آیا راهی برای خروج از بن بست خطرناک خلیج فارس وجود دارد؟

هدف ترامپ «مهار» ایران است که در تهران به «براندازی» تفسیر می‌شود

MC2 Anthony R. MARTINEZ / Navy Media Content Services / AFP

به نظر نمی‌رسد که ایران، فرانسه، بریتانیا، آلمان، روسیه و چین، آمادگی برای قبول واقعیت موجود داشته باشند. واقعیت موجود در شرایط فعلی این است که برجام پس از خروج آمریکا، در حالت مرگ بالینی قرار گرفته و اکنون نه احیای آن ممکن است و نه دفن آن.

احیای برجام یا به تعبیر اروپایی‌ها، روس‌ها و چینی‌ها، «نجات برجام» و به تعبیر ایرانی‌ها، «حفاظت برجام»، نیازمند شرایطی است که نه اروپا توان آن را دارد و نه ایران اراده آن را؛ چون نه اروپا می‌تواند آمریکا و تحریم‌هایش را به خاطر آن‌چه که رئیس جمهور روحانی، منافع جمهوری اسلامی‌، می‌نامد، به چالش بکشد و نه ایران می‌خواهد مطابق به خواست آمریکا که مورد تأیید اروپا نیز هست، در باره آن‌چه که رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه‌ای، «غیر قابل مذاکره» می‌خواند، مذاکره کند.

آنچه که آمریکا می‌خواهد درباره آن مذاکره شود، وزیر خارجه فرانسه، ژان ایو لودریان، آن را در سه پرونده خلاصه کرده که در حقیقت منعکس کننده شروط دوازده‌گانه وزیر خارجه آمریکا، مایک پمپئو است. آنها عبارت اند از: اول، برنامه هسته‌ای ایران پس از سال ۲۰۲۵ یا آنچه که «بند غروب» نامیده می‌شود. دوم، برنامه موشک‌های بالستیک ایران. سوم، سیاست منطقه‌ای ایران که سبب بی‌ثباتی منطقه شده است.

اما دفن برجام: براساس گفته روحانی، نه به مصلحت ایران است و نه به مصلحت فرانسه و نه به مصلحت منطقه و جهان.

خود این توافق هم در اصل، توافقی نیست که بر اساس تصویب پارلمان‌ها، به میان آمده باشد، بلکه معامله‌ای است که طرف‌های امضاء کننده آن ترجیح دادند آن را «برنامه جامع اقدام مشترک» بنامند. این توافق صرف نظر از طرف‌های چندگانه‌اش، در حقیقت معامله‌ای است، میان یک بازرگان زرنگ ایرانی که کالایی را که در اختیارش نیست، به یک بازرگان زرنگ آمریکایی که حقیقت آن کالا را می‌داند، فروخته است. منظور هر یک از این دو طرف، استفاده از این معامله در اهداف مختلف و متفاوت بوده است. اما آنچه منظور رئیس جمهور اوباما بود، پیش از آمدن ترامپ، به ناکامی انجامید و آنچه منظور ایران بود، با تغییر بازی و بازیگران در واشنگتن تصادم کرد.

قابل توجه این است که، کشمکش ژئوپلیتیک سختی که اکنون جریان دارد، از توافق هسته‌ای فراتر بوده، به سرنوشت کل خاورمیانه، گره خورده است. البته چه توافق هسته‌ای می‌بود و چه نمی‌بود، «جبر تاریخ» کشمکش را به این نقطه می‌رساند.

هدف ترامپ، «مهار» نفوذ ایران و تغییر رفتار آن است که در تهران به «براندازی» نظام و اخلال برنامه منطقه‌ای آن تفسیر شده است. علی خامنه‌ای می‌گوید: «مقایسه میان سیاست غرب در خاورمیانه و سیاست ایران در خاورمیانه، نشان می‌دهد که سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی، به تحقق اهداف خود نزدیک‌تر است».

البته مسأله امنیت نفتکش‌ها در تنگه هرمز، تنها بخشی از این کشمکش است.

 در حالی که اروپا از ایستادن پشت سر رهبری آمریکا، برای تأمین امنیت نفتکش‌ها در تنگه هرمز، هراسان است، توان اجرای یک برنامه اروپایی مناسب در این مورد را هم ندارد. اما تهران، توانایی این را دارد که به تهدیدهای خود بر ضد اروپا ادامه دهد، در حالی‌که اروپا هنوز به برجام پایبند است و ایران به صورت تدریجی تعهدات خود را نسبت به آن، کم می‌کند.

اکنون همه چیز در زیر سایه «فشار حداکثری» آمریکا و «فشار حداقلی» ایران قرار گرفته است: آمریکا جنگ اقتصادی فراگیر بر علیه ایران راه انداخته و ایران با انواع مختلف جنگ‌های پارتیزانی در زمین، دریا و هوا به آن پاسخ می‌دهد، مانند توقیف نفتکش بریتانیایی، سرنگون کردن پهپاد آمریکایی و کارهای معلوم و نامعلوم دیگری توسط سپاه پاسدران انقلاب اسلامی و یا نمایندگانش.

اما ادامه این وضع، طبیعی نیست. این یک بن‌بست فوق‌العاده خطرناک است که البته تغییر در آن حتمی و اجتناب ناپذیر است؛ یا تغییری در سیاست آمریکا بوجود می‌آید، یا تغییری در سیاست ایران، یا تنش‌های نظامی و امنیتی، با اجتناب از رفتن به جنگ فراگیر و ویران‌گر، افزایش می‌یابد، یا این‌که دروازه‌ای برای گفت‌و‌گو باز می‌شود. سخن معنی‌دار ترامپ در این مورد قابل تأمل است که می‌گوید: «ایران هیچ جنگی را نبرده و هیچ مذاکره‌ای را نباخته است».

البته توهمی بیش نخواهد بود، اگر تهران در جنگ با آمریکا به سیاست «کشتی با گاو» که بجای رویارویی مستقیم، از فریب‌کاری و چابک‌دستی استفاده می‌شود، ادامه دهد؛ چون بر کسی پوشیده نیست که اگر گاو آمریکایی، به خشم آید چه خواهد کرد و حتی از امکان دور نیست که در سال انتخابات ریاست جمهوری هم به خشم آید.

این گفته ژنرال حسین سلامی، فرمانده سپاه، قابل درک است که: «اگر دشمن در محاسبات خود خطا کند، استراتژی دفاعی ما با تمام ظرفیت‌های ما، تهاجمی می‌شود». اما این هم قابل درک است که آمریکا قادر است استراتژی خود را در واکنش به هرگونه خطای ایران، تغییر دهد.

هم‌چنان این هم قابل درک است که از اروپايي‌ها، که همواره در جلب خوشنودی ایران و نجات برجام، کوشیده‌اند، پرسیده شود که اگر منظورشان منع ایران از دست‌یابی به سلاح هسته‌ای است، راه برای ایران پس از ۲۰۲۵ و بر اساس «بند غروب» باز است، چه فرق می‌کند ‌که ایران یک سال بعد به بمب هسته‌ای دست پیدا کند، یا پنج سال بعد؟ اما اگر منظور، منع ایران از کامل کردن موشک‌های بالستیک است، برجام شامل آن نمی‌شود و خامنه‌ای آن را مسأله مرگ و زندگی عنوان کرده است. اما اگر هدف، جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه است، ایران گفت‌و‌گو درباره آن را هم در جریان مذاکرات توافق هسته‌ای و هم پس از آن، نپذیرفته است؛ چون پروژه منطقه‌ای ایران روی دیگر جمهوری اسلامی است.

هر چه باشد، بازی جریان دارد، اما مشکل منطقه این است که در این کشمکش ژیوپلیتیک، هم گروگان است و هم جایزه.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه