مرگ تدریجی و دردناک حیوانات در باغ وحش‌های ایران

مدافعان حقوق حیوانات خواستار تعطیلی باغ وحش‌ها شده‌اند

در بریستول انگلستان نامش کامران بود و در تهران نامش را به هیرمان تغییر دادند، یعنی به یادماندنی- عکس از ایرنا

با پخش تصاویری از «هیرمان» شیر ایرانی باغ‌وحش ارم در شبکه‌های اجتماعی و به راه افتادن هشتگ «هیرمان را نجات بدهید» پس از یکسال نام این شیر جوان باز بر سر زبان‌ها افتاد. این بار اما دیدن این آخرین شیر ایرانی شادی‌بخش نبود. تصاویر منتشرشده گویای بیماری «هیرمان» بود. وضعیت نامشخص بیماری او در میان تکذیب‌ها و تصدیق‌های مسؤولان در حالی در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت که بسیاری در خصوص بهبود آخرین شیر ایرانی ابراز تردید کرده‌اند. شیری که پس از هشتاد سال با فرشی قرمز وارد سرزمین مادری شده بود اکنون پس از گذشت یک‌سال به چنان وضعی دچار شده است که «نه توان خوردن دارد و نه یارای برخاستن». هر چند وعده‌هایی بابت مداوای او داده شده است اما آن چه سبب تردید است، سابقه تیره و تار باغ‌وحش‌های کشور است. وضع به چنان مرحله‌ای رسیده  است که مدافعان حقوق حیوانات خواستار تعطیلی باغ وحش‌ها شده‌اند. عدم رعایت استانداردهای بین‌المللی و شکست در گیشه به دلایل رکود اقتصادی، باعث شده است تا بسیاری از حیوانات اسیر که از ابتدا نیز زیستگاه مناسبی برایشان تدارک دیده نشده بود، در این مراکز در حال مرگ تدریجی باشند.

هیرمان کیست؟

در بریستول انگلستان نامش کامران بود و در تهران نامش را به هیرمان تغییر دادند، یعنی به یادماندنی. شیر به‌یادماندنی اردیبهشت گذشته پس از گذشت حدود ۸۰ سال از مشاهده آخرین شیر در ایران وارد سرزمین نیاکان خود شد. کامران سابق پس از سه روز مسافرت سخت با چهره‌ای خسته و زخمی وارد ایران شد و مورد استقبالی گرم قرار گرفت. خبرگزاری‌ها از او نوشتند و عکس‌های بزرگ او قاب اول رسانه‌ها شد. در شبکه‌های‌اجتماعی به حضورش بالیدند و از او به عنوان پیروزی مردم ایران یاد شد. پس از هفت سال تلاش، مسؤولان باغ‌وحش عاقبت توانسته بودند نظر مساعد اروپایی‌ها را نسبت به این انتقال جلب کنند و شیر نر تاریخی را همچون برگ برنده‌ای وارد ایران کنند.

چشم‌اندازی که برای شیر جوان از طرف مسئولان ترسیم می‌شد شامل تکثیر نسل شیر ایرانی و احیای این نژاد پس از حدود یک قرن بود. چشم‌اندازی که به نظر می‌رسید تنها رویایی موقت باشد و هیچ افق روشنی برای رسیدن به آن وجود نداشت. حفظ و نگهداری هیرمان و مهیا کردن بستری مناسب برای زندگی هیرمان در همان پله اول احیای شیر ایرانی را با علامت سؤال مواجه ساخت و بر درستی نظریه مخالفان این بازگشت که معتقد بودند ورود شیر ایرانی تنها حالت نمایشی دارد صحه می‎گذاشت.

اصرار بر بازگشت شیر ایرانی؛ صرفاً به دلیل این که نماد ایران بود و لاجرم مجبور به بازگشت؛ سبب شد تا در این فرایند، شیر همچون شیئی تاریخی در نظر گرفته شود و نه یک موجود جاندار.

مهمان‌خانه‌ مهمان‌کش

در میان موج شادی که با انتقال «هیرمان» فضای کشور را آکنده بود، صدای اقلیت مخالف هرگز شنیده نشد. مخالفانی که برای تلخ نشدن کام این پیروزی ملی، صدایشان ممیزی شد. فعالان حقوق حیوانات که از سال‌ها پیش وضعیت حیوانات را در باغ‌وحش‌ها دیده بودند و تجربه ضعیف مدیریتی را در احیای ببر مازندران شاهد بودند، آینده‌ روشنی پیش روی شیر ایرانی نمی‌دیدند.

ده سال پس از شکست برنامه احیای این ببرها که تلفات بسیاری در باغ‌وحش ارم به بار آورد، همچنان ضعف مدیریتی و نبود کادر درمان مناسب پابرجا بود و چیزی تغییر نکرده بود. اهمال در تشخیص به موقع بیماری مشمشه در زمستان ۱۳۸۹ باعث شد تا حیواناتی دیگر از جمله شیرهای باغ‌وحش ارم به بیماری مشمشه مبتلا شوند و از بین بروند. چهار سال بعد و در نوروز ۱۳۹۳ یکی از شیرهای نر باغ‌وحش ارم ماده شیری را خفه کرد که باعث تعجب کارشناسان شد. چنین رفتاری در طبیعت کمتر یا هرگز دیده نمی‌شود و کارشناسان نبود امکانات و کمبود فضا را عاملی برای عصبیت این حیوان دانستند. مرگ ببر سفید باغ‌وحش ارم در آذرماه امسال و همین طور «شمسی»، شامپانزه جوان از دیگر غفلت‌های مدیریتی در نگهداری از حیوانات این مجموعه است. غفلت‌هایی که مدیران باغ‌وحش پاسخ درستی به آن ندادند و بر ابهام ماجرا افزوده‌اند. در جریان مرگ ماده ببر باغ‎وحش ارم اعلام شد که ببر بر اثر نزاع از بین رفته است، در حالی که کارشناسان معتقدند که تلف شدن ماده ببر، در پی اقدام مسؤولان باغ‌وحش برای «تکثیر غیرعلمی» بوده است.

حیوانات گرفتار در باغ‌وحش ارم بدین‌ترتیب خود را با دو مشکل حاد مواجه می‌بینند: بدرفتاری مسؤولان باغ‌وحش و عدم وجود زیستگاه استاندارد. زیستگاهی که باید مهمان‌خانه‌ای مشابه با فضای طبیعی این مهمانان باشد، با قفس‌های تنگ و تار و آلوده و همین طور آلودگی صوتی ناشی از عبور وسایل نقلیه، بدل به شکنجه‌گاهی دائمی شده است. شکنجه‌گاهی که روز به روز به لحاظ جسمی و روحی موجوداتش را تحلیل می‌برد و از آن‌ها شبحی از آن چه که بوده‌اند به نمایش می‌گذارد.

تیرباران شیرها

مخفی‌کاری مسؤولان باغ‌وحش‌ها در قبال نگهداری حیوانات همواره با انتقادات بسیاری مواجه بوده است. این کتمان حقیقت در دوره کرونا و در تعطیلی اجباری این اماکن و عدم دسترسی فعالان این حوزه به چگونگی رفتار با حیوانات، موجب تشدید نگرانی‌ها شده است.

ابهام در پاسخگویی و عدم شفافیت به هنگام بروز وقایع در دوره پیش از کرونا نیز مسبوق به سابقه است. ده سال پیش و به هنگام بروز بیماری مشمشه در باغ‌وحش ارم، دکتر هومن ملوک‌پور، دامپزشک تیم درمان ببر سیبری، در وبلاگش از معدوم کردن شیرهای این باغ‌وحش به روشی عجیب خبر داد. او در وبلاگش نوشت: «دیروز ۹ تا از شیرهای باغ‌وحش تهران را به گلوله بستند و کشتند. به جرم بیمار بودن. با افتخار، سلطان جنگل را در قفس‌های ۲ در ۲ شکار کردند و به گلوله بستند.»

مطلب وی هرچند بلافاصله از سوی امیر الهامی مدیریت وقت باغ‌وحش پارک ارم تکذیب شد اما رفتار مسؤولان باغ‌وحش در قبال حوادثی از این دست باعث شد تا اندک‌اندک رسانه‌ها متوجه رفتار نامناسب با حیوانات این مراکز شوند.

با وقوع همه‌گیری بیماری کووید-۱۹ و غیاب بازدیدکنندگان، باغ‌وحش‌ها که خود را با دشواری‌های مالی جدی مواجه می‌بینند برای رفع و رجوع این کمبودها به تعدیل نیرو و همین طور کاهش میزان غذای حیوانات روی آورده‌اند. مراکزی که در دوران رونق خود نیز آن چنان توجهی به حیوانات نداشتند اکنون در غیاب این منبع مالی وضعیت اسفناکی را پیش روی حیوانات قرار داده‌اند. کمبود مواد غذایی و جایگزین کردن خوراک ارزان و متضاد با ذائقه حیوان، باعث شده است تا بسیاری از این حیوانات در معرض سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن قرار بگیرند.

روزگار دوزخی حیوانات باغ‌وحش

هم‌زمان با بیماری «هیرمان» فعالان محیط‌زیست خواستار تعطیلی باغ‌وحش‌های ایران شده‌اند. باغ‌وحش که یکی از اهدافش در قرن حاضر آشتی دادن مردم با طبیعت است، به چنان وضعی دچار شده که مراجعه‌کنندگانش با دیدن حیوانات افسرده در قفس‌های تنگ و تار و آلوده، دچار یاس و ترس و اندوه می‌شوند و به حال آنان می‌گریند. گزارش‌هایی که از وضعیت نامناسب نگهداری حیوانات در باغ‌وحش‎های ارومیه، مشهد و اصفهان و خوزستان منتشر شده است حاکی از ادامه روند نزول کیفی اسارتگاه‌های حیوانات است. از حدود ۷۰ باغ‌وحش و مرکز نگهداری حیوانات در ایران، هیچ کدام به مرزهای استاندارد جهانی نزدیک نیز نمی‌شوند. با این که دستورالعمل استانداردسازی باغ‌وحش‌ها از سال ۹۰ به این مراکز ابلاغ شده است اما هیچ کدام از این ۷۰ مرکز نگهداری حیوانات و باغ‌وحش‌ها به این استاندارد نزدیک هم نشده‌اند. نبود نظارت دقیق و جدی و عدم وجود سیاست مدون از سوی سازمان محیط‌زیست سبب بروز چنین فجایعی در باغ‌وحش‌های کشور شده است. فقدان قانون جامع در زمینه حمایت از حیوانات دربند، امکان رشد مراکزی که کارکرد باغ‌وحش استاندارد را ندارند افزایش داده است و شرایط نگهداری حیوانات را به امری ساده‌انگارانه بدل کرده است. سازمان محیط‌زیست که خود می‌بایست بر باغ‌وحش‌ها نظارتی دائم داشته باشد و بر بهبود وضعیت آن‌ها فشار بیاورد سکوت اختیار کرده است و حیواناتی را نیز در این راه به باغ‌وحش‌ها واگذار می‌کند. این در حالی است که به گفته شهاب‌الدین منتظمی مدیر کل دفتر حفاظت و مدیریت حیات‌وحش؛ درخواست ایجاد باغ‌وحش در کشور روز به روز در حال افزایش است. به گفته وی قریب به اتفاق باغ‌های وحش کشور از استانداردهای حداقلی فاصله دارند و سازمان محیط زیست نیز نمی‌تواند باغ‌وحش‌ها را برای رسیدن به استانداردهای جهانی تحت فشار بگذارد.

در غیاب قانون حمایتی مشخص از حیوانات و ناتوانی سازمان حفاظت محیط زیست در نظارت بر باغ‌وحش‌های کشور و همین طور عدم شفافیت مدیران باغ وحش‌ها در رسیدگی به وضع اسفناک این حیوانات، فعالان حقوق حیوانات خواستار تعطیلی تمامی باغ‌وحش‌های کشور شده‌اند تا بدین‌ترتیب شاید حیوانات نیمه‌جانی که از این اردوگاه‌های مرگ باقی مانده‌اند بتوانند به حیات مجدد بازگردند و خاطرات تلخ خانه‌ تنگ و تاریک خود را فراموش کنند.