فیلمسازان زن ایرانی؛ تحسین‌برانگیز و تحجرستیز

پس از انقلاب ۱۹۷۹ کارگزاران جمهوری اسلامی کوشیدند ارزش‌های تنگ‌نظرانه مذهبی خود را در عرصه فیلم هم پیاده کنند

رخشان بنی‌اعتماد در هفتاد و یکمین جشنواره فیلم ونیز - سال ۲۰۱۴  - TIZIANA FABI / AFP

سینمای ایران؟ معلوم است که هر منتقدی آن را می‌شناسد: عباس کیارستمی، محسن مخملباف، بهمن قبادی، جعفر پناهی و اصغر فرهادی. اغلب منتقدان آلمانی برای نشان‌دادن درجه آگاهی خود از فیلم‌های ساخت ایران، اسامی کارگردانان مرد آن را ردیف می‌کنند. اما وقتی موضوع آشنایی با کارگردانان زن ایرانی پیش می‌آید، کمی مشکل می‌شود. آن‌وقت، در بهترین حالت، تنها نام‌هایی مطرح می‌شوند که بیرون‌ مرز زندگی می‌کنند: سمیرا مخملباف، شیرین نشاط و مرجان ساتراپی. شمار اندکی از این کارشناسان سینما، گاهی هم از رخشان بنی‌اعتماد یاد می‌کنند، البته به این شرط که زمانی گذرشان به جشنواره‌های جهانی که اغلب آثار تأثیرگذار او را نشان می‌دهند، افتاده باشد. چون حتی فیلم‌های این کارگردان پرآوازه هم – برعکس آثار همکاران مذکر او – به روی پرده سینماهای آلمان نرفته است.

اشکال کار کجاست؟ آیا این مسئله با تفرعن و ناآگاهی منتقدان غربی ارتباطی دارد؟

نابرابری جنسیتی جهان‌گیر

این که در حال حاضر تسلط فرهنگ مردسالارانه در صنعت فیلم، چالش بزرگی برای سینماگران زن در گستره جهانی است، جای حاشا ندارد. به همین دلیل، سال‌هاست که کارزار مبارزه با نابرابری جنسیتی ساختاری با عنوان «سهمیه‌بندی در فیلم» در عالم سینما شکل گرفته که با شعار ۵۰.۵۰، خواستار حقوق برابر برای زنان شده است.

با این‌حال سینماگران زن ایرانی از این نظر با تبعیضی مضاعف روبه‌رو هستند و خواست‌هایشان، به‌ویژه اگر بخواهند پشت دوربین کار کنند، هم از سوی سیاست‌گزاران و هم از طرف دست‌اندرکاران فیلم نادیده گرفته می‌شود. به عبارت دیگر وقتی پای خواست زنان فیلم‌ساز ایرانی در میان باشد، به قول یک مثل آلمانی، مسؤولان از هر دو چشم کورند.

حضور کم‌رنگ زنان در سینمای ایران

نادیده‌گرفتن حقوق زنان سینماگر در ایران، پرونده پربرگی دارد. در دوران محمدرضا شاه پهلوی گرچه زنان ایرانی صاحب حق رأی شدند، به آزادی سقط جنین دست‌یافتند و قانون طلاق هم اصلاح شد، ولی در صنعت فیلم به‌روی آنان کاملا باز نشد. تنها چند زن توانستند از فرصت مطلوب شروع «موج نو» در سینمای ایران بهره بگیرند، در را به اندازه شکاف کوچکی باز کنند و پشت دوربین بایستند: شهلا ریاحی (مرجان)، کبری سعیدی (مانی و مریم) و فروغ فرخزاد (خانه سیاه است) از جمله این هنرمندان‌اند. مستند واقع‌گرایانه – شاعرانه فروغ درباره بیماران جذامی، اعتراضی رسا علیه بی‌عدالتی‌های اجتماعی است. تاثیر دیرپای زبان سینمایی – عرفانی این فیلم که یکی از نام‌آورترین شاعران ایران را به شهرت جهانی رساند، هنوز هم بر فیلم‌های مستند- داستانی ایران قابل پی‌گیری است.

صنعت فیلم‌سازی به سبک اسلامی

پس از انقلاب ۱۹۷۹ کارگزاران جمهوری اسلامی کوشیدند ارزش‌های تنگ‌نظرانه مذهبی خود را در عرصه فیلم هم پیاده کنند و در مرحله اول، فهرست بلندبالایی از امور ممنوعه در فیلم تهیه و به سینماگران ابلاغ کردند که تاکنون هم معتبر است: نماهای عشق‌بازی، صحنه‌های برقراری رابطه جنسی (حتی برای زن و شوهرهای متاهل فیلم)، مصرف الکل و رقص و آواز، از جمله آن‌ها است. زنان، هم در فیلم و هم در محل فیلم‌برداری، موظف به رعایت مقررات و بخش‌نامه‌های حجاب و پوشش اسلامی هستند. افزون بر این، سیاست‌های جمهوری اسلامی و روحانیت عالی‌رتبه آن، نباید مورد انتقاد قرار گیرد. این فهرست می‌تواند برحسب سلیقه و خُلق و خوی مسؤول نظارت وقت، طولانی‌تر شود. سینماگرانی که مقررات نوشته یا نانوشته دست‌اندرکاران را نادیده بگیرند، مجازات می‌شوند: ممنوعیت کار و مسافرت، زندان و جریمه. این احتمال هم وجود دارد که علاوه بر موارد بالا، فیلم‌نامه‌های آتی سینماگر خاطی، مورد تأیید قرار نگیرد.

محدودیت‌های ویژه برای زنان

زنان فیلم‌ساز نه تنها مانند همکاران مذکر خود با موانع، اجبارها، تهدیدها و تضییق‌های دولتی روبه‌رو هستند، بلکه در تنگنای اجحاف‌ها و قوانین نانوشته یک جامعه مردسالار نیز گرفتارند و نمی‌توانند گونه‌گونی پرتکثر وجوه زندگی را آن‌گونه که خود به عنوان «جنس دوم» تجربه کرده‌اند، به تصویر درآورند؛ اگر کارگردان می‌خواست به عنوان مثال پس از انقلاب، جامعه را به عنوان یک کل ناهمگون نشان دهد که میان حرکت و سکون، عقب‌ماندگی و تلاش برای دست‌یابی به موازین پیشرفته عصر اطلاعات و اینترنت سرگردان است، مورد غضب قرار می‌گرفت. این سخت‌گیری به ویژه در مورد سینماگران زن و شخصیت‌های آنان، بیشتر اعمال می‌شد. بیشتر به این دلیل که کارگردانان مؤنث، جهان روایی فیلم‌های خود را اغلب با نگاهی زن‌محور می‌سازند و شخصیت‌هایی را که به تصویر می‌کشند کمتر با کلیشه‌های اسلام‌زده زن خوب و فرمانبر و پارسا هم‌خوان است. این «قهرمان‌ها» به‌طور کلی، اندکی از اعتماد به نفس و روشن‌بینی بهره برده‌اند، تشنه درک و دریافت‌اند و برای ساختن زندگی بهتر، ساختارهای قالبی را به چالش می‌کشند. به همین دلیل فیلم‌نامه‌های زنان سینماگر، کمتر نظر لطف ضابطان وقت جمهوری اسلامی را جلب می‌کرد و اغلب کنار گذاشته می‌شد.

نمونه‌های بارز

یکی از موارد جنجال‌برانگیز اعمال این سیاست، شیوه برخورد با «دختر شیطون» فیلم داستانی «دیگه چه خبر؟» تهمینه میلانی بود که در ۱۹۹۲ اکران شد. در سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۹۰، که با آغاز فعالیت چند کارگردان زن ایرانی همراه بود، به تصویر کشیدن شخصیت‌های غیرمتعارف مؤنث بسیار دشوار بود. اگر تهمینه میلانی می‌خواست برای ساختن فیلم خود از حمایت‌های دولتی که برای دریافت آن تقاضا داده بود، برخوردار شود، مجبور بود جنسیت دختر «شیطون» فیلم را تغییر دهد و به یک آقا پسر جذاب تبدیل کند: دانشجوی دختر فیلم «تازه چه خبر؟»، شخصیتی جسور دارد و بیشتر در دنیای تخیل خود سیر می‌کند تا در واقعیت و به این دلیل هم از کلاس اخراج و از تحصیل در رشته ادبیات محروم می‌شود. این فیلم در واقع، تضاد و ناسازگاری میان سنت و مدرنیته را مطرح می‌کند. منتقدان متعصب روزنامه‌هایی که خود را «پیرو خط امام» می‌دانستند، بی‌رحمانه به میلانی که با سرمایه خصوصی و کوهی از بدهی فیلم را ساخت، تاختند و از «تأثیر مهلک فرهنگِ غرب‌گرای آن بر رفتار جوانان و نگرش آن‌ها نسبت به زندگی» انتقاد کردند: در این بازه زمانی، تنها نمایش نقش سنتی زن مجاز بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

برای این جماعت، چهره‌های زنی که مثلا محسن مخملباف در فیلم‌های خود طرح می‌زد، به اندازه کافی «متفاوت» بود. البته تنها تفاوت رویکرد مخملباف نسبت به کارگردانان پیش از خود، در جابه‌جایی نقش زنان از حاشیه به مرکز روایت خلاصه می‌شد؛ وگرنه زنان ساخته و پرداخته او هم، تجسم واقعی همان کلیشه‌های سنتی مرسوم بودند. در واقع مخملباف از دو تصویر رایجی که اغلب در فیلم‌های دوران شاه ظاهر می‌شدند – یعنی بمب شهوت و مادر دلسوز – تنها اندکی فاصله گرفته بود: زنان او اغلب یا مانند کارگران جنسی در حال اغوای مردان بودند یا در نقش رمانتیک‌های درمانده و ایثارگر، خود را فدای همسرانشان می‌کردند.

پیشگامان

در حال حاضر ولی تنها فرمانبرداری و ازخودگذشتگی، خطوط اصلی شخصیت‌های زنان را تعیین نمی‌کند. این تحّول بزرگ حاصل تلاش‌های سینماگران پیشرویی است که چهره‌های متفاوتی از «جنس دوم» در آثار خود طرح زدند: رخشان بنی‌اعتماد (متولد۱۹۵۴)، تهمینه میلانی (۱۹۶۰)، منیژه حکمت (۱۹۶۲)، مونا زندی حقیقی (۱۹۷۲)، نیکی کریمی (۱۹۷۱) و مانیا اکبری (۱۹۷۴) تنها مطرح‌ترین آن‌ها هستند.

این پیشگامان در واقع هموارکننده راه نسل جدیدی از فیلمسازان زن هم محسوب می‌شوند که در پی دگرگونی‌های اقتصادی-اجتماعی پس از جنگ میان ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) و آغاز بازسازی کشور، پا به عالم سینما گذاشتند. دستاورد تلاش‌های آنان، فیلم‌های برجسته‌ای را رقم می‌زنند که هم از نظر مضمونی و هم از نظر فنی با آثار نسل پیش تفاوت دارد.

شکل و محتوا

به‌ویژه رشد و تکامل سریع ابزار و دستگاه‌های فنی فیلم‌برداری در چند دهه گذشته، به سینماگران نسل جوان امکان داد تا از فناوری‌های بسیار پیشرفته و ابزارهای دیجیتالی کارآ استفاده کنند و فیلم‌هایی بسازند که هرچند کمتر هزینه برداشته‌اند، ولی از کیفیت بهتری برخوردارند. این امر به ویژه به فیلم‌سازان زن که به‌طور سنتی نسبت به همکاران مرد خود بودجه و امکانات مالی کمتری در دسترس دارند، یاری رسانده است.

از نظر موضوعی نسل جدید سینماگران زن، اغلب در کنار طرح خواست‌ها و نیازهای جنس خود، به موانع و مشکلاتی هم می‌پردازد که در چارچوب حفظ نظم سنتی، زندگی خصوصی آنان را دگرگون کرده است. نرگس آبیار (۱۹۷۰)، آیدا پناهنده (۱۹۸۰)، فائزه عزیزخانی (۱۹۸۲)، مینا اکبری (۱۹۷۷)، تینا پارکروان (۱۹۷۷)، مرجان اشرفی‌زاده (۱۹۸۲)، سهیلا گلستانی (۱۹۸۱) و یلدا جبلی (۱۹۸۱) از جمله این فیلم‌سازان است که فردیت، جنسیت و سنخیت با سنت و جامعه را با تصاویری گویا و گونه‌گون در پیوند با یکدیگر مطرح می‌کنند و گاه آن‌ها را به چالش هم می‌کشند.

صیغه به عنوان راه حل؟

«ازدواج موقت» و «عشق مثلثی» به سبک ایرانی، به عنوان مثال، دستمایه‌هایی هستند که آیدا پناهنده در دو فیلم خود، «ناهید» (۲۰۱۵) و «اسرافیل» (۲۰۱۷) به آن‌ها پرداخته است. او در «ناهید»، دنیای زنانه سرشار از عشق و شوری را به تصویر می‌کشد که به دلیل ساختار مردسالارانه اجتماع و قوانین زن‌ستیز حکومتی به تیرگی و کشمکش کشیده می‌شود. ناهید، مادری است که به تنهایی با پسر خردسالش زندگی می‌کند حق حضانت فرزندش را دارد. وقتی ناهید با مردی آشنا می‌شود و عشقی بی‌آلایش به‌سراغش می‌آید، ناگزیر است به «ازدواج موقت» تن در دهد تا حق نگهداری از فرزند را از دست ندهد. با این حال، همسر سابق معتادش پسر را می‌رباید و ناهید را با تصمیمی دشوار روبه‌رو می‌کند: فرزند یا عشق؟

در فیلم «اسرافیل»، این مردی به نام بهروز است که باید بین دو زن، یکی از آنان را انتخاب کند. این مرد «وفادار»، پس از شکست در عشق و رابطه‌ای عاشقانه با زنی ماهی‌نام، کشور را ترک می‌کند و پس از بیست سال بازمی‌گردد تا با دختری جوان به نام سارا ازدواج کند. ولی شعله شور و عشق قدیمی در نخستین دیدار میان آن دو، دوباره زبانه می‌کشد.

کارگردان مؤمن مسلمان

نرگس آبیار، نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان، در فیلم‌های خود اغلب موقعیت‌های پرتنشی را می‌آفریند که به فاجعه‌های انسانی در فضایی آخرزمانی می‌انجامند و پیام پنهانی فیلم اغلب رنگی بشردوستانه و دین‌باور دارد. نام آبیار به عنوان موفق‌ترین و پرکارترین کارگردان زن سینمای معاصر ایران، با فیلم‌هایی چون «شیار ۱۴۳»، «نفس» و «وقتی ماه کامل شد» بر سر زبان‌ها افتاد. او در این کارها، رنج زنان و کودکانی را به نمایش می‌گذارد که از نگاه انتقادی او، از ساختارهای مردسالارانه جامعه، جنگ هشت ساله ایران و عراق و نیز رشد رادیکالیسم و ترور سرچشمه گرفته‌اند.

آبیار در فیلم «نفس» که در سال ۲۰۱۷، ایران را برای دریافت جایزه اسکار نمایندگی کرد، داستان دختری باهوش، کنجکاو و حساس به نام بهار را روایت می‌کند که با پدری مبتلا به تنگی نفس، مادربزرگی متعصب و سه خواهر و برادر خود در روستایی زیر خط فقر زندگی می‌کنند. روزهای این دختر منزوی، در کنار تنبیه‌های بی‌دلیل و با دلیل و تحقیرهای ریز و درشت مادربزرگ، هر از گاهی هم دست‌خوش پیامدهای منفی رویدادهایی می‌شود که پیش و پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ و در جریان اسلامی‌سازی تدریجی جامعه، همچنین آغاز جنگ ایران و عراق رخ دادند.

شخصیت بهار با کلیشه‌های رایج یک دختر روستایی که باید سربه‌زیر و حرف‌شنو باشد، هم‌خوان نیست. او دختری مستقل، کنجکاو و مشتاق یادگیری است و وقتی مایل به انجام کاری نیست، هیچ کس نمی‌تواند او را با زور مجبور به انجام آن کند: از جمله مادربزرگ متعصبش که با کتک و حتی زدن شلاق، بارها درصدد برمی‌آید او را برای یادگیری قرآن به مکتب‌خانه بفرستد و موفق نمی‌شود. دلیل این که بهار از مکتب‌خانه بیزار است، رفتار خشونت‌بار خانم معلم است که او را به سبب تلفظ اشتباه واژه‌های عربی با خط‌کش تنبیه می‌کند. این دختر خودرأی، تصمیم دارد روزی روپوش سفید پزشکی بپوشد و بیماری پدر خود را درمان کند. ولی هواپیماهای جنگی عراقی، با بمباران منطقه مسکونی‌ای که خانه بهار در محله‌ای از آن قرار دارد، نقطه پایانی بر آرزوهای او می‌گذارند.

انتقاد محافظه‌کارانه

فیلم «نفس» پس از اکران عمومی در ایران، به دلیل «داشتن گرایش‌های ضد جنگ و انتقاد از موازین اسلامی» مورد حمله شدید جناح تندروی حکومت قرار گرفت. نامزدی این فیلم برای دریافت جایزه اسکار، به ویژه، به مذاق جماعت تمامیت‌خواه به‌کلی خوش نیامد. سید احمد علم‌الهدی، نماینده ولی‌فقیه در خراسان رضوی، در این رابطه گفت: «این فیلم دقیقاً همان چیزی را نشان می‌دهد که دشمنان ما در غرب می‌خواهند ببینند.» محمد رضا نقدی، معاون فرهنگی سپاه پاسداران، در بیانیه مشابهی اعلام کرد: «غرب در حال حاضر به اندازه کافی تبلیغات منفی علیه ما انجام می‌دهد. بنابراین ما نباید پول مالیات‌دهندگان را صرف ساختن چنین فیلم‌هایی کنیم.»

این انتقادها ولی سبب نشد که آبیار دیدگاه خود را نسبت به جنگ و آموزش موازین مذهبی تغییر دهد. او بر این باور است که دفاع ملی، مشروع است، «اما جنگ، جنگ است و همیشه ویرانی به بار می‌آورد». از نظر او، «راه حل و پیام در فیلم همیشه باید صلح باشد.» آبیار می‌گوید که با اعمال محدودیت‌های مذهبی و به ویژه سیاست‌زدگی دینی مخالف است: «من یک مسلمان مومن هستم… اما این باید برای همه، همیشه چیزی شخصی باشد.»

این کارگردان موفق در سال ۲۰۲۰، دعوت آکادمی اسکار را برای عضویت در آن پذیرفت. او از جمله ۸۱۹ هنرمندی است که سال گذشته به آکادمی پیوستند. ۴۵ درصد اعضای جدید، از میان سینماگران زن و ۳۶ درصد آنان از بین رنگین‌پوستان انتخاب شده‌اند. آکادمی سال‌هاست که به دلیل ‌عدم رعایت تنوع و تکثر در گزینش‌های خود، مورد انتقاد قرار گرفته است.

انتقاد از آکادمی

اما همه ایرانی‌ها از این که آبیار به عضویت آکادمی درآمده است، خشنود نیستند و به او به ویژه در شبکه‌های اجتماعی به عنوان «عزیز خامنه‌ای» حمله کرده‌اند. یکی از کاربران در توییتر حتی از آکادمی خواسته است، دعوت عضویت آبیار را پس بگیرد: «فیلم‌های او از رژیمی توتالیتر حمایت می‌کنند و یک ایدئولوژی فاشیستی را گسترش می‌دهند. شرم‌آور خواهد بود که او نماینده ایران در آکادمی باشد.»

از همه این اعتراض‌های به‌جا و نابه‌جا که بگذریم، تنها یک چیز مسلم باقی می‌ماند: این که نرگس آبیار به دلیل زبان تصویری گویا و تاثیرگذار خود از این پس در گستره جهانی سینما حضوری پررنگ خواهد داشت؛ با روسری و البته با پشتیبانی نهادهای سینمایی دولتی.

شاید دست‌کم حضور او در این صحنه، اندکی از تفرعن و ناآگاهی منتقدان غربی نسبت به زنان کارگردان ایرانی بکاهد.

 این مقاله ترجمه کوتاه‌شده مقاله‌ای است به زبان آلمانی باعنوان:

Regisseurinnen im Iran – überraschend und facettenreich

بیشتر از فرهنگ و هنر