نخستین بار در اواسط سال ۱۳۷۴ شمسی چشمم به طالبان افتاد. آنان تازه شهر هرات در غرب افغانستان را فتح کرده بودند و با غرور در داخل خیابانهای شهر با ماشینهای بایفور (نوعی وانت ژاپنی که چون هر چهار چرخ آن فعال است به بایفور مشهور شد) گردش میکردند. از آن پس طالبان در هرگوشه افغانستان با همین بایفورها ظاهر میشدند و در شهرها جولان میدادند. سرانجام پس از شش سال سلطه، این گروه دوباره با همان بایفورها از شهرهای افغانستان فرار کردند.
حالا پس از گذشت ۱۸ سال زمزمه برگشت دوباره طالبان شنیده میشود. اما چگونه و با چه مکانیسمی؟
آقای زلمی خلیلزاد نماینده آمریکا در گفتگوهای صلح افغانستان، از قریب الوقوع بودن توافق درهمین یکی دو ماه آینده صحبت میکند. طالبان نیز در اعلامیههایشان از نزدیک شدن به توافق حرف میزنند. دولت افغانستان هم بر راه حل سیاسی تاکید دارد و به گفتگوهای صلح در هر گوشه جهان نمایندگان خود را میفرستد. احزاب سیاسی نیز با حضور در گفتگوها از نقش اثر گذار سیاستمداران دور از حکومت در آینده سیاسی افغانستان خبر میدهند. اما با تمام این احوال هنوز یک پرسش بی پاسخ مانده است. طالبان با چه مکانیسمی وارد عرصه قدرت میشوند.
سال گذشته در حاشیه گفتگوهای صلح در مسکو، نقل قولی از زبان عباس استانکزی معاون دفتر قطر منتشر شد که او گفته بود نیروهای نظامی افغانستان باید منحل شوند. این نقل قول با واکنشهای مختلفی روبه رو شد و حتی استانکزی هم تلاش کرد تا حدی این گفتهاش را تلطیف کند. اما واقعیت این است که آن نقل قول، حرف دل رهبری طالبان بود. در تمام مذاکراتی که پیرامون صلح در افغانستان صورت گرفته و یک طرف این مذاکرات طالبان بودهاند، این گروه سعی کرده است به بقیه بفهماند که طالبان باید حوزه قدرت را ایجاد کنند. سخنرانیهای تیم مذاکره کننده طالبان در گفتگوهای صلح هر بار رهبری را با خود دارد. به فرض، در صورتی که در طی یکی دوماه آینده توافق صلح به دست بیاید، آیا تصور عموم این است که طالبان سلاح خود را کنار گذاشته و در خانه منتظر این خواهند ماند که حکومت برایشان پیام بفرستد که بفرمایید این بخش حکومت مال شما ؟
واقعیت این است که طالبان در صورت توافق همهجانبه هرگز به شکل عادی به شهرها وارد نخواهند شد. آنان بار دیگر با همان ماشینهای بایفور و تا دندان مسلح به شهرها خواهند آمد. حتی این احتمال وجود دارد که رهبری اصلی طالبان پس از توافق هم به افغانستان نیایند و نمایندگان خود را بفرستند. حضور حجم گستردهای از نیروهای مسلح غیر مسئول که اکثرا با نمادهای شهری در تضاداند، در داخل شهرها میتواند تا سرحد فاجعه خطر ساز باشد. تجربه گذشته نشان داده که حتی ورود مسالمت آمیز طالبان به شهرها هم بی جنایت نبوده است. طالبان به محض اینکه شهر هرات را در سال ۱۳۷۴ تصرف کردند، عده ای را به اتهام عضویت در گروه مخالفشان به قتل رساندند. تعدادی از شهروندان هرات زیر شلاقهای طالبان جان باختند و تعدادی دیگر نیز دچار معلولیتهای دراز مدت شدند.
حالا هم این تصور از حضور طالبان به شدت مسلح در افکار عمومی وجود دارد. در کنار آن رهبری سیاسی طالبان نفوذ زیادی بر بخش نظامی طالبان ندارد. فرماندهانی که در جبهههای جنگ با دولت افغانستان و نیروهای نظامی خارجی میجنگند، خودشان تعیین کننده همه چیز هستند. حتی به فرض این که شاخه نظامی هم با رهبری سیاسی طالبان هماهنگ باشد، احتمال ضعیفی وجود دارد که طالبان حاضر شوند به صورت عادی و بدون سِلاح به شهرها وارد شوند. فرماندهان طالبان مشروعیت قدرت خود را از افراد مسلح خود میگیرند و با حضور این افراد خودشان را قدرتمند میدانند. آنان هرگز حاضر نخواهند شد خود را در سایه حمایت نیروهای نظامی و امنیتی مشروع دولت قرار بدهند. حتی حضور طالبان مسلح در شهر با وجود نیروهای نظامی دولت هم محتمل نیست، زیرا طالبان نمیتوانند به نیروهای نظامی افغان، که به زعم آنان توسط دشمنشان تربیت شدهاند اعتماد داشته باشند. به همین دلیل آنچه که افکارعمومی انتظار دارد این است که باید در مذاکرات صلح حتما گزینه شیوه حضور طالبان در قدرت مشخص شود. باید به هر صورت ممکن سعی شود در صورت توافق، نیروهای مسلح طالبان خلع سلاح شوند. خلع سلاح کردن سربازان طالب میتواند ضمانت اجرایی توافق را نیز بالا ببرد و برای مردم در شهرها هم نوعی فراغت خاطر ایجاد شود که بار دیگر هیچ شهر افغانستان جولانگاه گروههای مسلح غیر مسئول که از قضا دشمن همدیگر هم هستند نشود.