فلسطین یا ارض موعود بنی‌اسرائیل؟ مسئله این است

«تندروی‌های مذهبی و سیاسی نیز در ادامه مناقشه اسرائیل و فلسطین نقش بارزی داشته‌اند»

تندروی‌های مذهبی و سیاسی در ادامه مناقشه اسرائیل و فلسطین نقش بارزی داشته‌اند - Ahmad GHARABLI / AFP

آلن داوتی، استاد بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه آمستردام و رئیس پیشین انجمن مطالعات اسرائیل، در کتاب خود وظیفه دشواری به عهده دارد: چگونه به شکلی بی‌طرفانه، مناقشه اسرائیل و فلسطین را از منظر تاریخی برای خواننده‌ای شرح دهد که به احتمال قوی از نظر احساسی یا سیاسی، هوادار یکی از دو طرف این مناقشه است؟ خوشبختانه، داوتی به خوبی از پس این کار برآمده و از یکی از جنجالی‌ترین منازعات چند دهه اخیر خاورمیانه، شرحی موجز، همه‌جانبه و روان به دست داده است.

هر زمان پای مسئله حل مناقشه اسرائیل و فلسطین به میان می‌آید، طرح تشکیل دو دولت در مرزهای قبل از سال ۱۹۶۷ مطرح می‌شود؛ اما به گفته نویسنده، هرچند این منازعه از مبارزه فلسطینی‌ها و یهودیان بر سر زمین درگرفت، اما به مرور زمان، جنبه‌هایی دیگر نظیر عواطف و احساسات، تحقیر یکدیگر، سوءتفاهم و تنفر قومی نیز به آن افزوده شد. داوتی بر این باور است که این نفرت و عواطف خصمانه به اندازه تقسیم زمین، مانعی برای حل این منازعه به شمار می‌رود.

بنا به روایت داوتی، این اختلاف بدون نقش مذهب قابل درک نیست. یهودیان بر اساس اعتقادات مذهبی و اساطیری، فلسطین یا «ارض اسرائیل» به بیان خود را، سرزمین تاریخی و موعود می‌پندارند که روزگاری از آنجا رانده شدند. به گفته نویسنده، «اگر تبعید [از اسرائیل]، مجازات یهودیان از جانب خداوند به دلیل گناهان جمعی‌ آنان بود، بازگشت [به آنجا] نشانه بخشایش الهی تلقی می‌شود.»

یهودیان بازگشت به فلسطین را راهی برای نجات و رهایی خود از شر مجازات، آزار و کشتارهای تاریخی یافتند و با استفاده از حمایت دولت‌های اروپایی و ضعف امپراتوری عثمانی، تاسیس دولت خود در فلسطین در سال ۱۹۴۸ را اعلام کردند. آنچه بعدا اتفاق افتاد، در واقع واکنش به این رویداد تاریخی بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

دولت‌های عربی که تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل را نپذیرفتند، از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۳ میلادی، در همبستگی با فلسطینی‌ها سه جنگ خونین با اسرائیل به راه انداختند. به گفته نویسنده، این جنگ‌ها برای اعراب و فلسطینی‌ها، مبارزه با یک قدرت متجاوز بود اما برای اسرائیل، «نبردی برای بقا» به حساب می‌آمد... «اسرائیلی‌ها هرگز ترس از نابودی را فراموش نمی‌کنند».

نویسنده معتقد است: «منازعه اعراب و یهودیان اساسا بر محور زمین، امنیت و مسائل مشخص دیگر بود... اما به مرور زمان، بخصوص پس از سال ۲۰۰۶، بُعد مذهبی منازعه جایگاه مرکزی را یافت.» در اسرائیل هم همانند خاورمیانه، در پایان دهه ۷۰ میلادی با قدرت گرفتن حزب دست راستی لیکود به رهبری مناخیم بگین، نقش نیروهای مذهبی در سیاست، برجسته و از جذابیت سیاسی و ایدئولوژیک نیروهای سکولار و ملی‌گرا، کاسته شد. حماس هم در میان فلسطینی‌ها رشد کرد و رنگ و بوی مذهبی داعیه فلسطین به شدت قوی شد؛ تا جای که اینک چهره مسئله فلسطین، حماس و آیت‌الله‌های جمهوری اسلامی ایران است.

داوتی اعتقاد دارد که علاوه بر بی‌اعتمادی و خودمحوری و زیاده‌خواهی دو طرف، تندروی‌های مذهبی و سیاسی نیز در ادامه مناقشه اسرائیل و فلسطین نقش بارزی داشته‌اند. پس از موافقت‌نامه اسلو، فضای خوش‌بینی به صلح میان اسرائیل و فلسطینی‌ها، دیری نپایید. به گفته نویسنده، «مخالفان تندور این موافقت‌نامه در میان هر دو طرف، خیلی زود بسیج شدند» و با کشته شدن اسحاق رابین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، به دست یک افراطی مذهبی اسرائیلی در نوامبر ۱۹۹۵، کل روند صلح به خطر افتاد. کشته شدن رابین هرچند موجی از حمایت عمومی از صلح با فلسطینی‌ها را در اسرائیل به وجود آورد، اما «با حملات پی‌درپی تندروهای فلسطینی به مردم محلی در داخل اسرائیل، این حمایت رنگ باخت.»

از نظر داوتی، نیروهای فلسطینی فکر می‌کردند که با این حملات، اسرائیل را به توافق وادار می‌کنند اما با این کار در واقع این ذهنیت را در اسرائیل تقویت کردند که فلسطینی‌ها فقط به دنبال حذف یهودیانند. به گفته او، سازمان فتح به رهبری عرفات، رسما استدلال ‌کرد: «در جنگ آزادی‌بخش ملی، تمام نهادها و مردم قدرت متجاوز، اهداف مشروعند.» اما این حملات، تنها تاثیر روانی داشت و نتوانست دولت اسرائیل را ضعیف کند یا بر آن تاثیر اندکی داشته باشد.»

نویسنده توضیح می‌دهد که حمایت قابل‌توجه فلسطینی‌ها از حملات انتحاری و نیروهای تندرویی چون حماس، در درماندگی و ناامیدی آن‌ها از وضعیت موجود و شکست تلاش‌های صلح، ریشه داشته است. فلسطینی‌ها بیش از هفت دهه است که زیر کنترل شدید نظامی ارتش اسرائیل قرار دارند و چشم‌انداز توافق صلح و تشکیل دولت مستقل فلسطینی، بسیار مبهم و تاریک به نظر می‌رسد.

به همین دلیل، بسیاری از ناظران بخصوص در میان فلسطینی‌ها، استدلال می‌کنند که «راهکار تشکیل دو دولت دیگر امکان‌پذیر نیست. توسعه شهرک‌های یهودی در کرانه باختری، قطع رابطه زمینی میان غزه و کرانه باختری، چند پاره شدن زمین‌های در کنترل فلسطینی‌ها و کنترل اسرائیل بر بخش اعظم زندگی فلسطینی‌ها، تشکیل دولت مستقل و پایدار فلسطینی را ناممکن کرده است.»

برخی فلسطینی‌ها بر این باورند که تشکیل یک دولت واحد، متشکل از دو ملت یهود و عرب، که تمام شهروندان در آن از حقوق برابر برخوردار باشند، شاید راه‌حل بهتری باشد. اما نویسنده معتقد است که تاسیس چنین دولتی ممکن نیست؛ زیرا یهودیان احساس می‌کنند که با افزایش جمعیت فلسطینی‌ها، دولت اسرائیل ویژگی یهودی بودن خود را از دست می‌دهد و قدرت اعراب در این کشور افزایش می‌یابد. او باور دارد که بی‌اعتمادی مذهبی و تاریخی، مانع از همزیستی مسالمت‌آمیز یهودیان و اعراب در این دولت خواهد شد.

داوتی با این که به نقش تاثیرگذار دولت‌های بیرونی بر روند صلح میان اسرائیل و فلسطینی‌ها اشاره می‌کند، اما به سهم ایران در این منازعه و تاثیر آن برناکامی تلاش‌های صلح، بسیار کم پرداخته است. شاید بهتر بود که نویسنده، فصلی از کتاب را هم به نقش بازیگران خارجی، بویژه جمهوری اسلامی ایران، اختصاص می‌داد.

مشخصات کتاب:

آلن داوتی/ منازعه اسرائیل و فلسطین/انتشارات پولیتی/۳۲۸ ص.

بیشتر از کتاب