نقد فیلم «هنر مسابقه در باران»

کوین کاستنر صداپیشه سگی در یک درام خانوادگی کلیشه‌ای

Angela Weiss / AFP

کارگردان: سایمون کرتیس. هنرپیشگان: میلو ونتیمیگلیا، آماندا سیفرید، کوین کاستنر (صدا)، گری کول، و کتی بیکر. درجه بندی: PG- مناسب برای افراد بالای 7 سال - 109 دقیقه

هالیوود تک خال جدید خود را پیدا کرده است: سگ هایی که قصه زندگی خود را روایت می کنند. دلیل جذابیت این داستان ساده است: برای هر کس که سگ دارد پیش آمده که به چشم های این دوست پشمالوی خود خیره شده باشد و فکر کند در سر او چه می گذرد. «آپ»  پیکسار دقیق ترین پاسخ را ارائه داد وقتی که «داگ» از طریق مترجم قلاده اش اعلام کرد که «من تازه با تو آشنا شده ام و دوستت دارم!» با این حال، فیلم «هنر مسابقه در باران» (در کنار «هدف یک سگ» و دنباله آن یعنی «سفر یک سگ» و اثر دیگری به نام «مسیر سگ به خانه») تازه ترین اثر از رشته فیلم هایی است که با نگاهی علمی از این موجود چهارپا تجلیل می کند. 

داستان فیلم که اقتباسی از رمان سال ۲۰۰۸ گارت استاین به همین نام است توسط سگی از نژاد «گلدن رتریور» به نام «انزو» روایت می شود که صداپیشه اش کوین کاستنر است. صاحب او«دنی» با نقش آفرینی میلو ونتیمیگلیا اتوموبیل‌ران است و اسم او را با الهام از تام بنیانگذار خودروی فراری انتخاب کرده است. دنی که استعداد عجیبی در عبور از پیچ های تند در باران دارد (که نام فیلم هم برگرفته از همین است و استعاره ای از شرایط غیرمنتظره زندگی است) عزمش را جزم کرده تا در مسابقات فرمول یک اروپا شرکت کند ولی هنوز به رویایش نرسیده است. انزو با سبک زندگی غیر قابل پیش بینی صاحبش مشکلی ندارد. در واقع خیلی هم دوست دارد اما  زمانی که دنی عاشق آموزگاری به نام ایو (با بازی آماندا سیفرید) می شود ورق بر می‌گردد. انزوپس از آنکه متوجه می شود ایو چندان علاقه ای به سگ ندارد و از مسابقات اتوموبیل‌رانی هم سر در نمی آورد وحشت می کند (حالا اینکه چرا یک سگ باید در مورد باسن بزرگ او نظر دهد خارج از تصور است). 

داستان هنر مسابقه در باران در واقع فیلمی بلند است از یک جوک قدیمی که بر اساس آن وقتی سگی روی مبل می پرد می گویند «نگاه کن، فکر می کند آدم است». اما انزو به اندازه ای هوش دارد که بفهمد انسان نیست و تنها هدفش در زندگی این است که تبدیل به انسان شود. نه تنها انزو به شدت مجذوب حرفه اتوموبیل‌رانی صاحبش است بلکه رویای اینکه روزی خودش پشت فرمان بنشیند را در سر می پروراند. او روزی مستندی در مورد مغولستان در تلویزیون می بیند که در آن شرح می دهند چطور فرهنگ مغولی بر این باور است که سگ هایی که به خوبی از عهده مسئولیتشان بر آمده باشند در زندگی بعدی به شکل انسان در می آیند. فیلم اصرار دارد که این ممکن است. 

در حقیقت، این فیلم از ما می خواهد چند نظر قطعی غیرمعمول را بپذیریم: سگ ها کاملا زبان انسان ها را می فهمند و می توانند مستند تلویزیونی درباره مغولستان را بینند؛ سگ ها برای انتقام گیری از دشمنان شان عمدا کاری می کنند که اسهال بگیرند؛ و بالاخره اینکه سگ ها مخلوقات خداترسی هستند که عهد کرده اند در برابر نیروهای شیطانی از صاحبشان دفاع کنند. این آخری آنجایی نشان داده می‌شود که رقابت میان انزو و گورخر عروسکی به جائی می رسد که انزو از «نگاه خیره» گورخر به این نتیجه روشن می رسد که او نماینده شیطان است و برای نابودی زندگی صاحبش فرستاده شده است. فیلم می توانست به ایجاد یک جریان دائمی «آه کشیدن» با دیدین کلوز آپ‌هایی از سگ بسنده کند، ولی در واقع امتیاز فیلم این است که چنین ریسک هایی می کند و بدون آنکه قصد خنداندن در میان باشد، خنده دار بنظر می رسد.

ونتیمیگلیا و سیفرید تا جائی که توان دارند به محتوای فیلم پایبندند، در حالیکه باید به صدای باوقار کاستنر هم توجه کرد؛ درست مانند صدای یک لیوان ویسکی کهنه. فیلمنامه نویس صدای غیر معمول فهمیده ای را برای انزو در نظر گرفته است که صلاحیت او را بعنوان سگی فیلسوف مورد تاکید قرار می دهد. پس از دیدن فیلم احساس می کنیم درس های با ارزشی را از سگی آموخته ایم که سرگرمی اصلیش جمع کردن دانه های چیریوزی است که روی زمین ریخته است. در جائی او زبانش را «فاقد توانایی ادای کلمات چند هجایی» توصیف می کند.

با این وجود، اینکه انزو تا چه حد می تواند اثر عقلانی بجا بگذارد جای تردید دارد چون آنچه او شاهد آن است همان کلیشه همیشگی درام خانوادگی است: بیماری درمان ناپذیر، دعوای دادگاهی، تصادف اتومبیل -- یعنی رنگین کمان کاملی از تراژدی های خانوادگی. سیمون کورتیس، کارگردان فیلم، با دقت تمام به هر یک از آنها می پردازد، امّا همه آن ها به سرعت به ابزاری برای انتقال پشت سرهم احساسات می شوند. راس ایمری، فیلم بردار، این رویدادها را با نشان دادن چند صحنه از زاویه دید انزو -- شبیه آگهی های بیمه عمر-- به نحو موفقی ثبت می کند، امّا مسابقه اتومبیل‌رانی فاقد هرگونه صحنه های پُر شور و هیجان است. بجای آن «هنر مسابقه در باران» آرام  بطرف مقصدش حرکت می کند، مانند سگ پیری که در بسترش آرام می گیرد.

این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

https://www.independent.co.uk/arts-entertainment

© The Independent

بیشتر از فیلم