مانعی بلند اما قابل پرش برای زنان ایران

همانطور که موتور برای پسرها اسباب بازی نیست برای دخترها هم نیست

عکس از شبکه های اجتماعی

این روزها بحث موتورسواری زنان دوباره داغ شده است. چند زن در اصفهان از خلا موجود در قانون استفاده کرده اند و توانسته اند به مدد یک قاضی اهل منطق حکمی از دیوان عدالت اداری بگیرند که نیروی انتظامی استان اصفهان را موظف به اعطای گواهینامه موتورسواری به زنان می کند. البته که نیروهای مرتبط نیز غافل نشده و درخواست تجدید نظر داده اند.

اما طرح دوباره این خبر،، مجالی است بر تابیدن نور به موضوعاتی که شاید به نظر رسد دغدغه اصلی جامعه نیست، اما به کنه آن که نگاه می کنید آن را با اهمیت می بینید. 

دو سه روزی به مهاجرتم از ایران مانده بود که وسط غصه و گریه توام با هیجان و شادی، همکار روزنامه نگارم پرسید چرا می خواهی از ایران بروی؟ دختر ۲۴ ساله سال ۱۳۸۵ جواب داد، تا روسری سر نکنم و موتورسواری کنم. همه خواسته ام این بود؛ موتورسواری کنم. 

موتورسیکلت وسیله نقلیه ارزان و سریعی بود که مشکل پارکینگ هم نداشت. بسیاری از پسران داشتند و این به آنها آزادی می داد. آزادی که من هم به عنوان عضو فعال جامعه که صبح به دانشگاه می رفت و بعد از ظهر به سر کار و شب راهی خانه می شد، نیاز داشتم ولی حقش را نداشتم. مجبور بودم ساعت ها در طول روز را صرف استفاده از وسایل نقلیه عمومی کنم. از همه مهمتر نمی فهمیدم چطور می شود در تَرک موتور کسی نشست ولی نیم وجب جلوتر به عنوان هادی موتور ننشست. البته این را می دانستم که همه درد در همان هادی بودن است؛ زنی که سکان هدایت چیزی به جز قابلمه آشپزخانه اش را در دست داشته باشد، برای جمهوری اسلامی هول آور است. 

یادم نمی آید که بود آن مسئول رده چند دهمی که برای سخنرانی به دانشگاه دخترانه تربیت بدنی شهید رجایی آمده بود و درباره ورزش و زنان صحبت می کرد. راستش را بخواهید به خاطر نمی آورم که چطور شد بحث به سوال من در خصوص عدم صدور گواهینامه موتورسواری رسید ولی این را به خاطر می آورم که سوالم باعث ناراحتی آن مسئول و مسئولین دانشکده شد؛ در حالیکه با استناد به قانون، موتورسواری غیرقانونی نبود و نیست. 

هر پسرِ دوست و آشنایی هم که موتور داشت را راضی می کردم به من موتورسواری یاد بدهد. با موتور هوندای دایی کوچکم که در دوران راهنمایی می خواستم سوارش شوم، چندان خوش شانس نبودم؛ ولی سن ۱۷-۱۸ سالگی با موتور براوو (چیزی در مایه های ماشین ژیانِ آن زمان در برابر موتور وسپای امروزی ها!) موفق‌تر بودم. البته بماند که در ابتدا و به دلیل بی تجربگی و احتیاط، آن موتور تازه را به لبه جدول کشاندم و خط انداختم.

همانطور که موتور برای پسرها اسباب بازی نیست برای دخترها هم نیست. موتور یک وسیله ایاب و ذهاب است. وضعیت کمرشکن اقتصادی به همه اجازه نمی دهد یک ماشین داشته باشند. حتی اگر داشته باشند برای هر خانواده یکی است؛ پس بقیه چکار کنند؟ پس از ازدواجم، محل زندگی ام در امیریه بود و محل کار من و همسرم در خیابان جردن. پول تاکسی این مسیر، آن زمان نفری ۷۰۰ تومان بود. می دانم! می دانم! این رقم برای این روزهای ایران یک جوک است؛ همانطور که ارقام تاکسی امروزِ ایران، برای من شگفت انگیز. اگر همسرم نبود که موتور براند، به راستی حقوق خبرنگاری ما کفاف رفت و آمد دو نفرمان را نمی کرد و به راستی اگر او/ یک مرد نبود، من نمی توانستم از موتور به عنوان یک وسیله نقلیه کم خرج بهره ببرم. این به نظر هر عقل سلیمی ابلهانه نیست؟

مسئولان ادعا می کنند موتورسواری مشکل شرعی دارد؛ بسیاری از علما اعلام کرده اند که ندارد. ضمن آنکه عکس زنان مسلمان هند و اندونزیایی در شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخد در حالیکه آنان را با حجاب اسلامی و سوار بر موتور در سطح شهر نشان می دهد. برخی معتقدند این ها بهانه ای است برای سرگرم کردن زنان. این دسته می گویند ورود زنان به استادیوم ها، حجاب زنان، خوانندگی زنان و حال موتورسواری زنان تنها بهانه هایی هستند در آستانه انتخابات پیش رو. در حالیکه هدف زنان، به گفته این گروه، باید برابری بین زن و مرد باشد. 

استفاده از خلاهای قانونی برای جلوگیری از اعطای حقوق زنان از روش های دیرپای جمهوری اسلامی است. در موارد مختلف چون حضانت فرزندان،‌ اشتغال و غیره خلاهای قانونی وجود دارند که می توان با استناد به آنان اندک حقوقی که موجودند را مانع شد. حال که سه زن اصفهانی با زیرکی و دانش خود و با استناد به قانون راه مثبت و موفقیت آمیزی را در پیش گرفته اند بگذاریم شجاعانه از روی این مانع با موفقیت پرش کنند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه