تفاوت جمهوری اسلامی و داعش: سرعت و دامنه‌ اشغالگری و غارت

اشغالگری اسلامگرا، انگاره‌ تازه‌ای از تسخیر و سلطه‌‌ همه‌جانبه

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی-KHAMENEI.IR / AFP

برای درک آنچه بر سر جامعه‌ ایران در چهار دهه‌ اخیر آمده، وضعیت ایران امروز را نه با کشورهای در حال توسعه و توسعه‌نایافته و نه حتی با دیگر کشورهایی که اشغال شده‌اند می‌توان مقایسه کرد.

اشغال افغانستان از سوی امریکا و روسیه و اشغال عراق به‌وسیله امریکا، از نزدیک‌ترین مثال‌های روزگار ما هستند. نیروهای اتحاد جماهیر شوروی، بعد از نه سال، در سال ۱۹۸۹ افغانستان را ترک کردند، بدون آنکه منابع قدرت و ثروت و منزلت در این کشور را برای ابد از آن خود کرده باشند و افغانستان زخم‌خورده را به حال خود گذاشتند.

نیروهای امریکایی در سال ۲۰۱۱، پس از هشت سال، عراق را ترک کردند بدون آنکه منابع سه گانه کشور (قدرت و ثروت و منزلت) را به خود اختصاص داده باشند. تنها بعد از ظهور داعش، برای کمک به عراقیان به آن کشور بازگشتند بدون آنکه چشمداشتی به منابع آن کشور داشته باشند. ایالات متحده در افغانستان، به جای مکیدن منابع هر ساله، ده‌ها میلیارد دلار در آن کشور هزینه کرده و همه‌ تلاشش معطوف به خروج بوده است. بدون حضور نظامی طالبان، سال‌ها بود که امریکایی‌ها افغانستان را ترک کرده بودند.

این کارنامه‌ دو ابرقدرت را با همه تفاوت‌هایی که داشته‌اند، با اشغال ایران به‌وسیله نیروهای اسلامگرا در سال ۱۳۵۷ مقایسه کنید. آنها نه تنها دولت و منابع عمومی را می‌خواستند، بلکه همه انسان‌ها، نهادها و سنت‌های کشور را در انقیاد خود طلب می‌کردند. همه‌ منابع قابل استخراج و بهره‌برداری کشور در ۴۲ سال گذشته از سوی اسلامگرایان مکیده شده و آنها خیال ندارند این کشور را به مردمانش واگذار کنند. کار از فروش گذشته و میراث و منابع گذشته و حکومت در حال آینده‌فروشی است.

برای دادن تصویر روشنی از این اشغال در سه بخش قدرت و ثروت و منزلت، آنچه را که اسلامگرایان بر سر ایران آورده‌اند گزارش می‌کنم. این گزارش نشان می‌دهد که اگر اسلامگرایان کشوری را اشغال کنند چه بر سر آن می‌آورند. اشغالگری در این نوشته، فقط از بُعد منابع بررسی شده است. سرکوب و نقض حقوق و قساوت و ابعادی آشکارتر برای اشغال یک کشور از سوی یک جمعیت نظامی-امنیتی (انقلابی) است که برای چهار دهه بدون توقف در ایران جریان داشته است.

قدرت

در ایران حدود پنج‌هزار مقام عالی‌رتبه (فرماندهان نظامی، وزرا و معاونان، استانداران، ائمه‌ جمعه شهرهای بزرگ، اعضای مجلس، مدیران بنیادها، منصوبان رهبر در قوه قضاییه، شورای نگهبان، شهرداران شهرهای بزرگ، مجمع تشخیص مصلحت و شوراهای عالی دیگر، مدیران شرکت‌های دولتی و شرکت‌های تحت نظر سپاه و دستگاه رهبری، اعضای مجلس خبرگان)، پانزده تا بیست هزار مقام میانی (اعضای هیئت مدیره‌ها و هیئت امنای موسساتی که در سه امپراطوری شرکت‌های دولتی، سپاه و بیت قرار دارند، ائمه‌ جمعه‌ شهرهای کوچک، قضات و دادستان‌های محلی، مدیر کل‌های ادارات دولتی در مرکز، شهرداران شهرهای متوسط و کوچک، فرمانداران، مدیر کل‌های استانی، نمایندگان ولی فقیه در دستگاه‌ها، و فرماندهان نظامی در سطح استان‌ها) و حدود ۱۷۵ هزار مقام رتبه پایین (مثل اعضای شوراهای شهر و روستا، مدیران مدارس و بانک‌ها، و دهیاران) وجود دارد.

اینها قدرت را در کشور در دست دارند و قدرت عمدتا یا به نحو افقی در همان پنج هزار نفر یا به صورت عمودی در میان ۲۰۰ هزار مقام جابجا می‌شود. گردش قدرت به واسطه‌ انتخابات، یک خیال باطل بوده است چون یک فرد باید از ده‌ها صافی در یک دوره‌ پانزده ساله (از ۱۴ سالگی که عضو بسیج می‌شوند تا ۲۹ سالگی که شغل آنها مشخص شده و هویت سیاسی‌شان شکل گرفته) بگذرد تا بتواند عضو پذیرفته‌ شده‌ قشر حاکم باشند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ثروت و درآمد

بهروز محبی نجم‌آبادی، عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس یازدهم می‌گوید: «بر اساس بررسی‌های صورت‌گرفته از تراکنش‌های ثروتمندان در جامعه مشخص شده است که حدود ۳۰۰ هزار نفر سر‌مایه‌دار ویژه در کشورمان وجود دارند که تراکنش‌های میلیاردی دارند که رقم‌های جابه‌جا شده از حساب آنها میلیاردی بوده و بیش از یک و نیم میلیارد تومان هر تراکنش آنهاست.» (فارس ۱۶ اذر ۱۳۹۹) این رقم نه دارایی آنها بلکه میزان معاملات آنهاست. کسانی که معاملاتشان میلیاردی است به یقین ثروت‌های چند ده میلیاردی و بالاتر دارند.

در ایران در نیمه‌ سال ۱۳۹۸، حدود ۱۷۰ هزار نفر خودروی بالای ۵۰ میلیون داشته‌اند که شاخص خوبی برای ثروت افراد و تعداد افراد دارای ثروت بالاست: «افرادی که خودروی [آنها] ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون بود ۶۳ هزار و ۷۶۰ خانوار بوده‌اند. ۴۵ هزار و ۸۱۳ خانوار خودروی آنها بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون بوده است. ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان، ۳۷۴۰۹ خانوار و بالای ۵۰۰ میلیون ۱۵۷۴۵ خانوار را شامل شده‌اند.» (خبر آنلاین ۲۶ مهر ۱۳۹۸) قیمت‌های خودرو برای آذر ۹۹، حدود سه برابر رقم‌های فوق بوده است. اگر رقم افرادی که خانه‌های بالای ده میلیارد تومان دارند هم منتشر می‌شد احتمالا به همین رقم حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر می‌رسیدیم. قشر ثروتمند، نه تنها در خانه‌های چند ده میلیاردی زندگی می‌کنند بلکه صاحب ۲.۵ میلیون واحد خالی در کشور نیز هستند چون کسانی که آپارتمان دومی برای پشتوانه خریده‌اند، آن را اجاره می‌دهند. منبع مهم این ثروت، وام‌های بانکی است که هفتاد درصد آنها به یک درصد جمعیت (قشر حاکم و افراد مرتبط با آن) تعلق می‌گیرد. (علیرضا زاکانی، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس، خانه ملت، ۲۵ ذآذر ۱۳۹۹)

صاحبان خودروها و خانه‌های گران قیمت، خانه‌های خالی و حساب‌های بانکی فربه، نمی‌توانند سه گروه مختلف باشند چون حساب بانکی، خودرو و خانه در ایران با هم ارتباط معناداری دارند: کسی که خانه‌اش بیست میلیارد تومان می‌ارزد، سوار پراید نمی‌شود یا به وام بانکی یک میلیون تومانی دولت محتاج نیست. با بعد ۳.۳ برای خانوار در ایران، امروز تعداد افرادی که از این خانه‌ها، خودروها یا حساب‌های بانکی برخوردار می‌شوند چیزی در حدود ۷۶۰ تا ۹۹۰ هزار نفر است که می‌شود حدود یک درصد جمعیت کشور. برخی از مقامات کشور با ژست عدالتخواهانه از «یک درصدی‌ها»یی صحبت می‌کنند که گویی هیچ رابطه‌ای با حکومت ندارند اما این قشر کوچک همان قشر حاکم هستند. در ایران قدرت و ثروت، عناوین منزلت‌آور می‌آورد و نه بالعکس. حقوق‌های نجومی، خصولتی سازی، اخذ مجوزهای ویژه، ارز اختصاصی برای سفرهای خارجی، اخذ قرارداد بدون مناقصه و مزایده و واگذاری ارز ارزان قیمت، از مسیرهای کسب ثروت از مجرای قدرت هستند.

عناوین منزلتی

جمهوری اسلامی در حوزه‌ منزلت اجتماعی نیز همه‌ عناوین را مصادره کرده است، از ژنرال (که به طور کیلویی به فرماندهان سپاه تعلق یافت) تا استاد دانشگاه (که امروز به همه‌ اعضای انصار حزب‌الله و روحانیون و مقامات کشور تفویض شده است) و دکتر (با بورسیه‌های چند هزارتایی به خودی‌ها) و از بازیگر و کارگردان تا ورزشکار ملی که هیچ یک بدون اظهار وفاداری به نظام نمی‌توانند چنین عناوینی داشته باشند. اینکه اکثر این افراد به نظام در دل خود، اعتقادی دارند یا ندارند در اینجا اهمیت ندارد. موضوع مهم آن است که وقتی سلیمانی یا فخری زاده کشته می‌شود، اکثرا اینها پشت سر نظام اطلاعیه صادر می‌کنند. جمهوری اسلامی انحصار عناوین را با رانت و مجوز و گزینش و سهمیه و اخراج در دست دارد و آنها را میان وفاداران به نظام توزیع کرده است.

تصور کنید که اگر قرار بود کشوری اشغال شود و بعد از اشغال همه‌ منابع کشور در اختیار اشغالگران قرار گیرد آیا اتفاقی به‌جز آنچه در ایران انجام شده می‌توانست صورت گیرد؟ حتی مغول، اعراب و دیگر مهاجمان به ایران در طی سه هزار سال گذشته چنین رفتاری با ایران و ساکنان آن نداشته‌اند. آنها می‌آمدند غارتی می‌کردند، جمعیتی را می‌کشتند و بعد یا می‌رفتند یا به حاکمانی با دایره‌ محدود قدرت تبدیل می‌شدند. تکنولوژی و ابزارهایی که در اختیار دولت مدرن قرار دارد این امکان را به دولت‌های تمامیت‌خواه داده است که منابع طبیعی و انسانی و مالی یک کشور را در دوره‌ای محدود آنچنان بمکند که برای نسل‌ها، یک کشور را در فقر و فاقه فرو برند. البته اکثر ایرانیان می‌دانند که چه بر سر کشورشان آمده اما بخشی از آنها از ابراز واقعیت اشغال کشورشان به‌وسیله گروهی بسیار کوچک و بعد تاراج منابع کمیاب قدرت و ثروت و منزلت اجتماعی در آن استنکاف می‌کنند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه