آیا ۲۶ تیر قدم نخست بحران چهل ساله افغانستان بود؟

به بهانه کودتای ۲۶ تیر و آغاز جمهوری

M.Daoud.Khan عکس از فیس بوک

 

سحرگاه ۲۶ تیر سال ۱۳۵۲ سردار محمد داود در افغانستان اعلام جمهوریت کرد. او از نیمه شب با آغاز کودتا قدرت را از پسر عمویش محمد ظاهر، شاه افغانستان که در سفر خارج به سر می‌برد به دست گرفت و در سخنرانی که روز ۲۷ تیر از طریق تنها رادیوی افغانستان انجام داد، رژیم شاهی را مستبد و حتی دموکراسی موجود در چارچوب این نظام را دموکراسی قلابی خواند. محمد ظاهر شاهِ آرامش طلب نیز که چهل سال در اریکه قدرت بود، چند روز بعد استعفای خود را به سردار محمد داود فرستاد و این گونه برای نخستین بار ظاهرا نظام جمهوری در افغانستان روی کار آمد. سردار محمد داود حدود ۵ سال و دو ماه بر اریکه قدرت بود. سرانجام خود او در هفتم اردیبهشت سال ۱۳۵۷ توسط افسران تعلیم یافته شوروی سابق، که روزگاری او را با کودتا به قدرت رسانده بودند، توسط کودتای دیگری سرنگون شد. در روز کودتای هفتم اردیبهشت، سردار محمد داود و اکثر اعضای خانواده وی به صورت فجیعی به قتل رسیدند و حتی گورشان تا همین چند سال قبل ناشناس بود. تا این که در سال ۲۰۰۹ گور وی شناسایی شد و پس از آن بقایای جسدش طی مراسم رسمی به مقبره جدیدی در حاشیه جنوبی شهر کابل انتقال داده شد.

سردار محمد داود که جزء خانواده سلطنتی بود، قبل از کودتا نیز سابقه نخست وزیری در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه را دارا بود. در مورد شخصیت وی می‌گویند که دوست داشت شخص اول یک شهرستان باشد، اما شخص دوم یک مملکت نباشد. سردار محمد داود به شدت تمایلات ناسیونالیستی و تا حدی استبدادی داشت. او همچنان داعیه پشتونستان خواهی را نیز در تمام دوران حضورش در قدرت چه بعنوان نخست وزیر و چه بعنوان رئیس جمهور افغانستان بر زبان داشت و خیلی از اهل سیاست در منطقه می‌گویند، دلیل بدبختی‌های بعدی افغانستان همین پشتونستان خواهی سردار محمد داود بود.

در زمان حکمراویی سردار محمد داود بحث سرنوشت پشتون‌های آن سوی خط دیورند دوباره مطرح شد. افغان‌ها به استناد بر معاهده دیورند که آن را صد ساله می‌دانستند، خواهان همه‌پرسی در مناطق قبایلی آن سوی خط دیورند بودند تا در مورد الحاق این مناطق به افغانستان رای بدهند. همین مساله بعنوان مهم‌ترین اصل بحران افغانستان در نزد سیاست‌مداران افغان مطرح است. زیرا پاکستانی‌ها همیشه از این داعیه پشتونستان خواهی افغان‌ها در هراس بودند. سردار محمد داود در کنار تمایلات ناسیونالیستی، دیدگاه‌های چپی نزدیک به شوروی سابق را نیز دارا بود. او پس از به قدرت رسیدن بخشی از زمام امور را به دست کسانی سپرد که از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند. این حزب در سال ۱۳۴۳ ایجاد شده بود و تمایلات مارکسیستی به شدت افراطی داشت.

شبیه این حزب را می‌توان حزب توده ایران عنوان کرد. رهبران این حزب در پیروزی کودتای سردار محمد داود نقش اساسی داشتند. تعدادی از افسران عضو حزب دموکراتیک توانستند تمامی فرماندهان نظامی وابسته به سلطنت را در همان لحظات اول کودتا دستگیر کنند و این گونه بود که کودتا با کمترین هزینه به پیروزی رسید. پس از آن هم اعضای حزب دموکراتیک خلق با دولت سردار محمد داود همکاری نزدیک داشتند. سردار محمد داود به دلیل نفرتی که از پاکستان داشت و این کشور را متحد نزدیک آمریکا می‌دید، بیشتر به سوی شوروی سابق متمایل شد. اما در اواخر عمر دولتش متوجه شد که مداخله شوروی در امور افغانستان بیش از حد شده است. پس در تلاش دور شدن از شوروی برآمد. سردار محمد داود تلاش کرد تمامی اعضای حزب دموکراتیک خلق را که در دولت رخنه کرده بودند از سر راه بردارد. حتی تعدادی از آنان را زندانی کرد. ولی قبل از آن‌که تمامی دولت، خصوصا ارتش افغانستان را از وجودشان پاک کند، آنان که متوجه نیت سردار محمد داود شده بودند، در یک کودتای نظامی وی را با هجده عضو خانواده‌اش به قتل رساندند و پرونده جمهوری افغانستان برای همیشه بسته شد.

پاکستان و جمهوری افغانستان:

پاکستانی‌ها از زمان نخست وزیر سردار محمد داود، تحولات افغانستان را به شدت زیر نظر داشتند. آنان بزرگترین دشمن خود در افغانستان را همین سردار محمد داود می‌دانستند. با کودتای ۲۶ تیر و قدرت گرفتن سردار محمد داود نگرانی پاکستانی‌ها از وی بیشتر شد به همین دلیل پاکستانی‌ها دست به یک سلسله فعالیت‌های اطلاعاتی زدند. در سال ۱۳۵۴ عده‌ای از اعضای نهضت اسلامی که در پاکستان مخفی بوده و در آنجا مورد آموزش قرار گرفته بودند خواستند هم‌زمان در چند شهر افغانستان قیام کنند. این کودتا در ۲۸ تیر تنها در استان لغمان و پنجشیر انجام شد که به سادگی سرکوب شد. پاکستان پس از این قیام به آموزش گسترده‌تر اعضای نهضت اسلامی و دیگر گروه‌ها پرداخت. با کودتای هفتم اردیبهشت سال ۱۳۵۷ و وارد شدن آمریکا به حمایت از مجاهدین افغان، علیه حکومت افغانستان، نقش پاکستان در این راستا عمیق‌تر شد و پاکستان نظریه عمق استراتژیک در مورد افغانستان را مطرح ساخت. پاکستان پس از حذف داود خان دیگر هرگز اجازه نداد کسی مانند داود خان، که داعیه پشتونستان خواهی را به صورت جدی در افغانستان مطرح ‌کند، سر برآورد. سازمان امنیت پاکستان به صورت مدام مترصد پیدا کردن و حذف چنین چهره‌های ضد پاکستانی در افغانستان است.

داود خان با این که در عرصه سیاست داخلی و خارجی ضعیف عمل کرد و نتوانست افغانستان را در مقابل دشمنی‌های منطقه‌ای حفظ کند اما برنامه‌های اقتصادی قدرتمندی برای افغانستان در نظر داشت. برنامه پنج ساله اول او و طرح برنامه پنج ساله دومش، افغانستان را به سمت رشد اقتصادی حرکت داد. متاسفانه این حرکت به دلیل عمر کوتاه حکومت وی دوام نکرد و افغانستان وارد چرخه سیاه تاریخی خود شد. امروزه سردار محمد داود به دلیل دشمنی آشکارش با پاکستان به چشم احترام دیده می‌شود. هرچند خیلی‌ها باور دارند که او مسبب بدبختی‌های چهل ساله افغانستان است.

بیشتر از