جراحی پلاستیک درحال ویران کردن هالیوود است

امروزه کمتر فیلمی است که یک یا دو بازیگر آن از جراحی‌های غیرتهاجمی استفاده نکرده باشند، این موضوع حواس بیننده را پرت می‌کند و فیلم را به حاشیه می‌برد

نیکول کیدمن، بازیگر هالیوود، ۱۲ مارس ۲۰۲۳ - Frederic J. Brown / AFP

نتفلیکس در این ماه فیلمی را با بازی ستاره بسیار معروفی پخش کرد که یکی از فاحش‌ترین جراحی‌های پلاستیک را که تا امروز روی صورت مردها دیده‌ام، انجام داده است. این بازیگر چند دهه است که بازی می‌کند، اما چهره‌اش در قیاس با گذشته، نوزایی شده است. گونه‌هایش پرتر شده‌اند. فک او به شکل غریبی زاویه‌دار است. پوستش برق غیرعادی دارد. به دلیل شیوه‌ای که عادت کرده‌ایم در حرف‌هایمان درباره جراحی «غیرتهاجمی» افراد سرشناس چیزی نگوییم، نمی‌توانم نام این فرد یا فیلمی را که در آن ایفای نقش کرده ذکر کنم. اما امسال کریسمس که همراه خانواده‌تان دور تلویزیون جمع می‌شوید و امیدهای اسکار را از یکی بسترهای پخش آنلاین تماشا می‌کنید، دست‌کم برخی از شما احتمالا پرسش مشترکی را می‌پرسند که: «این کاری کرده؟»

تماشای فیلم یا برنامه تلویزیونی امروزی، یعنی تماشای حجم عظیمی از چهره‌های غالبا مشابهی که کشیده شده، اصلاح شده و تزریق شده‌‌اند. این کار موجب حواس‌پرتی [بیننده] می‌شود و غالبا با چیزی که از شخصیت‌ها (کسی درباره ابرقهرمان مارول که انگار بین قسمت‌های [این مجموعه] کاشت فک کاملا مشهودی انجام داد، حرف نمی‌زند؟)، می‌دانیم در تضاد و همواره ناسازگار، و گاهی به لحاظ تاریخی نیز نادرست است (در دوران اوپنهایمر بوتاکس و پرکننده وجود داشت؟‌ از کجا معلوم!؟).

از آن موضوعاتی است که جز وبلاگ‌های شایعه‌ساز و همکاران در محل کار کسی درباره آن حرف نمی‌زند. به نظر می‌رسد در گفتمان انتقادی امروزی گونه‌ای مهر سکوت برقرار است که در آن، جراحی پلاستیک خودخواسته، بی‌انصافانه در زمره بحث درباره ظاهر یا وزن [افراد] قرار می‌گیرد – دو موضوعی که به‌ندرت به هرگونه انتقاد مشروع ربط دارد، و در بیشتر موارد به ابزاری برای آزار بی‌دلیل تبدیل می‌شود. اما وقتی بوتاکس غلیظی نه‌تنها توانایی بازیگر را برای بروز احساسات محدود می‌کند، بلکه آدم را به‌کلی از فیلم بیرون می‌کشد – نباید آن را همانی بدانیم که واقعا است؟‌

ملاک تایید برای این نوع از گفتمان در ۲۰۰۷ رخ داد، زمانی که استفانی زاکارک، منتقد سرشناس سینما، مشغول تماشای کمدی سیاه «مارگوت در عروسی»، ساخته نوا بامبک، بود که با این فکر [از فیلم] جدا شد:«نیکول کیدمن با صورتش چه  کرده؟» او در نقد خود که در «مجله سالن» منتشر شد، اصرار آن زمان کیدمن را مبنی براینکه [صورتش] «کاملا طبیعی» است، تایید کرد و نوشت: «اگر تظاهر کنیم که متوجه هیچ تغییری نشدیم، دروغ گفته‌ایم. در زیبایی پوست کیدمن شکی نیست. اما این امر ظاهرا به بزرگ‌ترین محدودیت او تبدیل شده، مرزی که بیش از آن نمی‌تواند کش بیاید.» سپس چند جمله‌ای را به صحنه‌ای از فیلم که در آن کیدمن «زور می‌زد اخم کند» اختصاص داد.  

حتی امروزه، و هرجا که بر صحت یا سنخیت نقد زاکارک تاکید کنید، سخت است که  از جسارت انتشار این افکار جا نخورید. بنا به دلایلی، وقتی این افکار چنین شیوا بیان می‌شود، در مقابل تیتر احساسی «مطلب حاشیه‌ای شرم‌آور» در نشریه‌ای عوام‌پسند، بسیار خشن‌تر به نظر می‌رسد. یا [بر فرض فرد] ناشناسی به نام BonerDude92 که در ایکس/توییتر سابق آن را توی بوق می‌کند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نقد زاکارک در زمان انتشارش بحث‌های داغی پدید آورد – مانند ارزیابی مجدد حرفه کیدمن که ۲۰۱۷ در بازفید منتشر شد - و تا امروز با مجموعه‌ای از خشونت آنلاین دهه ۲۰۰۰ که گویا حالا از آن خلاص شده‌ایم، ارتباط داده می‌شود. در نقدهای امروزی فیلم‌های جدیدتر، مشابه این نقد پیدا نمی‌کنید. اما نکته‌ زاکارک، گیرم منظورش کیدمن نبوده باشد – راستش او آنقدر کارش را خوب انجام می‌دهد که زیر کلی موم هم می‌تواند بازی کند و همچنان حیرت‌انگیز باشد – این بود که دست‌کم باید به انتظار فزاینده [روبه‌رو شدن با] بازی کمابیش مومیایی‌شده بازیگران عادت کنیم.

البته برای اینکه چرا ستاره‌های سینما جویای درمان‌های زیبایی‌اند، دلایلی موجه وجود دارد – هالیوود نظامی بی‌رحم است که براساس سن‌گرایی، تبعیض جنسی و توهمی افسارگسیخته بنا شده است که در آن فرد جوان‌تر و جذاب‌تر همیشه مترصد فرصت است تا جای [بازیگر جاافتاده‌تر] دیگر را بگیرد. اما باید رسانه‌ای شاد باشد که در آن بازیگران بتوانند موقتا هرچیزی دلشان خواست برای فرش قرمز و عکاسی حرفه‌ای به خودشان تزریق کنند، ولی سپس اجازه بدهد این تاثیرها زمانی که پایشان به صحنه می‌رسد، مستحیل شود یا از بین برود. هیچ چیزی اعتبار فیلم – و اغلب استعداد محض بازیگر – را بیش از مبارزه با لایه‌های یک ماده تزریقی مخدوش نمی‌کند. و شما را به خدا دست‌کم اگر مشکلی در ارتباط با آن پیش می‌آید، آشکارا بیان کنید.

مثلا پیش‌تر در سال جاری که کریستین دیویس، بازیگر «سکس و شهر» اعلام کرد چنین کرده است، به طرز خوشایندی حیرت کردم – با این کار باعث شد صحبت کردن ما درباره آن کمتر اشکال‌برانگیز باشد. در بخش زیادی از «و درست مثل آن»، فصل نخست دنباله این مجموعه، چهره دیویس حواسم را پرت می‌کرد، چون به شکلی مصنوعی فرق کرده بود، جوری که نمی‌توانستم دلیل اصلی آن را دریابم. دیویس بازیگر درخشانی است، و تغییرات صورتش – که روی انعطاف کمدی و راحتی محض او روی صحنه هم تاثیر گذاشته بود – عصبانی‌ام می‌کرد. دیویس در گفت‌وگو با تلگراف تایید کرد که بعد از تزریق ضعیف پرکننده‌ها آن‌ها را خارج ‌کرده است، و افزود:«مرتب مسخره‌ام می‌کردند. و چقدر برای این موضوع اشک ریخته‌ام. خیلی ناراحت‌کننده است.» او گفت که اولش کسی به او نگفت که تزریق لبش «خوب نشده ... خوشبختانه دوستان خوبی دارم که درنهایت این را به من گفتند».

گفت‌وگوی دیویس را که خواندم، تماشای فصل دوم «و درست مثل آن» را شروع کردم، و دیگر توجهم به کاری که کرده بود جلب نشد. چون زمینه داشتم – که این‌ کار عمدی نبوده، و دیویس می‌دانست [این تزریق] آنطور که باید پیش نرفته است و کاری کرده که حس بدی به آن پیدا کرده بود – دیگر آزارم نمی‌داد. مثل «لباس پادشاه» [در روایت «لباس نامرئی پادشاه برهنه] نبود که ابدا کسی از آن حرف نزند. همچنین، باعث شد بفهمم که مشکل این همه جراحی پلاستیک افراد سرشناس ابهام کل قضیه است – این حس که می‌دانید چیزی در چهره کسی که سال‌ها او را تماشا کرده‌اید، فرق کرده است، اما نمی‌توانید دقیقا تشخیص بدهید چه فرقی.

جراحی پلاستیک یا سایر انواع مراقبت‌های زیبایی، چیزی نیست که آدم از آن خجالت بکشد، و اعتراف به اینکه خدایان صورتتان را نتراشیده‌اند، بلکه دکتر جراح آن را انجام داده، شکوه هالیوود را زایل نمی‌کند. اما زمینه مهم است! اگر در فیلم پرخرج اسکاری بازی می‌کنید که مربوط به ده‌ها سال پیش است، نباید صورتتان شبیه فیلتر اینستاگرام امروزی باشد. یا دست‌کم آن را بپذیریم، که فقط در چنین شرایطی، سراسر آن بحث‌های مطول را درباره اینکه کدام قسمت‌های چهره بازیگری واقعی است و کدام‌ها سمی [سم بوتاکس]، می‌توانیم کنار بگذاریم.

© The Independent

بیشتر از فرهنگ و هنر