چرا با توافق هسته‌ای نمی‌توان جمهوری اسلامی را مهار کرد؟

ایران یک سامانه موشکی در اختیار دارد که با اندکی تغییر قادر به حمل کلاهک هسته‌ای خواهد بود

غرض ایران از افزایش غنی سازی که هم‌زمان با جریان مذاکرات وین صورت گرفت، تقویت جایگاهش در مذاکرات بود-عکس از دفتر ریاست جمهوری

از سال ۲۰۰۲ به این سو پرونده هسته‌ای ایران به موضوعی حیاتی در روابط این کشور با قدرت‌های جهانی تبدیل شده است. در این مدت رژیم ایران توانست از برگ هسته‌ای به عنوان اهرم فشار در برابر غرب استفاده کند و در نتیجه از شدت فشارها بر خودش بکاهد. هم‌چنان‌که توانست بعد از پایان جنگ با عراق، برنامه موشکی خود را توسعه دهد و از آن به عنوان یک نیروی بازدارنده در پیشگیری از حملات مشابه حمله عراق که در دهه هشتاد به کمک آمریکا صورت گرفت، بهره‌برداری کند.

به همین ترتیب رژیم جمهوری اسلامی موفق شد با ایجاد گروه‌های شبه‌نظامی وابسته در کشورهای همسایه، حضور خود را در خارج از مرز‌ها گسترش دهد و جنگ‌های خود را به بیرون از مرزهایش منتقل کند و در تعدادی از کشورهای منطقه خطوط دفاعی برای خود به وجود آورد.

اعلام اخیر ایران مبنی بر افزایش غنی‌سازی ۶۰ درصدی اورانیوم را هم باید در همین چارچوب معنی کرد. غرض ایران از این اقدام که هم‌زمان با جریان مذاکرات وین صورت گرفت، تقویت جایگاهش در مذاکرات بود. به ویژه پس از حمله به تاسیسات هسته‌ای نطنز و زیر سوال رفتن توانایی‌ ایران در غنی‌سازی. ایران با این اقدام خواست به دیگران پیام بفرستد که حمله نطنز نه‌تنها تاثیری بر توانایی آن نگذاشته، بلکه در عمل قدرت این را دارد که به غنی‌سازی اورانیوم، آنهم با درجات بلند ادامه دهد. غنی‌سازی ۶۰ درصدی، یک گام از مجموع گام‌هایی است که تا کنون ایران به گونه علنی و سری در راستای تقویت توانایی‌های هسته‌ای خود در مدت‌زمان اخیر، برداشته است.

در کل برخورد ایران با مساله انرژی هسته‌ای، سوال‌برانگیز است. رژیم ایران همواره تاکید کرده است که برنامه هسته‌ای‌اش دارای اهداف صلح‌آمیز است و برای توجیه ادعای خود نخست به فتوای آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران استناد می‌کند که داشتن سلاح هسته‌ای را گناه تلقی کرده و سپس بر فتوای خامنه‌ای تکیه می‌کند که با تایید فتوای خمینی، گفته است: «ساختن و انباشتن بمب هسته‌ای نادرست و کاربرد آن حرام است و ایران با وجودی‌که فناوری هسته‌ای را در اختیار دارد، از ساخت و انباشت بمب هسته‌ای خودداری می‌کند.» 

اما در حقیقت دلائلی وجود دارد که بی‌پایه بودن ادعای رژیم ایران و استناد آن بر فتاوای دینی، برای اثبات اهداف صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای‌اش را برملا می‌کند. نخست اینکه چرا فتوای خمینی در سال ۲۰۰۳ مطرح شد؟ در حالی‌که هیچ گفتار و فتوایی از خمینی نبوده مگر اینکه به دست نهادهای مسئول، تدوین و نشر شده است. پس چرا قبل از این تاریخ، خبری از این فتوا نبود و درست در زمانی که ایران به دلیل پیشبرد برنامه هسته‌ای‌اش به دور از چشم سازمان‌های بین‌المللی ناظر بر فعالیت‌های هسته‌ای، زیر فشار قرار گرفت، این فتوا منتشر شد؟ روشن است که غرض از نشر این فتوا در آن زمان، چه خمینی آن را صادر کرده باشد و چه نکرده باشد، کاستن از فشارهای بین‌المللی به ویژه تهدید‌های آمریکا برای حمله به ایران و تغییر دادن رژیم آن پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ بوده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

 دوم اینکه موضع حقیقی ایران در قبال سلاح هسته‌ای، با اصل «تقیه» سازگاری و هم‌خوانی دارد. اصل تقیه که از ارکان محوری شیعه دوازده امامی محسوب می‌شود، به پیروان و فقهای این مذهب به شمول خمینی و خامنه‌ای اجازه می‌دهد که برای اجتناب از ضرر دینی یا دنیوی، عقیده و رأی خود را مخفی نگه دارند و آنچه را که در ظاهر می‌گویند با آنچه در خفا انجام می‌دهند، تفاوت داشته باشد. اصل تقیه به رهبران دینی و روحانیون ایران قدرت مانور و انعطاف بخشیده است که با تکیه بر آن و با استناد به اصل «ولایت مطلقه فقیه» که در سال ۱۹۸۹ درج قانون اساسی شد، هر ارزشی را زیر پا بگذارند و از هر نوع مانع دینی عبور کنند که ساخت و تملک سلاح هسته‌ای هم می‌تواند از آن جمله باشد.  

پایه‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که به دست خمینی گذاشته شد و توسط خامنه‌ای تا به اکنون دنبال می‌شود نیز بر اساس همین تئوری‌ها و رویکردها استوار است. یکی از این پایه‌ها، اصل سودگرایی است که بر مبنای آن، مصلحت و بقای جمهوری اسلامی بالاترین ارزش‌ دینی به حساب می‌آید و در صورتی که میان ارزش‌های دینی و اخلاقی و بقای جمهوری اسلامی تعارض پیدا شود، بقای جمهوری اسلامی بر هر ارزش اخلاقی و دینی تقدم دارد.

 از همین رو محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران، ضمن سخنانی تصریح کرد که اگر ضرورت و مصلحت تقاضا کند، می‌توان فتوای آیت‌الله خمینی درباره ساخت و تملک سلاح هسته‌ای را نادیده گرفت. هاشمی رفسنجانی هم در مورد مصلحت نظام گفته بود: «ما می‌توانیم هرگونه مشکل و تهدید خارجی را از دیدگاه اسلامی حل کنیم ... ایدئولوژی ما انعطاف‌پذیر است، ما می‌توانیم در روشنایی تعالیم اسلامی، منافع خود را تشخیص دهیم و انتخاب کنیم، به خطر انداختن کشور زیر نام پایبندی به ارزش‌های اسلامی، یک عمل کاملا غیراسلامی است.»

با توجه به این واقعیت‌ها، روشن می‌شود که چرا و چگونه ایران برای بقا و حفاظت از منافع حیاتی خود، به عنوان یک هدف اساسی در سیاست خارجی، از زمان پیروزی انقلاب تاکنون به طور جدی وارد منازعات و کشمکش‌های بین‌المللی نشده و خود را از آنها دور نگه داشته است.

علاوه بر آن، دیدگاه ایدئولوژیک رژیم ایران نیز در سمت‌و‌سو دادن سیاست خارجی ایران نقش اساسی ایفا می‌کند و داشتن سلاح هسته‌ای را در نظر رهبران ایران مهم و ضروری جلوه می‌دهد. چون ایران با عینک ایدئولوژی به جهان نگاه می‌کند و همواره در پی تغییر دادن جهان بوده و برای تحقق استقلال، خودکفایی و دوری از تسلط دیگران، سرسختانه تلاش می‌ورزد. این رویکرد، ایران را در یک حالت دشمنی همیشگی با کشورهای همسایه و سایر کشورهای جهان قرار داده است که در نتیجه سعی ایران برای دست‌یابی به سلاح هسته‌ای در این چارچوب می‌تواند قابل فهم باشد. چون بنا به گفته کینیت والتز، در سایه یک نظام جهانی آشفته که تنها قوی حق بقا دارد، داشتن سلاح هسته‌ای وسیله‌ فعالی است برای حفظ امنیت کشورها؛ زیرا داشتن سلاح کشتار همگانی چه هسته‌ای باشد و چه شیمیایی و بیولوژیکی، نیروی بازدارنده‌ای است که جلو حمله دیگران را می‌گیرد.

در این چارچوب است که خامنه‌ای آمریکا را به چالش می‌کشد و ابراز می‌دارد که مخالفت آمریکا با برنامه هسته‌ای ایران، به خاطر جلوگیری از گسترش سلاح هسته‌ای نیست، بلکه برای ممانعت از دست‌یابی احتمالی ایران به استقلال، خودکفایی و پیشرفت اقتصادی ناشی از این برنامه است. اینجاست که رهبران ایران و در رأس خامنه‌ای تاکید می‌کنند که گزینه استقلال و خودکفایی، هزینه سنگینی دارد، اما هر دولتی برای رسیدن به آن و دست‌یابی به حاکمیت، عزت و افتخار ملی، باید آن هزینه را پرداخت کند.

بنا براین، سخن گفتن از موانع اخلاقی و دینی در برابر ساخت و تملک سلاح هسته‌ای، بیانگر حقیقت و جوهر اصلی موضع ایران نیست. ایران در شرایط کنونی، توانایی‌های هسته‌ای خود را در جهت فشار بر ایالات متحده آمریکا و قدرت‌های جهانی به کار می‌برد و در عین حال تاکید می‌کند که در پی ساختن سلاح هسته‌ای نیست. اما در واقع ادعای ایران در این خصوص تنها یک مانور سیاسی و تبلیغاتی است.

زیرا ایران اکنون در تلاش است تا توانایی‌های هسته‌ای و علمی خود را آهسته آهسته و با گذشت زمان، توسعه ‌دهد و زمان رسیدن به ساخت سلاح هسته‌ای را کوتاه‌تر کند. به ویژه پس از اینکه اعلام کرد میزان غنی‌سازی اورانیوم را از ۲۰ درصد به ۶۰ درصد افزایش داده و چندین سانتریفیوژ پیشرفته دیگر از نوع «آی‌آر۴» و «آی‌آر۶» را در تاسیسات هسته‌ای خود نصب کرده است. در حالی‌که افزایش غنی‌سازی تا این میزان، برای اهداف صلح‌آمیز هسته‌ای که ایران ادعای آن را دارد، ضروری نیست.

آرزوهای هسته‌ای ایران که عملا در سال ۱۹۷۴ آغاز شد، دو عامل اساسی داشت؛ یکی طرح شاه برای تقویت جایگاه ایران، به عنوان یک قدرت مسلط در خاورمیانه و منطقه خلیج فارس بود. دوم کمک آمریکا به ایران برای بازگشایی تاسیسات هسته‌ای بود که در چارچوب برنامه هسته‌ای آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا، تحت نام «اتم برای صلح» (در سال ۱۳۳۵ خورشیدی) صورت گرفت.

شاه برنامه هسته‌ای را نماد قدرت و نیروی ایران می‌دانست. همان دیدگاه هنوز هم در سیاست ایران حاکم است. دولت کنونی ایران علاقمند است که توازن قوا در منطقه را به سود خودش تغییر دهد. این در حالی است که به نظر می‌رسد، ایالات متحده آمریکا، اسلام شیعی را که ایران از آن نمایندگی می‌کند، دشمن نمی‌داند و رویارویی با آن را بی‌فایده می‌بیند و تشکیل یک نظام منطقه‌ای جدید را که ایران جزئی از آن باشد، ضروری می‌انگارد.

موضع جو بایدن در قبال ایران، با موضع اوباما تفاوتی ندارد. واشینگتن برای مدیریت منطقه در چارچوب کشمکش‌های جاری، در صدد است که ایران اسلامی را مانند ایران ناسیونالیستی زمان شاه در چارچوب یک نظام منطقه‌ای فراگیر جذب و تنظیم کند. اما رسیدن به این هدف از راه توافق هسته‌ای نادرست است. زیرا ایران، طرد ایالات متحده از منطقه و تشکیل نظام منطقه‌ایِ سازگار با منافع خودش را در رأس اولویت‌ها قرار داده و بنا به گرایش‌ها و رویکردهای دینی و تاریخی که دارد هرگز متحد و هم‌پیمان ایالات متحده آمریکا نخواهد شد، بلکه بیشتر به چین و روسیه متمایل خواهد بود. از این‌رو شاید در آینده روزی فرا رسد که آمریکا مجبور شود نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کند، هم‌چنان که نظام شاه را بعد از آن اشتباه ژئوپلیتیک علیه آمریکایی‌ها سرنگون کرد یا به تعبیر دقیق‌تر اجازه داد تا سرنگونش کنند.

در فرجام می‌توان گفت که به‌رغم اظهارات آمریکا، مبنی بر عدم توانایی مرحله‌ای ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای، حتی با افزایش ۶۰ درصدی غنی‌سازی اورانیوم، استراتژی ایران در راستای کاستن زمان مطلوب برای دستیابی به این سلاح استوار شده است که در صورت گرفتن تصمیم، می‌تواند به ساخت آن اقدام کند.

از سوی دیگر، گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، حاکی از این است که ایران از اورانیوم غنی‌شده به درجه پایین، به اندازه‌ای ذخیره کرده که می‌تواند برای ساختن بمب اتمی بسنده باشد. این در حالی است که ایران یک سامانه موشکی برای حمل بمب اتمی در اختیار دارد که با اندکی تغییر و توسعه قادر به حمل کلاهک هسته‌ای خواهد بود. اگر چنین اتفاقی بیفتد، ایران دارای نیروی بازدارنده مهیبی در برابر دشمنانش و در رأس آمریکا و اسرائیل خواهد شد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه