دعوای دولت و رادیو- تلویزیون حکومتی بر سر چیست و به کجا خواهد رسید؟

عکس آرشیو صدا و سیما

تنش میان قوه‌ی مجریه و سازمان صدا و سیما از زمانی آغاز شد که علی خامنه‌ای فردی غیر از برادر هاشمی رفسنجانی را برای مدیریت این سازمان انتخاب کرد. پیش از آن چه در دوران خمینی (بعد از زد و خوردها بر سر قدرت تا سال ۱۳۶۰) و چه در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دولت و رادیو- تلویزیون دولتی با هم هماهنگ بودند.

اسلامی سازی و پرونده سازی

علی خامنه‌ای در دوران دولت دوم هاشمی رفسنجانی به تدریج مراکزی را که با رئیس دولت هماهنگ بودند (همه‌ی بخش‌های سیاسی، انتظامی و تبلیغاتی غیر از اقتصاد) از کنترل رفسنجانی خارج کرده و به زیر مهمیز خود آورد. انتصاب علی لاریجانی  به عنوان مدیر سازمان در سال ۱۳۷۲ که به تزریق صدها عنصر امنیتی هماهنگ با بیت در رده‌های بالایی سازمان انجامید آغاز این فصل از کارکرد صدا و سیما به عنوان بوق اختصاصی خامنه‌ای و بیت بود. کارکرد مورد نظر خامنه‌ای این بود که سازمان در کنار اسلامی سازی امور به نهادی برای پرونده سازی و حذف ناهمرنگ‌ها تبدیل شود. ‌

قلمروهای تنش

پس از آن به غیر از دوره‌ی اول دولت احمدی نژاد همیشه میان دولت و سازمان صدا و سیما تنش وجود داشته است. این تنش در چهار قلمرو جریان داشته است:

۱- روابط عمومی دولت یا حکومت: علی خامنه‌ای نه تنها سازمان صدا و سیما را از ایفای نقش روابط عمومی دولت تهی ساخت بلکه آن را علیه دولت (قوه ی مجریه) به کار گرفت. به علت فاصله‌ی دیدگاهی و سیاستگزاری میان رفسنجانی، خاتمی و روحانی از یک سو و خامنه‌ای از سوی دیگر شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی همیشه نه تنها منتقد دولت بوده‌اند بلکه در مواردی موضعی تهاجمی علیه آن داشته‌اند. این تنش‌تا حدی پیش رفته که مقامات دولتی این شبکه‌ها را عملا تحریم کرده یا به انتقاد صریح از آنها می پرداخته‌اند.

۲- نفوذ دشمن: از دوره‌ی لاریجانی بدین سو گفتمان سیاسی حاکم بر برنامه‌های خبری و سیاسی رادیو و تلویزیون دولتی همان گفتمان خامنه‌ای مبنی بر افشای تلاش دشمن برای نفوذ به دستگاه‌های دولتی بوده است، نفی و قوه‌ی مجریه هم از شمول این نظریه‌‌ی توطئه مصون داشته نمی شده است؛ هدف از بسط این نظریه جلوگیری از استحاله‌ی نظام و تحکیم قدرت رهبر بوده است. پروژه‌ی پایان ناپذیر خامنه‌ای امنیتی کردن همه‌ی امور است. همه‌ی حیطه‌ها از نظر وی از جمله رسانه‌ها، اقتصاد، فرهنگ و حتی ورزش و سرگرمی جای نفوذ دشمن بوده است. با در نظر داشتن همین خط حمله علیه دولت بود که حسن روحانی در واکنش به مجموعه‌ی تلویزیونی گاندو و تلاش آن برای اتصال اقدامات دیپلماتیک دولت به پروژه‌ی نفوذ، تخصیص بودجه‌ی سازمان صدا و سیما را منوط به تایید دو عضو منصوب دولت در شورای نظارت بر این سازمان کرد.

۳- بودجه و نظارت. در مقابل، دولت و مجلس (در صورت همراهی با آن مثل دوره ششم) در قلمرو بودجه و حسابرسی سازمان را تا حدی که می توانستند تحت فشار قرار می داده‌اند. در مجلس ششم طرح تحقیق و تفحص از صدا و سیما به جریان افتاد (با گزارش تخلف ۵۲۵ میلیارد تومانی) ولی عملا راه به جایی نبرد. دولت خاتمی هم می خواست تا حدی پرداخت یا افزایش بودجه‌ی سازمان را منوط به "عدم تهاجم" کند اما موفق نبود. با مداخله‌ی بیت و شخص خامنه‌ای در نهایت این گونه موضوعات به نفع سازمان حل و فصل می شده است.

۴- دعوا بر سر قلمرو نفوذ و قدرت. مهم تر از همخوانی دستور روحانی با قانون و مقررات (رئیس جمهور نمی تواند تخصیص اعتبار یک سازمان را به نظر مثبت نمایندگان خود در یک شورای نظارتی منوط کند)، تنش دائمی میان نهادهای جمهوری اسلامی بر سر حیطه‌ها و منابع قدرت است. این دعوا در کاست حکومتی جریان دارد و مردم در زمان انتخابات به سیاه لشکر آن تبدیل می شوند. وصله پینه‌هایی که بیت بر این شکاف‌ها می زند دوباره جایی سرباز می کنند چون تعارض میان حکومت (ولایت فقیه و نهادهای انتصابی) و دولت در ایران دائمی است خواه رئیس دولت خاتمی باشد یا احمدی نژاد.

ولایت فقیه نهادی است که به طور نظارت ناپذیر، مطلقه، غیر پاسخگو و فرا قانونی بر سر همه‌ی نهادها (بعضا با کارهای تعریف شده) گذاشته شده است و اینها مدام بر سر حیطه‌ی ماموریت‌ها، منابع و اقتدار و نفوذ در حال رقابت با هم هستند. سریال‌هایی مثل گاندو و پیش از آن چلچراغ، و هویت (و فیلم‌‌های سینمایی قلاده‌های طلا و سیانور و فیلم‌های مستند در مورد بازرگان و حسینعلی منتظری) پیش از آن که در پی حل این تضادها باشند تنش‌ها را افزایش می دهند. آنها برای این ساخته و نمایش داده می شوند که یک نهاد را بر فراز نهاد دیگر قرار دهند یا از حیطه‌ی اختیارات یک نهاد در برابر نهاد دیگر بکاهند.

فصل الخطاب یا طرف دعوا

در ساختار واقعی و حقوقی قدرت در جمهوری اسلامی فصل الخطاب این تنش‌ها و برخوردها رهبر یا بیت رهبری بوده که خود یک طرف دعوا هستند. بنابراین سرانجام واکنش روحانی به تلویزیون دولتی روشن است (عقب نشینی دولت با یک تلفن از بیت).

اصل دعوا بر سر این است که سازمان صدا و سیما بوق تبلیغاتی و نهاد پشتیبان قوه‌ی مجریه باشد یا بوق تبلیغاتی و خط دوم نهادهای انتصابی و دستگاه رهبری و "نظام" (که معمولا وقتی از این تعبیر استفاده می شود منظور شخص خامنه‌ای است). واقعیت این است که به طور تدریجی در ۲۷ سال گذشته نهادهای امنیتی و سپاه منابع و آنتن شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی را قورت داده‌اند و سریال‌ها و دعوای بودجه هجم طعمه ها را در دل هیولا نمایانگر می سازند. نمی توان از مار بوا انتظار داشت میان خود و طعمه‌هایش داوری کند.