این سه زن

اتحاد زنان ایرانی با پیشینه‌های گوناگون واقعیتی است که جمهوری اسلامی از آن هراس دارد

شبکه‌های اجتماعی

در خرداد ماه سال جاری، 14 فعال مدنی و حقوق زنان در بیانیه ای خواستار استعفای آیت‌الله خامنه‌ای و گذار از جمهوری اسلامی شدند. طبق گزارشات متعدد سه تن از این زنان یک هفته پس از انتشار بیانیه مذکور در تهران و مشهد بازداشت شدند. گرچه این زنان دارای پیشینه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و مذهبی هستند و بسیاری از آنها اعضای خانواده خود را برای ایران (در جنگ ایران و عراق و اعتراضات سال ۸۸) از دست داده اند، اما درخواست صلح آمیز آنها با سرکوب و حبس مواجه شده است.

آنها در بیانیه خود گفته بودند: «ما ۱۴ تن از کنشگران مدنی و فعالین حوزه حقوق زنان مصمم هستیم با شیوه‌ای مدنی و بدون خشونت، مبارزه خود را همچون پیش‌قراولان آزادی وطن با گفتن "نه به جمهوری اسلامی" تا رسیدن به خواسته‌های کامل خود ادامه دهیم. خواسته‌های ما یک مطالبه ملی و حقوق بشری‌ست که با پیوستن شما هموطنان به ما و حمایت از خواسته‌های ما می‌تواند به جنبشی فراگیر و سراسری تبدیل شود...» 
اتحاد زنان ایرانی با پیشینه‌های گوناگون فرهنگی و مذهبی گویای واقعیتی است که احزاب جمهوری اسلامی از آن هراس دارند. صدای مقاومت این زنان چنان شگفت انگیز و شنیدنی است که از بی عدالتی و سرکوب همیشگی جمهوری اسلامی پرده برداشته است. ‌آنها گویای واقعیاتی هستند که چطور جمهوری اسلامی توانسته چهل سال در قدرت بماند. 

در مقاله ای تحت عنوان «چگونه دیکتاتورهای مدرن زنده می مانند»، سرجی گوریو و دانیل تریسمن به تدوین تئوری دیکتاتوری می پردازند و به این نکته مهم اشاره می کنند که «استبداد توتالیتر استالین، هیتلر، مائو، پول پوت و دیگران عمدتا -- هرچند انحصارا -- به تروریسم و تلقین عظیم وابسته نبود. بسیاری از رژیم های نظامی قرن بیستم -- از اسپانیای فرانکو تا شیلی پینوشه -- گرچه کمتر ایدئولوژیک بودند ولی از خشونت قابل توجهی برای ارعاب مخالفان رژیم استفاده کردند». تئوری سرجی گوریو و دانیل تریسمن می تواند وضعیت حقوق بشری ایران امروز را به خوبی توصیف کند. آنها بر این باورند که «دیکتاتورها در تولید تبلیغات دولتی قانع کننده، سانسور رسانه های مستقل، همدست کردن نخبگان، و تجهیز پلیس برای سرکوب قیام ها، سرمایه گذاری می کنند.

اما هزینه چنین سرمایه گذاری هایی را از جیب استاندارد زندگی مردم تامین می کنند». بنابراین حکومت جمهوری اسلامی از هر نوع استراتژی برای سرکوب این زنان استفاده کرده و خواهد کرد به این دلیل که این ۱۴ زن در حال ساختن پروژه‌ای بنیادین هستند که اشکال مردسالاری سازمان دهی شده مذهبی، رهبری و خواسته های جنبش های بنیادگرایی را به چالش می کشند، خواه این زنان مادر و فرزند شهید باشند که در راه دفاع از کشور و مردم ایران کشته شدند، و یا مادر و فرزند کشته شدگان سال 1388. برای یک حکومت تمامیت خواه، تمام توده های مبارز و مخالف، نقش خطرناکی را بازی می کنند که با فتواها و شایعات مختلف که البته مردم بهای آن را پرداخت می کنند سرکوب می شوند.  

 در پی اعتراضات ۱۴ زن معترض و درخواست آنها برای پایان بخشیدن به حکومت «ضد زن» جمهوری اسلامی، که البته امری است ضروری و منطقی، و همچنین پس از زندانی شدن سه تن از این زنان، شاهد واکنش های بسیاری از زنان و مردان در ایران و خارج از ایران بودیم. بسیاری از فعالان حقوق انسانی در آنسوی مرزهای ایران به سرکوب امضا کنندگان این بیانیه اعتراض نمودند و در بیانیه های مختلف همراهی و همبستگی خود را ابراز کردند:

«خواهران صبور ما در داخل ایران

در این سال ها که نظام اسلامی و دستگاه عريض و طویل اطلاعاتی و تبلیغاتی آن، تمام هم و غم خویش را بر جدایی فعالان داخل و خارج از ایران گذاشته، ما با امضای این نامه قصد داریم بگوییم که هرگز به این جدایی تن نخواهیم داد. ما نه تنها به گسست و افتراق میان فعالان زن اعتقادی نداریم، که در مبارزه مان عليه آپارتاید جنسیتی نظام زن ستیز جمهوری اسلامی با هم هستیم و کنار هم ایستاده ایم.

ما زنان ایرانی خارج از کشور، امتداد رنج شما زنان داخل ایران در هجرت و تبعید هستیم. می دانیم که نظام های تمامیت خواه چگونه با جدایی و ای بسا تفرقه اندازی میان اقشار مختلف جامعه و فعالان داخل و خارج، تداوم خود را تضمین می کنند. باید برای شکست سیاست تفرقه، تا آنجا که می توانیم میان بخش های مختلف و اقشار گوناگون پل بزنیم. برای عبور از نظام فقاهتی و شکست جمهوری اسلامی و برقراری یک حکومت سکولار دموکراتیک باید گفت وگو کنیم تا به فهم مشترک دست یابیم».

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه