این روزها بیشتر تحلیلگران سیاسی و قلم بهدستان اهل سیاست، در رسانههای چاپی افغانستان یا رسانههای بینالمللی، که اوضاع افغانستان را زیر نظر دارند، در مورد دو مقوله بسیار مینویسند. انتخابات یا صلح. این دو واژه که به نحوی همزاد هم هستند، به تازگی در وضعیت سیاسی افغانستان در تقابل هم قرار گرفتهاند. یا بهتر است بگوییم، وضعیت سیاسی افغانستان این دو واژه را رو در روی هم قرار داده است.
واقعیت این است که بحران جنگهای پس از سقوط طالبان - که باعث ایجاد نظامی مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک در افغانستان شد - به شدت روح و روان جامعه را فرسوده است. در سال ۲۰۰۲ کمتر کسی فکر میکرد روزی برسد که طالبان دوباره تا پشت در خانههای مردم برسند و دولت افغانستان و جامعه جهانی برای رهایی از این مخمصه در پی امتیاز دهی به طالبان باشند. اما حالا با گذشت ۱۸ سال، تردیدی به شدت آسیب رسان در ذهن و فکر جامعه افغانستانی رسوخ کرده است که از میان انتخابات به عنوان نماد تداوم و نهادینه سازی دموکراسی و صلح به عنوان سمبل ختم جنگ در افغانستان کدام را انتخاب کنند.
طالبان که در آستانه رسیدن به یک توافق کامل با نمایندگان دولت ایالات متحده آمریکا برای خروج سربازان این کشور از افغانستان و آتش بس و مبارزه با القاعده قرار دارند، به شدت با انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که روز ۶ مهر ماه سال جاری برگزار خواهد شد مخالفت میکنند. آنان خواهان ایجاد حکومت موقت هستند. البته طالبان و به تبع آن اکثریت جریانهای افراطی مذهبی با مقوله انتخابات از لحاظ ساختاری و محتوایی به شدت مخالفاند و آن را پدیدهای غربی و (کفری) میدانند. آنان با رجعت به مقولههای مطرح شده در صدر اسلام، در پی ایجاد دوباره خلافت که با سقوط سلطنت عثمانی پس از جنگ اول جهانی، بساطش برچیده شد هستند و انتخاب خلیفه را که نمود و نماد اصلی نظام اسلامی بهزعم آنان است، در خوش بینانهترین حالت به (شورای اهل حل و عقد) واگذار میکنند.
مسلما در نظام خلافتی با توجه به مسئول نبودن خلیفه، ارزشهای دموکراتیک در مقابل مشیت الهی عقب خواهد رفت. نقش مردم بهعنوان تعیین کننده نظام و نظارت کننده بر آن، کاملا محو خواهد شد و شهروندان دوباره تبدیل به رعیت خواهند شد. بههمین دلیل روشنفکران و حامیان نظام دموکراتیک در افغانستان با تمام قوا سعی دارند تا انتخابات پیش رو را، حتی اگر با تقلب و تخلف همراه باشد، برگزار کنند. زیرا آنرا تداوم بخش دموکراسی در افغانستان میدانند. از سوی دیگر جنگ مستمر و مداوم در افغانستان توان و تحمل جامعه را کاملا از بین برده است. مردم در افغانستان به شدت افسرده و ناامید شدهاند تاحدی که حتی برای ساعتی در آینده برنامهریزی ندارند.
برای این مردم بیش و پیش از هر چیزی امنیت، صلح و آرامش مهم است و در پی آن نیستند که چگونه نظامی با چه شیوهای در افغانستان حکمروایی خواهد کرد. تعدادی از سیاستمداران هم با اذعان به آنارشیسم بیرویهای که در افغانستان وجود دارد، پیرو ایجاد یک نظام سلطهگر که بتواند چالشهای موجود بر سر راه ثبات در افغانستان را با قاطعیت و تا حدی به شکل استبدادی از بین ببرد، هستند. آنان بر این عقیده هستند که دموکراسی لیبرال برای جامعهای که هنوز در میان خاکستر جنگ غلت میزند، نسخه مفیدی نیست و آنارشیسم و بی بند و باری و مهمتر از همه فساد را بیش از حد گسترش میدهد. هرچند این مساله در کلیت خود واقعیت است.
چنان چه کشورهایی که پس از جنگ به یک نظام دموکراتیک رو آوردند در یک دوره تاریخی دچار فساد بیش از حد شدند. حالا در بحبوحهی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و رسیدن به توافق نهایی میان طالبان و آمریکا که یکی از اصلهای این توافق، آغاز گفتگوهای مستقیم دولت افغانستان و گروه طالبان است، این دو مساله و انتخاب از میان این دو نیاز بزرگ بشری، به دغدغه مهم روشنفکران و سیاستمداران افغان تبدیل شده است. تمایل اکثریت روشنفکران افغانستان به سوی دموکراسی است. آنان میگویند نباید دستاوردهای دموکراتیک ۱۸ سال گذشته قربانی توافق صلح شود. طالبان هم مانند دیگر شهروندان افغانستان بیایند و زیر همین چتر دموکراتیک وارد کارزارهای سیاسی شوند. اما در آن طرف معامله، گروهی از سیاستمداران، طالبان و هوادارانشان با تاکید بر اینکه دموکراسی ۱۸ سال گذشته جز فساد هیچ چیز دیگری به بار نیاورده است، بر طبل نظام اسلامی منبعث از قرآن و حدیث میکوبند و بدتر اینکه عملکرد ناسنجیده و ناصواب اهل دولت در نزدیک به دو دهه گذشته وزنهی تمایل به سمت صلح را با قربانی کردن انتخابات و به تبع آن دموکراسی در افغانستان سنگینتر کرده است.