«دادِستان»: سریالی مانده در سطح و شعار

سریال مسعود ده‌نمکی، اعتراض منتقدان به هزینه‌های بالا و کیفیت پایین آن را به دنبال داشت

اگر بخواهیم سریال ده‌نمکی را در چند جمله توصیف کنیم، باید آن را ژانر کم‌ کیفیتی از سریال «آقازاده» بدانیم- عکس از شبکه‌های اجتماعی

«دادِستان»، سریالی ۱۶ قسمتی به کارگردانی مسعود ده‌نمکی است که پخش آن از شبکه سه سیما، در اواسط اسفند‌ماه به پایان رسید.

«دادِستان»، نام یک نشریه‌ دانشجویی است که دانشجویانش، شعارهای عدالت‌خواهی سر می‌دهند و در این میان، در یک بازی‌ پیچیده درگیر می‌شوند. وام‌گیری کارگردان از دو واژه «داد» و «ستان» و اضافه کردن یک کسره به انتهای واژه «داد» و تبدیل آن به یک واژه جدید و گذاردنش بر نام یک نشریه هم، از این زاویه مورداعتنا است.

محور اصلی داستان، شخصیت یک نماینده مجلس به نام متقالچی (با بازی محمد کاسبی) است که فرزندش (با نقش‌آفرینی برزو ارجمند)، استاد دانشگاهی با گرایش‌های عدالت‌خواهانه است و شاگردانی دارد که با آن‌ها مدام از عدالت اجتماعی سخن می‌گوید. در همین گیرودار است که بحث وزارت پدرش مطرح می‌شود و شایعاتی درباره برخی ارتباطات و نیز اقدامات خلاف قانون او در محافل می‌پیچد. در نهایت، او در قسمت آخر سریال و درست در روز کسب رای اعتماد برای وزارت، پشت تریبون مجلس می‌رود و عذرخواهی می‌کند و سِمَت وزارت را نمی‌پذیرد.

بخشی دیگر از خط سیر داستانی سریال، رخنه یک شبکه و افرادی از سازمان مجاهدین خلق به داخل کشور و استفاده از افراد نفوذی برای به دست گرفتن اختیار عمل از این نماینده و تبدیل وی به یک فرد فرمان‌بر را نشان می‌دهد که البته نیروهای وزارت اطلاعات، در بزنگاه‌ها سر می‌رسند و ماجرا را مدیریت می‌کنند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اگر بخواهیم سریال ده‌نمکی را در چند جمله توصیف کنیم، باید آن را ژانر کم‌ کیفیتی از سریال «آقازاده» بدانیم که چند ماه قبل از این سریال و در شبکه نمایش خانگی منتشر شد و استقبال بسیار بالایی نیز از‌ آن صورت گرفت. اما تفاوت سریال یادشده با سریال ساخت مسعود ده‌نمکی، در این بود که همه چیز سریال آقازاده از فیلمنامه و کارگردانی گرفته تا بازیگری، بسیار شسته‌رُفته‌تر از سریال «دادِستان» بود. آنجا، جنگ آقازاده‌هایی جریان داشت که روبه‌روی هم قرار گرفته بودند و نویسنده و کارگردان توانستند با کدگذاری برخی نشانه‌ها، این همذات‌پنداری را در مخاطبان ایجاد کنند که برخی شخصیت‌ها را نظیره‌سازی کنند؛ از جمله شخصیت جمشید هاشم‌پور با اکبر طبری، معاون اداری و مالی سابق قوه قضائیه که اینک به ۳۱ سال زندان محکوم شده است.

دیالوگ‌ها و گفته‌ها در آن سریال، بار تصویری بهتری داشت و تا حدودی از وضعیت شعارگونه خارج شده بود اما در سریال «دادِستان» هم بیشتر بازی‌ها و هم کارگردانی و حتی فیلمنامه کیفیت ضعیفی داشتند.

برخی لحظات سریال نیز از نظر پرداخت به قدری ناشیانه بود که مخاطب آشنا به تاریخ سینمای ایران را بی‌اختیار به فیلم فارسی‌های دهه ۴۰ پرتاب می‌کرد؛ برای نمونه، فرار راننده زندانی از دست ماموران و باز شدن دستبندش و این که ماموران چندین کوچه و خیابان و کوه و دشت را به دنبال او هستند و مدام هفت‌تیر به دست تهدید می‌کنند اما حتی یک بار هم به پای متهم شلیک نمی‌کنند و در نهایت، زندانی در حرکتی ناشیانه از بالای تپه سر می‌خورد و زخمی و مجروح، دوباره دستگیر می‌شود.

 صحنه دیگر، فرار دانشجوی بستری در بیمارستان یا صحنه ورود مامور به انباری اسلحه و مهمات به شکلی ناشیانه و کشته‌ شدن ناشیانه‌تر او در قسمت ۱۵ سریال است. از این‌ها اسفبارتر، صحنه‌های مربوط به اعتراضات دانشجویی است. آن‌ها قرار است گروهی باشند که کار روزنامه‌نگاری انجام می‌دهند اما به جای کار رسانه‌ای، به فعالان سیاسی تندرو با شعارهای سطحی عدالت‌خواهانه تبدیل می‌شوند.

استفاده از صحنه‌های کش‌دار برای بیان موضوعی که شاید در عرف این گونه آثار، پنج دقیقه هم زمان نبرد، از جمله دیگر مشکلات این سریال به شمار می‌آید که نمونه بارز آن، صحنه کش‌دار رفتن نماینده به ترکیه و مسموم شدن وی در رستورانی در ترکیه و پاپوش درست شدن برای او در قسمت ۱۴ و ۱۵ سریال بود که در فرهنگ واژگانی این گونه آثار، چنین ویژگی‌هایی را «آب ‌بستن» لقب داده‌اند. به ترتیب است که سریالی که می‌تواند در نهایت در هشت تا ۱۰ قسمت به پایان برسد، در ۱۶ قسمت ساخته می‌شود.

 مشکل بزرگ کارگردان این است که با طرح برخی شعارهای عدالت‌خواهانه و پرداختن به مباحثی روبنایی، بدون بیان این مباحث در قاب سینما و بهره‌گیری از  عناصر هنری و ظرفیت‌های بصری، می‌خواهد دوگانه «عدالت» و «بی‌عدالتی و اجحاف» را پیش ببرد؛ اما به نظر می‌رسد مخاطب مجبور است همان حرف‌هایی را بشنود که پیش از این به صورت مقاله و یادداشت در نشریاتی چون شلمچه می‌شنید.

این سریال، صدای اعتراض گروهی از منتقدان را نیز بلند کرد. برای نمونه، در نشریه فرهیختگان از هزینه‌ بالای این سریال و سریال دیگری که جواد شمقدری با محوریت رابطه ایران و آمریکا ساخت، انتقاد شد. به باور این منتقد، پیش از این، اگر سریالی سطحی ساخته می‌شد، کارگردان از ساخت سریال‌های بعدی محروم می‌شد اما اینک فضا به سمتی حرکت کرده است که قراردادهای بعدی روی میز کارگردان قرار می‌گیرد. شاید به گفته منتقد یادشده، «اوضاع اسفبارتر از این حرف‌ها است و مدیران از ساخت سریالی با همین قد و قواره و کیفیت و محتوا هم راضی هستند» اما به‌رغم هزینه‌های گزافی که برای این دو سریال صرف شده، ‌کیفیت مطلوبی به دست نیامده است. کیفیتی که سریال‌های باشکوهی چون هزاردستان، امام علی، سربداران، مختارنامه و … ساخته شده در سال‌های گذشته و دوره مدیران قبلی، را به یاد بیننده می‌آورد.

بیشتر از فیلم