارسی در سراسر جهان برگزار کند و روابط بازرگانی خود را با سراسر جهان گسترش دهد. امروز اما می‌دانیم که با این‌که روسای جمهوری اسلامی هر سال در سازمان ملل از این حرف‌ها می‌زنند واقعیت جمهوری اسلامی و سیاست‌هایش چنین نیست و نمی‌تواند باشد.

با چنین آغازی جای تعجبی ندارد که رئیسی با وقاحت از آزادی به عنوان ارزشی برای دولتش بگوید و مدعی شود که «آزادی به معنی حق اندیشیدن، تصمیم‌گیری و عملکردن برای همه انسان‌ها است.» دنیا ولی معنای «آزادی» را در جمهوری اسلامی که رئیسی از بنیانگذاران قوه قضائیه‌اش بوده می‌داند: تنها حکومت جهان که در آن نیمی از مردم (زنان) مجبور به تبعیت از حجاب اجباری هستند. کشوری با این همه سابقه عمیق فرهنگی و مردمی هنردوست و فرهنگ‌دوست که در آن بربرانه‌ترین و باورنکردنی‌ترین قوانین برقرار است: از ممنوعیت نمایش ساز در صدا و سیمایش؛ تا دستگیری دختران جوان به جرم رقصیدن؛ تا ممنوعیت حضور زنان در استادیوم‌های ورزشی‌؛ تا امام جمعه‌هایی مثل احمد علم‌الهدی که اصل کنسرت را، حتی با همان مجوزهای وزارت ارشاد خودشان، در دومین شهر بزرگ کشور، مشهد، ممنوع می‌کنند.

از دیگر دروغ‌های آشکار و دردآور رئیسی آن‌جا بود که مدعی شد جمهوری اسلامی «از ابتدا اهتمام به خرید و واردات واکسن از طرف‌های معتبر بین‌المللی داشت اما تحریم‌های دارویی مقابل ملت ایران قرار گرفت.» در مقابل تحریم‌ها و نقش‌شان در مشکلات دسترسی به دارو بسیار می‌توان گفت اما مگر نه این‌که دنیا شاهد بود که رهبرِ رئیسی، آیت‌الله خامنه‌ای، از همان ابتدا با سیاستی مجرمانه ورود واکسن آمریکایی و بریتانیایی را ممنوع اعلام کرد؟ اقدامی که به مثابه امضای فرمان قتل برای هزاران ایرانی بود؛ از همان فرمان‌هایی که رئیسی بسیار امضا کرده است.

در همین راستای دروغ‌بافی رئیسی مدعی شد که «سیاست ما حفظ ثبات و تمامیت ارضی همه کشورهای منطقه است.» به واقع اما می‌بینیم که جمهوری اسلامی و سپاه پاسدارانش دوام و بقای خود را در سیاستی دقیقا عکس این می‌بینند: پخش بی‌ثباتی و زیر سوال بردن حق حاکمیت کشورهای منطقه. رئیسی مدعی شد که حضور نظامی آمریکا در عراق و سوریه «مهمترین مانع برای تحقق دموکراسی و اراده مردم» است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در واقعیت اما دولت عراق به رهبری مصطفی کاظمی، اولین نخست‌وزیر عراق در دوران پس از اشغال آمریکا که سرسپرده تهران نیست، مشکلی با ۲۵۰۰ نیروی آمریکایی که با توافق خود بغداد و برای مقابله با تروریست‌های داعش در این کشورند ندارند. نبرد کاظمی علیه برخورد استعماری جمهوری اسلامی با کشورش است و از همین رو است که کوشیده روابط بغداد را با تمام کشورهای منطقه و جهان، از همسایه‌هایش همچون عربستان سعودی و اردن تا کشورهای منطقه همچون مصر و تا کشورهای غربی همچون دانمارک و آمریکا بهبود بخشد؛ آن چیزی که می‌توانست آرزوی ایرانیان باشد. ایران اما امروز از طریق نیروهای شبه‌نظامی تحت فرمان خود جلوی ایجاد حاکمیت یکپارچه و ملی در عراق را گرفته؛ با دفاع از حکومت بشار اسد و اعزام ده‌ها هزار سرباز ایرانی و خارجی باعث پایدار شدن حکومت ظالمانه او به قیمت کشتن صدها هزار نفر از مردم خودش شده؛ در لبنان از طریق حزب‌اللهی که تماما ساخته و پرداخته سپاه است این کشور را به مرز نابودی کشانده؛ در یمن به حوثی‌هایی کمک کرده و میدان و توجیه داده که آنقدر متوحش‌اند که در قرن بیست و یکم روی پرچم خود می‌نویسند «لعنت به یهود»؛ همان گروهی که همین روزها آخرین شهروندان یهودی یمن را از کشور خودشان بیرون راند.

رئیسی در موضوع اسرائیل و فلسطین نیز همان حرف‌های زنگ‌زده و پرت جمهوری اسلامی را تکرار کرد و این‌بار اما با لغزشی زبانی روشن‌تر از معمول رهبران جمهوری اسلامی سخن گفت. او با تکرار موضع ایران مبنی بر برگزاری همه‌پرسی گفت «همه فلسطینی‌ها، اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی» باید در چنین انتخاباتی شرکت کنند. این اما بازی زبانی است چرا که هفت میلیون یهودی که امروز در فلسطین زندگی می‌کنند طبعا «فلسطینی» نیستند و برنامه جمهوری اسلامی اخراج و کشتار آن‌ها است. امروز در سرزمین تاریخی فلسطین چهارده میلیون نفر زندگی می‌کنند که ۹ میلیون شهروند اسرائيلند و پنج میلیون شهروند دولت فلسطین که البته تحت اشغال اسرائیل است. تمامی جهان سال‌ها است راه‌حل پایان اشغال و ظلم در این‌جا را راه صلح و به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت هر دو مردمان ساکن آن، اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها، دانسته‌اند. حتی آن‌ها که با قوی‌ترین لحن از فلسطینی‌ها دفاع می‌کنند، مثلا رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، که کمی پس از رئیسی صحبت کرد و بر همان «روند صلح و راه‌حل دو دولتی» تایید کرد. جمهوری اسلامی اما سال‌ها است تنها دولت جهان است که مردم اسرائیل را تهدید به نابودی و کشتار می‌کند،‌ لای چرخ روند صلح چوب می‌گذارد و به گروه‌های مخالف صلح همچون جناح‌های خشونت‌گرای حماس و جهاد اسلامی که بدون حمایت جمهوری اسلامی جایگاهی نداشتند میلیاردها دلار پول و کمک تسلیحاتی می‌دهد. در همان روز صحبت‌های رئیسی، حرف‌های فرمانده هوافضای سپاه، امیر علی حاجی‌زاده، همان جلاد ماجرای هواپیمای اوکرائینی ۷۵۲، را داشتیم که گفته بود اسرائیل باید «به آمریکا، آلاسکا یا اروپا» برود. رهبر مشترک رئیسی و حاجی‌زاده البته همان کسی است که با شناعت تمام هولوکاست را انکار می‌کند و تهدید می‌کند که «تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم.» این حرف مدام از مقامات جمهوری اسلامی شنیده می‌شود و یادآور خواست واقعی آن‌ها است: نابود کردن شهری مثل حیفا که از ۹۴۰ هزار نفر جمعیتش حداقل ۲۳۰ هزار نفر آن عرب فلسطینی هستند و نماد همزیستی اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها، یهودیان و مسیحیان و مسلمان‌ها است؛ همان بندر زیبای دریای مدیترانه که جهاد اسلامی مورد حمایت جمهوری اسلامی با حمله تروریستی علیه «کافه ماکسیمِ» آن در سال ۲۰۰۳، ۲۱ نفر را کشت که شماری از آن‌ها فلسطینی بودند.

رئیسی در آخر صحبت‌های خود گفت به دنبال «همکاری و همگرایی گسترده اقتصادی و سیاسی با جهان» و «تعامل موثر با همه کشورهای جهان بخصوص کشورهای همسایه» است. تمام حرف‌های پیشین او و واقعیت جمهوری اسلامی اما نشان از واقعیت ماجرا می‌دهد. رئیسی و خامنه‌ای شاید مدتی از آتش معرکه در منطقه بکاهند تا به ثبات خود کمک کنند اما سلوک و راه و منش‌شان در همان تفکری است که در آن جز اشغال و استعمار و ظلم و کشتار و بی‌ثباتی نیست؛ چه برای مردم ایران و چه برای سایر مردم منطقه. ایرانیان همچنان باید آرزو داشته باشند که روزی فردی در مجمع عمومی از جانب‌شان صحبت کند که واقعا نماینده «فرهنگ و تمدنِ» ایرانی باشد؛ فردی که سیاست‌هایش واقعا در جهت «تعامل با جهان و همسایه‌ها» باشد. در روزهای پیش‌رو، شاید بتوانیم امیدوار باشیم که جمهوری اسلامی از روی استیصال در برخی صحنه‌ها تاکتیک مذاکره و مدیریت بحران را پیش بگیرد؛ اما هرگز نباید تاکتیک را با اصل سیاست اشتباه بگیریم — اصلی که هم از میان حرف‌های رئیسی پیدا است و هم از تناقض آشکار آن‌ها با عملِ جمهوری اسلامی.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه